آفتابنیوز : انقلابیون، رادیکالها و تندروها عموما طرفدار تغییر و محافظه کاران و پراگماتیستها و عقلانیت گرایان اغلب طرفدار تداوم هستند و هر دو طرف استدلالهای خاص خود را دارند. در مقطع کنونی این بحث در مورد سیاست خارجی ایران نیز صادق است. عده ای معتقدند تا زمانیکه غرب شاهد تغییر جدی در سیاست خارجی ایران نباشد روند کنونی فشار بر ایران را ادامه خواهد داد. از اینرو تغییر در رویه های کنونی سیاست خارجی ایران امری ضروری و در راستای تحقق منافع نظام است. عده ای دیگر بر عنصر تداوم تاکید کرده و ادامه روند کنونی را اعتماد ساز می دانند حتی اگر ایران برخی امتیازها را در کوتاه مدت بدهد می تواند در بلند مدت اعتماد جامعه جهانی را کسب کند. حال آنکه تغییرات پی در پی در سیاست خارجی بازیگران و ناظران خارجی را دچار نوعی سرگشتگی و عدم اعتماد در مورد سیاستهای ایران می کند.
اگر از حوزه نظری وارد حوزه عملی شویم می توانیم ادعا کنیم آنچه در عمل اتفاق می افتد ترکیبی از این دو رویکرد است. مسئولان جدید سیاست خارجی نمی توانند تغییرات بنیادی در سیاست خارجی ایجاد کنند، زیرا چنین امری باعث از دست رفتن آن چیزی خواهد شد که در گذشته بدست آمده است و این عقلانی نیست. از سوی دیگر فشارهای داخلی نیز مانع از آن می شود تا شیوه های گذشته (حداقل در مقام نظر) بطور کامل ادامه پیدا کند. تحلیل گرانی که بر عنصر ثبات و تداوم در سیاست خارجی ایران تاکید می کنند عموما از یک منظر نئورئالیستی واقعیتهای ژئوپلیتیکی و موقعیت ایران در سلسله مراتب قدرت در نظام بین الملل را اصلی ترین عوامل شکل دهنده سیاست خارجی ایران می دانند. دراین رویکرد گر چه نوع نظام سیاسی مهم است ولی عامل و متغیر نهایی نیست. یعنی هر نوع حکومتی در ایران بر سرکار بیاید تحت تاثیر موقعیت ویژه ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی ایران برخی سیاستهای خاص را در پیش خواهد گرفت که برای نمونه می توان به تلاش برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای اشاره کرد. قرار گرفتن ایران در میان دو مرکز ثقل مهم انرژی جهان یعنی حوزه خلیج فارس و خزر موقعیت ویژه ای به ان بخشیده است. افزون بر اینها بدون رضایت ایران امکان ایجاد یک نظام امنیتی پایدار در بزرگترین منبع تامین نفت جهان یعنی خلیج فارس ممکن نیست و حتی خود آمریکایی ها نیز به این امو واقف اند. در کنار اینها نفوذ تاریخی فرهنگی ایران در کشورهای پیرامون که زمانی در جزو حوزه های تمدنی ایران بودند واقعیتی انکار ناپذیر است. شیعه بودن حکومت ایران و نگرش سنتی و تاریخی اقلیتهای شیعه جهان اسلام به ایران به عنوان مهد تشیع این اهمیت را دو چندان می کند. مجموع این عوامل به عنوان واقعیتهای بیرونی و ملموس سیاست خارجی ایران را فارغ از نوع نظام سیاسی آن به سمت واقع گرایی هدایت می کند. با این حال در مقاطعی از تاریخ نظام های سیاسی در کوتاه مدت این عوامل را کم اهمیت تلقی کرده اند و لذا زمینه برای تقویت آرمانگرایی فراهم شده است.
برخی تحلیلگران این دوره ها را چرخه آرمانگرایی در سیاست خارجی ایران نام نهاده اند که عموما هم چندان به درازا نیانجامیده است.
در مقابل این تحلیل نورئالیستی که بر عنصر ثبات و سیاست خارجی ایران تاکید می کند برخی رویکردی دیگر از جمله رویکردهای لیبرال و تاحدی کمتر سازنده گرایانه عنصر تغییر در سیاست خارجی ایران را مورد توجه قرار می دهند.
در تحلیل های لیبرالیستی ازسیاست خارجی فرض بر این است که سیاست خارجی هر کشور در نهایت ادامه سیاست داخلی آن است. یعنی تحولات داخلی و قدرت کشور در نهایت ادامه سیاست داخلی آن است؛ یعنی تحولات داخلی و قدرت گرفتن برخی احزاب و گروهها می تواند سیاست خارجی را تغییر دهد. افزون بر این نوع نظام سیاسی (دموکراتیک، اقتدارگرا) نقش مهمی در نوع سیاست خارجی دارد. نظریه صلح دمکراتیک نیز بر همین اساس ادعا می کند دمکراسی ها هیچ گاه با یکدیگر وارد جنگ نمی شوند. یعنی اگر یک نظام در داخل رفتار دمکراتیک داشته باشد این رفتار از سطح داخلی به خارجی منتقل شده و باعث می شود نظام یا دولت در روابط بین الملل نیز بر اساس اصول دمکراتیک رفتار کند.