کد خبر: ۴۰۷۳
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۸۴ - ۱۲:۲۳

آمریکا تحولات دموکراتیک را به نام خود مصادره می کند

آفتاب‌‌نیوز :  در اين جمهوري هاي سابق اتحاد شوروي، تظاهرات بزرگ، رهبران سياسي را كه نتوانسته بودند خواسته هاي مردمشان را در ايجاد يك زندگي بهتر، آزاد و ثروتمند، تحقق بخشند، سرنگون كرد.

دولت بوش، با تأكيد بر موفقيت مبارزۀ آمريكا در گسترش دموكراسي در سراسر دنيا، از اين حوادث كه آنرا انقلاب هاي دموكراتيك مي خواند، استقبال مي كند. گرچه "انقلاب هاي" مخملی،نارنجي و لاله در گرجستان، اوكراين و قرقيزستان، هيچكدام، انقلاب هائي از اين دست نيستند. حتي معلوم نيست كه آيا مي توان آنها را دموكراتيك ناميد يا نه، زيرا سازمان هاي دموكراتيك در اين كشورها به نظر ضعيف مي آيند.

به علاوه، كمك ايالات متحده به دموكراسي تنها يكي از عوامل تحولات اخير بوده است. به عبارت ديگر، دولت بوش نقش عوامل محلي و تحريكات رهبران خودكامۀ كشورهاي منطقه، براي ادامۀ سركوب مخالفين را كوچك مي شمارد. ايالات متحده، با قطع همكاري با روسيه در مورد چچن و تروريسم، ريسك بيشتري را نيز تقبل كرده است. خلاصه آنكه، شايد بهتر بود حكومت ايالات متحده به گسترش دموكراسي در منطقه ادامه مي داد اما كمتر به نمايش در اين مورد مي پرداخت.

نخست آنكه، حوادث گرجستان، اوكراين و قرقيزستان با خود شرايط مشابهي را به همراه آورد. در هرسۀ اين كشورها، ابتدا رهبران شوروي سابق ظاهر شدند تا ارزش هاو موسسات اين جوامع دموكراتيك با بازار آزاد را به دست گيرند. آنها به سرعت كمپاني هاي دولتي را خصوصي و اقتصاد را آزاد كردند. به علاوه تشكيل گروه هاي مدني و وسائل ارتباط جمعي آزاد راتشويق و از سركوب رقباي سياسي خودداري كردند.

متأسفانه، از اواسط دهۀ 1990 به بعد، آنها به خويشان و حاميان سياسي خود اجازه دادند تا بخش هاي اقتصادي پر رونق را به قيمت فقر بيش از نيمي از تودۀ مردم، اشغال كنند. هنگامي كه فساد و رشوه خواري جرقۀ اعتراضات مردمي را شعله ور كرد و خطر آن مي رفت كه احزاب حاكم در انتخابات پيروز نشوند، آنها براي حفظ قدرت، به تقلب گسترده در انتخابات متوسل شدند.

به علاوه، در گرجستان، اوكراين و (به ميزان كمتري ) قرقيزستان، خيزش مردمي توسط رهبران مخالفين كه از مقامات عالي رتبه رژيم قبلي بودند، هماهنگ و رهبري شد. بعيد است كه اين رهبران دست به تحولات عميق اجتماعي، اقتصادي، و سياسي در ساختار كشور خود بزنند.

از اين تحليل كوتاه، روشن مي شود كه ما با انقلاب هائي نظير انقلاب هاي سال هاي 91-1989 روبرو نيستيم . اين نگران كننده نيست، زيرا كه رهبريت قوي و دموكراتيك، مي تواند درست به همان اندازۀ انقلاب ها در قبال بهبود وضع زندگي مردم، مسئول باشد. ويكتور يوشچنكوف چنين رهبريتي را در اوكراين به وجود آورده است، اما نمي توان به همان اندازه در مورد همتاي گرجي او، ميخائيل ساكاشويلي، كه اخيرا" با بهره گيري از قدرت رياست جمهوري خود، ثروت زيادي اندوخته است، مطمئن بود. در قرقيزستان، پيامد حوادث اخير حتي به اين اندازه روشن نيست، زيرا جناح مخالف تجزيه شده و جماعت تازه اي شروع به نفوذ در ساختار حكومت كرده است. به عبارت كوتاه، براي دولت بوش اندكي زود است تا خيزش دموكراسي را در گرجستان و قرقيزستان جشن بگيرد.

دوم اينكه، گرچه كمك آمريكا در برقراري دموكراسي، نقشي در اين حوادث داشته است، اما آمار نشان از آن ندارد كه اين نقش، نقشي تعيين كننده باشد. در طول چند سال گذشته، حكومت ايالات متحده كمك هاي زیادی به ازبكستان و قزاقستان، كه نظير گرجستان و قرقيزستان، همچنان توسط رهبران خودكامه اداره مي شوند، داده است.

علاوه برآن، احساس غرور در همراهي با خيزش دموكراسي نه تنها پيش از موقع است، بلكه به ضد خود تبديل مي شود. رئيس جمهور روسيه، ولاديمير پوتين و همكارانش در كشور هاي همجوار، واكنش هاي خشمگينانه اي نسبت به سقوط همتايان پيشين خود نشان داده اند.

آنها باسرزنش دخالت غرب در ايجاد بي ثباتي سياسي در منطقه، شروع به انهدام سازمان هائي كرده اند كه از كمك هاي غرب بهره مي گيرند. دولت ايالات متحده با بزرگنمائي نقش خود در تحولات سياسي، به اصلاحات در منطقه آسيب مي رساند.

كوتاه سخن آنكه، بسته به فاكتورهاي بسياري كه كمك آمريكا تنها يكي از آنهاست، موج اخير تحولات سياسي به كشورهاي ديگر نيز خواهد رسيد، كه آغازيست در استقرار احتمالي رژيم هاي دموكراتيك جديد (هرچند نه با تضمين نتايج) . براي تسهيل چنين روندي، عاقلانه آن است كه حكومت ايالات متحده نقش خودرا در منطقه كوچك شمارد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین