آفتاب-با وجود گذشت بیش از یک ماه از شروع تظاهرات های ضد ژاپنی در چين اما اين اعتراضات گسترده، همچنان راديکال و با شدت ادامه دارد. در ابتدا 10000 نفردر پکن به سفارت ژاپن حمله ور شدند، سپس 20000 نفر در شانگهای و 30000 نفر در در شهر جنوبی چين شندشن به اعتراض ادامه دادند. از آنجا که رسانه ها در باره اين تظاهرات های گسترده سکوت کردند؛ به اين لحاظ تظاهرکنندگان از طريق اینترنت و موبايل و تلفن های زنجيره ای به سازماندهی اين تظاهرات ها پرداختند.
اين اعتراضات در مرحله نخست شورش دانش آموزان و دانشجويان بر عليه تغيير کتاب های درسی تاريخی در ژاپن است. طرح "مسئله ملي" در تاريخ صد سال گذشته چين بارها و بارها باعث اعتراضات گسترده شده است. در آخر هفته گذشته ديدار وزير خارجه ژاپن نوبوتاکا ماشی مورا از چين ماجرا را وخيم تر کرد. وی از زمانيکه بعنوان وزير آموزش و پرورش ژاپن با نظرات ناسيوناليستی به تغيير و تحريف تاريخ پرداخت، خاری در چشم چين شد. ماشی مو را در اين ديدار از دولت چين خواست که برای رفتار تظاهرکنندگان و شکستن شيشه های سفارت خانه و ساختمان های دولتی ژاپنی خسارت بپردازد و معذرت خواهی کند. در حاليکه ژاپن به چين هيچگاه برای نتايج غيرانسانی و خسارات بيشماری که در جنگ سالهای سی و چهل در اين کشور ببار آورد پشيزی نپرداخت و دقيقا مرکز ثقل اين تظاهرات ها همين پيش زمينه های تاريخی است.
وزير خارجه چين لی زائوسيگ در اين باره گفت: "دولت چين کاری نکرده است که بخاطرش از مردم ژاپن معذرت خواهی نمايد". وی سپس اظهار داشت: "مشکل اصلی اين است که دولت ژاپن يک سری کارهائی کرده است که احساسات مردم چين جريحه دار شده است. از جمله اين کارها مشکل تايوان و برخی از مشکلات بين المللی و بالاخره زير پا گذاشتن حقوق بشر و تحريف تاريخ است".
• اختلاف بر سر کتاب های درسی
دقيقا زمانی تظاهرات ها در چين آغاز گشت که وزير آموزش و پرورش ژاپن در تاريخ 5 آپريل؛ 8 کتاب جديد تاريخ برای مدارس را به زير چاپ فرستاد. در اين کتاب ها قتل عام نانکينگ (به زبان انگليسی بنام تجاوز نانکينگ خوانده مي شود) دست کاری و تحريف شده است. قتل عام نانکينگ حمله ارتش ژاپن به چين در سال 1937 است که در اين حمله بسياری از شهرها روزهای متوالی زير ضرب قرار گرفت و قتل عامی وسيع و تجاوزات جنسی بيشمار از سوی ارتش ژاپن صورت پذيرفت. جنايت های ارتش ژاپن در نانکينگ هفته های متوالی ادامه داشت و تا ژانويه 1938 آنها در چين بسر بردند. تعداد کشته شدگان چينی در حدود 300000 نفر آمار داده شده است. قتل عام نانکينگ نمونه ای از تمامی قتل عام هائی است که ژاپن جنگ طلب در چين همواره مرتکب شده است. تاکنون ميان 20 تا 30 ميليون چينی در اين جنگ ها جان خود را از دست داده اند و اين در کل جهان بيشترين آمار کشته شده در جنگ هاست. مهمتر از همه، تعداد بيشمار زنان چينی، کره ای، فيليپيني، و ديگر مناطق اشغالی توسط ژاپن است که با زور به فاحشه خانه های ارتش ژاپن برده شده و مورد تجاوزات جنسی شديد قرار گرفتند. زنانی که از آن واقعه جان سالم بدر بردند تا به امروز بر عليه جنايت های ژاپن مبارزه کرده و خواستار پرداخت خسارت از سوی دولت ژاپن هستند. بيرحمی های ارتش ژاپن جای زخمی است که در ضمير آگاه خلق های مورد حمله قرار گرفته در اين مناطق حک شده است. بخصوص اينکه دولت های تاکنونی چين همواره در برخورد به اين مسئله نقشی منفعلانه داشته و از بررسی اين جنايت ها خودداری کرده اند. دولت ژاپن در مقابل اين اعتراضات پاسخ داد که "مشق و درس دانش آموزان مسئله ای خصوصی است. اينکه تدريس در مدارس چگونه باشد، هر منطقه ای بصورت خودمختار تصميم می گيرد. در ثانی در ژاپن آزادی بيان و مطبوعات بر جامعه حاکم است". در ژاپن هم چون تمامی نقاط ديگر در جهان کنترل کتاب های درسی وظيفه ای است که بعهده ارگان های دولتی است و اين تحريف تاريخ با افکاری که وزير آموزش و پرورش در باره تاريخ دارد بسيار عجيب نيست. کتاب های جديد تاريخ از سوی جامعه ژاپنی برای رفرم در کتاب های درسی چاپ شده است. اعضای اين جامعه دانشگاهيان ناسيوناليست و روزيونيست ژاپن می باشند که طبق گفته ها خود را در مقابل وضعيت تاريخی و تعليم تربيت ژاپنی مسئول می دانند. نوبوکاتاسو فوجی اوکا معاون رئيس اين جامعه اعتقاد دارد که "فرزندان ژاپن در اثر تبليغات دشمنان جنگ افروز بسيار نادان تربيت شده اند. اين بچه ها طوری تربيت شدند که از خود نفرت دارند. برای مثال تاکنون هيچ مدرکی بدست نيامده که زنان بزور مجبور شده باشند در فاحشه خانه های ارتش کار کنند".
شيناسو آبو دبير کل حزب ليبرال دمکرات ژاپن اعتقاد دارد که دليل تظاهرات های در چين تربيت ضد ژاپنی فرزندان و جوانان چينی است.
کره جنوبی سفير خود را از ژاپن بيرون کشيده است. در اينترنت کارزاری بر عليه ژاپن درجريان است که بر مبنای آن اين تظاهرات ها شکل گرفته است. تا اوائل آپريل طبق گزارش خبرگزاری شين هوآ در حدود 22 ميليون نفر چينی در اين کارزار انترنتی شرکت نموده و امضا داده اند. در واقع اين آکسيون انترنتی رکورد جهان را نسبت به تمامی آکسيون های قبلی خود شکسته است. سازماندهان اين آکسيون انترنتی در نظر دارند در ماه اوت قبل از اينکه در ماه سپتامبر شورای امنيت سازمان ملل متحد جلسه برای اعضای جديد را برگزار نمايد، نتيجه اين آکسيون بزرگ را در اختيار سازمان ملل متحد قرار دهند.
همچنين در کره جنوبی متحد چين هم مردم از اينکه ژاپن به تحريف تاريخ پرداخته است بسيار عصبی می باشند. کره جنوبی تلاش می کند از وجود دائمی ژاپن در شورای امنيت جلوگيری نمايد. کره جنوبی نه تنها اين موضع را در باره ژاپن دارد بلکه از ماه گذشته تاکنون نسبت به ايالات متحده آمريکا هم از حساسيت فوق العاده ای برخوردار شده است. نتايج فاجعه انگيز مناسبات در اين منطقه از قبل کاملا قابل رويت است زيرا اگر دولت ايالات متحده موفق شود مسئله تسليحات اتمی کره شمالی را دليل حمله نظامی جديدی سازد، مسلما وضعيت در اين منطقه دگرگون مي شود. يک چنين جنگی و نتايج آن بطور مثال موج پناهندگان از شمال به جنوب کره می تواند کره جنوبی را ده ها سال به عقب برگرداند و برای سال های متمادی اين کشور را از جرگه کشور های صنعتی بيرون راند. افزون بر اين کره جنوبی در همسايگی چين قرار دارد و ايالات متحده هم حرکت نيروی ارتش خود را از طرف کره جنوبی به سوی ژاپن طرح ريزی کرده است.
استخراج کتاب های جديد تاريخ بخشی از توسعه نوين در ژاپن می باشد و به همين دليل با يک عقب گرد تاکتيکی نمی توان اين مسئله را تصحيح نمود. نخست وزير ژاپن کوزومی از ابتدای انتخاب شدنش در سال 2001 سياستی ناسيوناليستی و روزيونيستی را دنبال نموده است. افزون بر اين وی سال های متمادی در منطقه ياسوکونی اين طور عمل نموده است که 2،5 ميليون ژاپنی که در جنگ کشته شده اند هر ساله در اين منطقه مورد تقدير قرار می گيرند. از ميان اين کشته شدگان جنگ 1000 نفر به عنوان جنايتکاران جنگ جهانی دوم محکوم شده اند که از ميان اين تعداد هم 14 نفر جنايتکاران اصلی شناخته شده و محکوم شده اند. همچنين بسياری از وزرای دولت کوزومی از جمله وزير خارجه و وزير دفاع هم به مانند وی فکر می کنند. اين طرز تفکر ناسيوناليستی که با تجديد نظر در باره جنگ جهانی دوم در رابطه است، پيش زمينه سياسی ايدئولوژيکی مرحله جديدی در تغيير ساختار ژاپن و استراتژی جديدش بعنوان پشتيبان امپرياليسم آمريکاست. ليبرال دمکرات های دولت در صددند تغييراتی در قانون اساسی ژاپن به وجود آورند که بدان وسيله نيروی نظامی ژاپن را برای دفاع از تروريسم داخلی و خارجی مجهز سازند و همچنين راه برای صادرات تسليحات نظامی و تکنولوژی تسليحاتی باز تر گردد. از سوی ديگر همچنين ضروريست در اين قانون اساسی جديد شرکت نيروی نظامی ژاپن در آکسيون های خارجی سهل تر گردد مثلا ژاپن به عنوان يار آمريکا صد ها نفر از نيروی نظامی خود را به عراق فرستاد اگر چه آنها در حملات شرکت ندارند اما در آنجا حاضرند. افزون بر اين طبق قرار ژاپن با آمريکا، اگر ميان چين و تايوان حملات نظامی صورت پذيرد نيروی نظامی ژاپن برای دفاع از تايوان احتياج به فضائی در قانون اساسی اش خواهد داشت. در واقع مسئله اينجاست که ژاپن می خواهد قانون اساسی اش را با واقعيت های کنونی مطابقت دهد تا بتواند با دست بازتری به برنامه ريزی حملات نظامی بپردازد. هم اکنون برنامه های تبليغاتی با شعار های ناسيونالستی چون "ژاپن بالاخره يک قانون اساسی که واقعا ژاپنی باشد احتياج دارد" در جريانند. البته بايد در نظر گرفت که قانون اساسی فعلی ژاپن، زمانی که ژاپن در اشغال ارتش آمريکا بود طرح ريزی گشته و به ژاپنی ها تحميل شد.
دليل اساسی ديگر تغيير در قانون اساسی فعلی گرفتن مجوز قانونی برای صدور مهمات ارتشی است. اگر اين ممنوعيت برداشته شود ژاپن خواهد توانست به لحاظ مهمات تکنولوژی بين 30 تا 40 درصد تجارت تسليحاتی جهان را بعهده گيرد. همين حالا از آنجا که ارتش ژاپن بسيار مدرن است، برای تامين نيازهای نظامی خيلی بيشتر از آنچه که چين هزينه می کند می پردازد.
چشم انداز رابطه مخصوص ميان تايوان و چين از مهمترين مشکلاتی است که ژاپن را مجبور ساخته است استراتژی نوينی را پيشه سازد. از سال 1904 تا پايان جنگ جهانی دوم در سال 1945، تايوان مستعمره ژاپن بود و از سوی کشتی رانان پرتقالی بنام فورموزا خوانده می شد. اما حال در سطح بين المللی همه می دانند: اين جزيره که بعد از جنگ داخلی اواخر سالهای 40 در چين محل فراريان شکست خورده طرفدار شيانگ کايشک بود، هم اکنون بخشی از چين می باشد. حتی با وجود اينکه امروز آمريکا تلاش می کند در اين زمينه حقايق را واژگونه نشان دهد اما تايوان جزئی از چين است. چينی ها از اينکه ژاپن تلاش دارد رابطه نزديک با تايوان ايجاد نمايد و تايوان را مجبور سازد تا اعلام استقلال نمايد، بسيار خشمگينند. در اين چند ساله گذشته قرارها و مذاکراتی را که بين ژاپنی ها و آمريکائی ها صورت پذيرفته است مبنی بر حل مشکل راه دريائی که جزيره تايوان را به خشکی وصل می کند و به لحاظ منافع استراتژيک آمريکا بسيار مهم است، از سوی چين به عنوان دخالت در مسائل داخلی چين تلقی شده و شديدا در مقابل اين مسئله عکس العمل نشان داده است.
اما از دلايل ديگر موج تظاهرات های هفته های اخير در چين اين مسئله بود که دولت ژاپن در اواسط هفته گذشته اعلام نمود که وی جواز حفاری چاه های نفت در مناطق مورد اختلاف بخش دريای شرقی چين را در اختيار داشته و حداکثر تا سه ماه ديگر به اين کار مبادرت خواهد ورزيد. بنابراين کاملا مشخص است که در مرحله نخست اين مسئله خود دليلی واضح برای شدت گرفتن اختلافات ميان چين و ژاپن می باشد. موارد اختلاف ميان چين و ژاپن تنها به دريای شرق چين خلاصه نشده بلکه در دريای جنوب چين هم اين دو کشور بر سر تعداد بسياری جزيره و مجمع اجزاير با هم در اختلاف و مشاجره بسر می برند. ژاپن نه تنها با چين درگير است بلکه با بسياری از کشور های ديگراين منطقه هم بر سر جزايری که صدها کيلومتر فاصله با ژاپن دارند وارد اختلاف شده است. صاحب نظران اعتقاد دارند که از مهمترين دلايل مادی اين اختلافات وجود ذخايری غنی و گسترده از نفت و گاز در بستر دريای شرقی و جنوبی چين است. تنها در دريای شرقی چين ذخايری با ظرفيت 100 ميليارد بشکه نفت تخمين زده می شود. ذخاير نامبرده با ذخاير اثبات شده ايران برابری می نمايد. ايران بعد از عربستان سعودی دومين استخراج کننده نفت در جهان است. طبق نظر کارشناسان به لحاظ هزينه سنگين شايد تنها بتوان يک دهم اين ذخاير را استخراج نمود. اما باز هم طبق نظر کارشناسان انرژي، در مجموع ذخاير نفت و گاز دريای شرق و جنوب چين به احتمال قوی بزرگترين منبع انرژی جهان می باشند. نزديکی چين و ژاپن که دومين و سومين مصرف کننده نفت در جهان می باشند، اهميت اين مسئله را صد چندان کرده است. افزون بر اين ژاپن خود بعد از آمريکا بزرگترين صادر کننده نفت جهان است. در حاليکه ژاپن صد درصد وابسته به وارد نمودن نفت به کشورش می باشد، چين از موقعيت ديگری برخوردار است زيرا که اين منابع در خاک اين کشور قرار دارد و می تواند يک سوم احتياجات داخلی اين کشور را تامين کند. چين در سال گذشته به همراه شرکت های خارجی حفاری آزمايشی چاه های نفت دريای شرق را آغاز نموده است و به لحاظ اجتناب از برخوردها سعی کرده است اين حفاری ها از مرزهای دريائيش تجاوز کند. دولت ژاپن بر اين اعتقاد است که چين در آينده تلاش خواهد نمود هر جور شده از طريق نقب زدن به مرزهای آبی ژاپن تجاوز کند و به ذخاير نفت ژاپن دستبرد زند.
پکن برای حل اين مشکل پيچيده در مناطق دريائی فوق پيشنهادی عاقلانه نموده است بر اين مبنی که به همراه ژاپن عمليات حفاری آزمايشی چاه های نفت بستر دريای شرق را با چشم انداز استخراج مشترک نفت از اين مناطق آغاز نمايند. توکيو اما تن به اين پيشنهاد نداده و همواره چين را تهديد می نمايد که در صدد است اين ماجرا را به دادگاه بين المللی بکشاند.
در نتيجه، تظاهرات های نامبرده در چين دو هدف مهم را دنبال می کنند: اول اينکه به احتمال قوی اين تظاهرات ها بعنوان جرقه ای می توانند شرايط سکون فعلی را تغيير داده و جنبش های سياسي، اجتماعی چين را فعال نمايند و جو حاضر را بشکنند. دومين هدف تعيين آقای منطقه است (چه کسی در آينده در آسيای شرقی (همچنين کشورهای هم جوار بخصوص آسيای جنوب شرقی) حرف اول را خواهد زد). چين بعنوان پرجمعيت ترين کشور جهان که جمعيتش ده برابر جمعيت ژاپن است و هم اکنون با وجود اينکه درآمد سرانه اش اين کشور را فقير نشان می دهد، اما بعد از آمريکا دومين اقتصاد قوی دنيا است، می تواند با ابزار غيرنظامی در آينده نزديک گوی رقابت را از ژاپن بعنوان قدرت اصلی منطقه بربايد.
سئوال اصلی در اينجاست که آيا دولت ناسيوناليستی پشتيبان آمريکای ژاپن، می خواهد به اين دعوا دامن زده و آن را ادامه دهد و محور فعاليت هايش نمايد؟ آنچه که مسلم است ژاپن در اين مشاجره از لحاظ اقتصادی به هيچ وجه برنده نخواهد شد. زيرا از آنجا که چين بخش بزرگی از صادرات ژاپن را در اختيار دارد در اين فاصله به اندازه آمريکا به شرکت های ژاپنی ياری می رساند (بعنوان بانک نيروی انسانی ارزان). به اين لحاظ برای اقتصاد ژاپن از دست دادن اين منافع غير قابل جبران است. اما برای چين از آنجا که درجه رشدش روی 10% قرار دارد و هم چنين از اپوزيسيونی قوی برخوردار است، می تواند مشاجره ای طولانی مدت و سرسخت را با ژاپن تا رسيدن به مقاصدش به آرامی ادامه دهد.