کد خبر: ۴۱۵۱۵
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۸۴ - ۱۴:۰۴
در دومین کارگاه

فهم درست پرسشهاي عالم معاصر مستلزم اتخاذ موضعی فراتر از فرهنگی خاص است

آفتاب‌‌نیوز :

کارگاه دوم "سمینارفلسفه میان فرهنگی و عالم معاصر" با عنوان "حقیقت و نسبی گرایی؟" با حضور اساتید و پژوهشگران رشته های مختلف در محل کتابخانه تخصصی فرهنگستان هنر برگزار شد.
این کارگاه در سه نشست تنظیم شده بود که در ابتدا "نسبی گرایی" در تاریخ فرهنگ اروپایی تا زمان معاصر در چند قلمرو مورد بحث قرار گرفت. سپس موضوع "حقیقت و نسبی گرایی" در بستر فرهنگ ایرانی - اسلامی به بحث گذاشته شد.
در نخستین نشست کارگاه در ابتدا دکتر احمد علی حیدری، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، درباره " مفهوم نسبی ‌انگاری و دگماتیسم" صبت کرد. دکتر حیدری در ابتدا به واژه رلاتیویسم اشاره کرد که مبین نگرشی است که برای آن حقیقت و یا شناخت معتبری وجود ندارد. در این تلقی حقیقت و یا شناخت همواره نسبی است، به این معنی ‌که معطوف به انحاء بسیار متکثر و متنوعی از شرایط است.
وی سپس به پروتاگوراس به ‌عنوان پدر اصالت نسبیت اشاره کرد که در عبارت مشهور وی آمده است که "انسان معیار همه چیزها است. منظور این است که حقیقت و شناخت بسته به انسان هستند.
او گفت : در فلسفه انحاء مختلفی از نسبی‌ انگاری وجود دارد. در صورتی که معرفت مشروط به قواعد معینی از اندیشه باشد، پای اصالت منطق روان‌شناختی به ‌میان می ‌آید که این خود نوعی از نسبی ‌انگاری است. در صورتی که شناخت و یا حتی عمل انسان تابعی از شرایط اجتماعی و یا جامعه‌ی فرهنگی محل زیست او باشد، باز هم نوع دیگری از نسبیّت مطرح است.
دکتر حیدری در بخش دیگری از سخنانش به دگماتیسم اشاره کرد و گفت : دگما عبارت است از اصلی که تنها با ایمان پذیرفته می‌ گردد. دگما در الهیات عبارت است از یک اصل مبتنی بر ایمان که نباید اثبات و وارسی گردد و نباید در پی تبیین عقلانی آن بود. در فلسفه، دگماتیسم در برابر اصالت شک قرار می‌ گیرد.
"کثرت گرایی در منطق ریاضی" عنوان بعدی نشست نخست این کارگاه بود. دکتر غلامرضا ذکیانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، درباره این موضوع گفت : منطق ریاضی و تا حدی منطق ارسطویی ساختار علمی دارد. زیرا همانند علوم عقلی از اصول موضوعه خاصی تشکیل شده است. ویژگی ساختارهای علمی این است که اصول موضوعه آنها قابل تغییر و تبدیل جزئی و کلی است. خود منطق ریاضی از تغییرات کلی در منطق ارسطویی به دست آمده و منطق هایی چون منطق ربطی و شهودی از تغییرات جزئی در منطق کلاسیک ریاضی حاصل شده اند.
وی افزود: مهمترین ویژگی نگرش علمی (اصول موضوعی) به منطق، کثرت گرایی آن است که امروزه جزو مسلمات علم منطق به شمار می آید. ولی اگر به جای نگرش علمی به منطق، از نگرش ابزاری استفاده کنیم، معلوم می شود که نوعی وحدت و یگانگی در هویت منطق نهفته است.
دکتر نعمت الله فاضلی، استادیار مطالعات فرهنگی و انسان شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، به موضوع "انسان شناسی و مسئله نسبی گرایی فرهنگی" پرداخت.
وی در سخنانش تأکید کرد. نسبی گرایی برای انسان شناسی معانی متفاوتی دارد و به مثابه ارزش، روش و نوعی بینش بوده است.
دکتر فاضلی اظهار داشت : اهمیت بحثی که در اینجا ارائه می شود در این است که مباحث مربوط به جایگاه نسبی گرایی در فرهنگ و انسان شناسی قابل تسری و تعمیم دهی به تمام رشته های علوم اجتماعی است. از اینرو این بحث می تواند زمینه گفتگو درباره ماهیت و کارکردهای فرهنگی دانش ها و علوم اجتماعی و فرهنگی از منظر نقشی که این رشته ها در زمینه گسترش یا شکل دهی نوع خاصی از بینش چند فرهنگی دارند نشان دهد.
دکتر حسین پاینده، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در نخستین نسشت کارگاه فلسفه میان فرهنگی و عالم معاصر به موضوع "ملاحظاتی درباره نسبی گرایی در نقد ادبی مدرن" پرداخت.
وی در ابتدا اظهار داشت : این دیدگاه که هرگونه ارزش‌ داوری درباره‌ مسائل مربوط به اخلاق یا فرهنگ یا تاریخ لزوماً از نظامِ ارزشی خاصی، یا از چارچوب معرفت‌ ‌شناختی خاصی برمی ‌آید و لذا ماهیتی کاملاً نسبی دارد، در فلسفه از قدمتی دیرینه برخوردار است؛ اما در نظریه و نقد ادبی قدمت این نگرش چندان زیاد نیست و تقریباً از اواسط قرن بیستم بود که با پیدایش برخی رهیافت‌های نو، نسبی‌گرایی در نقد ادبی رواج یافت.
دکتر پاینده در ادامه سخنانش نگاهی اجمالی به پدید آمدن نقد نو در نقد ادبی در دهه‌ دوم و سوم قرن بیستم که حکم چالشی در برابر رهیافت سنتی و مطلق‌ گرا را داشت اشاره کرد. اما از اواسط قرن بیستم، با پیدایش رهیافت نقادانه‌ موسوم به "واکنش خواننده" در نقد ادبی، نسبی ‌گرایی وارد نظریه و نقد ادبی مدرن شد. شالوده ‌های فلسفی نقد واکنش خواننده را باید در پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم جست. در هر دوی این مکتبها، کانون توجه چیزی نیست مگر ادراک.
وی در پایان تأکید کرد: پیدایش نقد واکنش خواننده همزمان شد با بسیاری رویدادهای تاریخی و فرهنگی در قرن بیستم که همگی با اصل بنیادین این رهیافت (نسبی‌گرایی) همسو بودند و بر آن صحّه می‌گذاشتند.
نشست دوم کارگاه فلسفه های میان فرهنگی با سخنرانی دکتر حمید طالب زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، آغاز شد. وی به موضوع "نسبیت و اصالت وجود در حکمت صدرایی" پرداخت و گفت : وجهه نظر اصالت وجود که بنیاد حکمت متعالیه است می تواند تمام مباحث رایج را در فلسفه اسلامی متحول کند. اصالت وجود منادی وحدت ذاتی واقعیت است و چون در عین حال کثرت را نیز امری موهوم نمی داند ناگزیر باید کثرت را در متن واقعیت تبیین کند.
دکتر طالب زاده افزود: نظریه تشکیک وجود این مهم را تعهد کرده است. لکن براهین مربوط به وحدت تشکیکی که وحدت را در عین کثرت اثبات می کند نمی تواند اعتباریت ماهیت را به تمام معنا تثبیت کند، زیرا سرایت هر نوع کثرت در متن وجود به نحوی ماهیت را نیز رسمیت می بخشد و این با اصالت وجود سازگاری ندارد.
وی اضافه کرد: سیر دقیق براهین در بحث اصالت وجود منتهی به اثبات وحدت شخصی وجود می شود و چون کثرت حقیقی به هیچ عنوان با وحدت شخصی جمع نمی شود حاصل این بحث به اعتباریت نهایی می انجامد و در نتیجه وحدت در عین کثرت به معنای وحدت بود و کثرت نمود تأویل خواهد شد. وحدت شخصی از آن وجود است و کثرت در ظهورات است که با سعه و ضیق مظاهر مرتبط است از این سعه و ضیق در مظاهر می توان به نسبیت تعبیر کرد.
"رابطه نسبیت و وفاق" موضوع سخنرانی دکتر عباس منوچهری، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، بود. وی سخنانش کوتاه ش را بر این پرسش قرار داده بود که جزمیت و نسبیت چه نسبتی با وفاق دارند؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا به ایضاح مفهومی نیازمندیم.
وی افزود: وفاق اشتراک نظر در امری است در میان جمعیتی که نیازمند آنند. جزمیت به عنوان شیوه اندیشیدن نافی امکان وفاق است. اما، به عنوان باور به اصول معین و قطعی، ظرفیت وفاق را دارد. نسبیت به معنای یک اصل، تناقض آمیز است. اما، اگر به معنای ضرورت استدلال باشد مقوم وفاق است.
دکتر علی اصغر مصلح، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، نیز به تبیین موضوع "مفهمومی از "نسبی گرایی" در تصوف پرداخت و گفت : در بین عناصر سازنده فرهنگ ایرانی-اسلامی تصوف بیش از همه به روی تنوع و تکثر گشوده است. تصوف به علت نحوه فهم خاصی که از انسان، موجودات و نسبت آنها با حق دارد کمتر از هر مشرب دیگر دچار جزمیت و خویش مطلق انگاری بوده است.
وی اضافه کرد: این برداشت را به صورتها و بر اساس تعالیم مختلفی از صوفیان می توان تقریر کرد. در این تقریر می کوشیم بر اساس نحوه تفسیر محی الدین ابن عربی و شارحان وی از "کلمه" و " اسم رب" نظر آنها را بیان کرده و آن را به موضوع "حقیقت و نسبی گرایی" پیوند دهیم.
سومین نشست کارگاه فلسفه های میان فرهنگی در عالم معاصر با بحث "حقیقت و نسبیت در فلسفه علم" که توسط دکتر حسن میانداری، عضو هیئت علمی پژوهشکده حکمت و فلسفه، ارائه شد، برگزار گردید.
دکتر میانداری موضوع سخنش را به تبیین فلسفه علم (علوم طبیعی) که از چهار مکتب مهم تشکیل شده است: 1. واقع گرا، 2. تجربه گرا، 3. نسبیت گرا، و4. عمل گرا. قرار داد.
وی تصریح کرد: مدعای بنده این است که تمام ناواقع گرایان به دام نسبیت گرایی می افتند، هرچند خودشان نخواهند و/ یا نپذیرند. آنگاه استدلال خواهم کرد که دلایل به نفع واقع گرایی از دلایل به نفع نسبیت گرایی قویترند.
دکتر حسین کلباسی اشتری، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، نیز به موضوع "مبادی نسبی انگاری در سنت مسیحی" اشاره کرد و گفت : دنیای مسیحیت با برخورداری از بیشترین طیف اعتقادی در میان ادیان ابراهیمی، حامل عناصری ویژه از تلاقی فرهنگ، دین، ادبیات، اسطوره و مذهب از زادگاه خود ـ خاورمیانه، فلسطین ـ و بیرون از زادگاه خود ـ سنتهای یونانی و یونانی مآبی ـ است.
وی افزود: طبیعی است که برآمدن سنتی به نام مسیحیت با مبادی متکثری نظیر فرهنگ هلنی، عبرانی، اسکندرانی و مانند آن، فی نفسه واجد جوهر نسبی انگارانه و منعطف در برابر فرهنگهای غیر بومی خود باشد. غیر از تکوین، هویت تقویمی سنت مسیحی نیز با ویژگیTolerence و تکثر گرایی آمیخته است.
دکتر کلباسی تصریح کرد: به طور تقریبی و بنابر منطق آموزشی، علل و مبادی این تکثر و نسبی انگاری در سه مقوله مجزا و البته مرتبط با یکدیگر تفکیک شده که عبارتند از : نحوه تکوین و نگارش اناجیل (مجموعه قانونی و غیر قانونی)، نحوه تلاقی و تقرب به سنت یهودی رایج ـ بویژه در قلمرو اسکندریه، نحوه تلاقی و تألیف سنت برآمده از عهدین با فرهنگ یونانی مآبی.
"نسبیت‌ انگاری در اندیشه‌ پسامدرن" نیز اخرین موضوعی بود که از سوی دکتر فرزین بانکی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، ارائه شد.
وی موضوع خود را بر این اساس قرار داد: مفهوم پسامدرن مشعر بر گذار از مدرنیته است و راه وصول به این وضعیت را در پرسش قرار‌دادن دستاوردهای مدرنیته می داند. از منظر آنها دیگر هیچ‌گونه حقیقت و تاریخ مطلقی وجود ندارد و لذا تنها می‌توان از حقایق و حکایات به صیغه‌ی جمع سخن گفت. این تکثر و تنوع در مظان فروافتادن به نسبیت‌انگاری است. ناهماهنگی پدید آمده در اندیشه‌ پسامدرن اکنون مقتضی یک پاسخ‌گویی وحدانی است.
در پایان هر یک از این نشستها حدود یک ساعت برای پرسش و پاسخ قرار داده شد که نقدهای جدی از سوی مخاطبان نیز ارائه شدند.
فلسفه میان فرهنگی بر آن است که اگر عرصه زندگی انسان معاصر به عرصه تلاقی و تعامل فرهنگها تبدیل شده و جهت گیریهای های اساسی عالم معاصر برآیند تأثیرات متقابل فرهنگها بر یکدیگر است، اکنون با پرسشهای جدیدی روبرو هستیم. طرح و فهم درست این پرسشها مستلزم اتخاذ موضعی فراتر از فرهنگی خاص است که در این گفتگو از آن به موضع میان فرهنگی تعبیر می کنیم.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین