آفتابنیوز : انگار علی دایی با یک گله مندی ازلی – ابدی به دنیا آمده است. با یک نارضایتی همیشگی. یک تردید دائمی به آدم های اطراف. به رقبا. انگار او در روشنایی ایستاده است و منتقدان و حریفانش یکسره در ظلمات. برای همین هر وقت اسمش یادمان می آید همیشه همراه است با مُشت های، رگ های برجسته گردن، فریادهای خشمگین، اعتراض به داوری، اعتراض به فدارسیون، اعتراض به زمین، اعتراض به هوا، اعتراض... اعتراض ...
حتی سال های آخر فوتبالش وقتی در روزهای اوج برای تیم ملی هم گل می زد، شادی اش خشمگینانه بود. چنان فریاد می زد که انگار انتقامش را از تمام آفرینش یکجا گرفته است. این همه خشم اگر با او زاده نشده، مثل خزه چطور به آن قامت 192 سانتیمتری اش چسبیده است که کَنده نمی شود؟
نفت تهران در یک دیدار پرحاشیه توانست سپاهان اصفهان را با تک گل ایمان مبعلی از روی نقطه پنالتی شکست دهد و به فینال جام حذفی برود. تیمی که در آغاز لیگ بهترین بازیکنانش کوچ کرده بودند و با بدهی و شکایت بازیکنانش دست و پنجه نرم می کرد با رهبری دایی نه تنها در لیگ برتر مدعی است بلکه حالا قبل از هر تیم دیگری به فینال جام حذفی رسیده است. قبل از پرسپولیس پرهیاهو، قبل از استقلال پرحاشیه و قبل از تراکتورسازی پر ستاره.
کسی تردید ندارد که بازیکنان نفت برای کسب این موفقیت ها روی شانه های پهن علی دایی ایستاده اند و بعید بود هر کس دیگری جز او روی این نیمکت می نشست می توانست نفت را به یک تیم دلهره آور تبدیل کند. او بزرگترین بازیکن تیمش است. بلندترین صدایی که از نفت می شنویم و مردی که انگار دوباره ستاره شده است. طبیعی است که بیشترین تیرها هم به او بخورد و بیشتر از سایرین زخمی شود اما این همه خشم اگر با او زاده نشده، مثل خزه چطور به آن قامت 192 سانتیمتری اش چسبیده است که کَنده نمی شود؟
دقایقی بعد از پیروزی مقابل سپاهان که دایی در اعتراض به پنالتی دقایق آخر این تیم به داور اعتراض کرد، بازیکنانش را به بیرون آمدن از زمین تشویق کرد و اخراج هم شد در اینستاگرامش نوشت:« تا لحظه شکست، به خدا ایمان داشته باش، خواهی دید که آن لحظه هرگز نخواهد رسید... دنیا جمع بشود و آن بالایی نخواهد، نمی شود». ادبیات خاص علی دایی که با ذکر خواندن همیشگی اش در کنار زمین و تسبیحی که مدتها در دست داشت نزدیک است.
خزه های خشم چسبیده بر تن علی دایی
او در اصفهان باز هم مورد هتاکی تماشاگران هوادار سپاهان قرار گرفت. در دیدار مقابل استقلال تهران که به پیروزی 3-2 شاگردانش منجر شد هم آنقدر از تماشاگران فحش شنید که در کنفرانس مطبوعاتی گفت «هرچه گفتند به مادر و خواهر خودشان گفتند». جمله ای تلخ و گزنده به سبک فحاشی های معمول خیابانی از سوی مردی که بیش از تمام سرمربی ها و بازیکنان حال حاضر فوتبال ایران افتخار دارد، در تیم های بزرگ دنیا بازی کرده و البته دانش آموخته صنعتی شریف است.
علی دایی بودن این روزها سخت است. همیشه سخت بوده. زمانی که می خواست به عنوان یک بازیکن شهرستانی خودش را به علی پروین تحمیل کند. زمانی که می خواست از چنگ مدافعانی بگریزد که به قصد کُشت روی او خطا می کردند، زمانی که آلمان رفت و با سخت جانی بایرن مونیخی ها را وادار کرد که او را به اردویشان ببرند، زمانی که با جت اختصاصی از آلمان می آمد تا برای تیم ملی بازی کند و سریع برمی گشت، زمانی که با طحال پاره شده برای تیم ملی بازی کرد، زمانی که در جام جهانی 2006 آلمان اندازه همه تشویق های همه عمرش برایش فحش و جوک های تحقیر آمیز پیامک کردند و ...
علی دایی نماد سختکوشی در فوتبال است. استعدادی متوسط با اراده ای همپای غول ها. مصداق همان جمله مشهور ادیسون؛ موفقیت یک درصد نبوغ است و 99درصد عرق ریختن. فحاشی به او فحاشی به تاریخ و افتخار فوتبال است و شرم آور است که در کشوری که از بام تا شما رسانه ها درس اخلاق می دهند، تمامی دانش اموزان و دانشجویانش موظف به پاس کردن درس هایی با مضامین اخلاقی هستند، هر هفته خطیبان نماز جمعه همه را به رعایت تقوا و اخلاق دعوت می کنند و خودمان را گل سرسبد اخلاق آفرینش می دانیم این همه فحاشی مرسوم است!
خانواده بازیکنان به راحتی مورد خطاب کثیف ترین واژه های جنسی قرار می گیرند و «باید تحمل کنند»! می گویند این هم از تبعات شهرت است. چرا؟ می گویند چون پول خوب می گیرند این را هم باید بپذیرند! واقعاً پول خوب می ارزد به این فحش هایی که تن آدم را می لرزاند؟ بازیکنان فوتبال مقدس نیستند اما چرا باید به خاطر شهرت و موفقیت شان به آنها فحش جنسی بدهیم؟ چرا یک بازیکن به خاطر گل زدن، به خاطر نمایش خوبش باید شب با گوش هایی لبریز از فحش های جنسی به عزیزترین عزیزانش و روحی مچاله شده به رختخواب برود؟
فوتبال در ایران تن داده است به فحش های جنسی. تسلیم شده است و آن را مثل یکی از قاعده های بازی پذیرفته است؛ مثل آفساید، مقل تعویض، مثل بازی کردن با یازده نفر. اصلاً فوتبال بدون فحش مگر می شود؟!
با آنکه خشم و گله مندی و اعتراض های ازلی- ابدی علی دایی به داوری، به دشمنان پنهان، به توطئه گران و دسیسه چینان نامشخص را درک نمی کنم و نمی توانم بفهمم چرا دایی فکر می کند همه با او دشمن هستند و با اینکه اعتقاد دارم در خاورمیانه ای که سر بریُدن و آتش زدن اسیر دست بسته یک تفریح به شمار می رود اصولاً باریتعالی اراده اش برای گل شدن یا نشدن یک پنالتی در مسابقه فوتبالی بین نفت تهران و سپاهان صرف نمی کند اما به دایی حق می دهم از این همه فحاشی به خشم بیاید، فریاد بزند و محکم مقابل آن بایستد. همه باید بایستند. ترس ما باعث رواج این همه فحاشی و هتاکی روی سکوهای ورزشگاه ها و پشت تریبون ها شده است.
یاد ترانه سال قحطی فریدون فروغی می افتم: به هر کی هر چی گفتم / به من جواب ندادن/ مردای مست کوچه/ تو جیباشون کلوچه/ تلو تلو میرفتن/ از پیچ و تاب کوچه/ آی آدمای مُرده/ ترس دلاتونو برده/ پس چرا ساکت هستین/ سگ دلاتونو خورده؟ ...
بذارید با هم بدون رودربایستی صحبت کنیم...
البته اگه آفتاب نظرمو درج کنه!!
باند بازی و فساد فوتبال ایرانی دیروز کاملا هویدا بود...
هر کی جای دایی بود که میدید تو روز روشن میخان حقشو بگیرن بدتر از این حالت ها سرش میومد...
باج دادن در قاموس علی دایی نبوده و نیست..
اخراج بازیکن نفت و پنالتی صد درصد اشتباه بود و در صحنه ی پنالتی که داور در یک قدمی حضور داشت باید بازیکن سپاهان رو به دلیل تمارض اخراج می کرد....
این بازی باید و البته باید به دلیل افشای دست های پشت پرده مورد کنکاش بیشتری قرار بگیرد...