پیشنهاد شما برای مبانی تشکیل جبهه دموکراسی خواهی چیست؟
- اعضای جنبش مسلمانان مبارز از اولین جلسات تدوین منشور و تشکیل جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر، حضور مستمر و منظم داشته اند. اما به نظر من این جبهه به طور کلی برای مقوله دموکراسی باید چند مسأله اساسی را پیش از تشکیل جبهه حل کند. چون دموکراسی و تلاش برای کسب آن در ایران یک تلاش 100 ساله از زمان مشروطه است. به نظر من اولین مسأله برای مبنای تشکیل جبهه شناخت و جمع بندی موانع پیش روی دموکراسی و پس از آن امکانات موجود برای تحقق این آرمان است.
ما نیاز به جلسات متعددی داریم تا نقاط ضعف جنبش دموکراسی خواهی در ایران را شناسایی کنیم. و این یعنی آسیب شناسی یک قرن تلاش برای دست یابی به دموکراسی از ابتدای مشروطه تا آخرین تلاش ها طی 8 سال جنبش اصلاح طلبی. این آسیب شناسی اساسا نیاز به یک نگاه از بالا، و البته منتقدانه دارد تا تکرار خطاهای گذشته تبدیل به یک مانع جدید و خود ساخته نشوند.
شما در این آسیب شناسی مهمترین نقاط ضعف را در کجا می بینید؟
- ما نیازمند یک شناخت عمیق از وضعیت اجتماعی هستیم. باید نیروهای اجتماعی – انسانی موجود را برای پیشبرد اهداف اساسی خود شناسایی کنیم.
شرایط فعلی در جبهه دموکراسی خواهی تا چه حد به این تفکر نزدیک است؟
در حال حاضر بیشتر فعالان جبهه را نخبگان و روشنفکران اصلاح طلب تشکیل می دهند. بیشتر افراد نمایندگان احزابی هستند که عملا پایگاه توده ای ندارند و بیش از طبقات اجتماعی با روشنفکران در ارتباط هستند.
این وضعیت در شرایط فعلی که گام های نخستین یک حرکت سیاسی – اجتماعی محسوب می شود طبیعی است ولی باید این اصل جذب و ارتباط گیری با نیروهای اجتماعی یکی از اهدافی باشد که توسط فعالان جبهه تعقیب می شود.
به نظر شما هدف اصلی از تشکیل جبهه باید چه باشد؟
- هدف کلی و نهایی جبهه دستیابی به دموکراسی و حقوق بشر است. اما اینها آرمان هستند یا به عبارتی اهداف آرمانی جبهه را تشکیل می دهند. یک چنین جبهه ای نیازمند تعیین اهداف دراز مدت و کوتاه مدت است که به طور مشخص با راهکارهای مورد اجماع باید پیگیری شود. یکی از اهداف استراتژیک باید تلاش برای کسب عدالت اجتماعی باشد که در پروسه دستیابی به آن مباحث آرمانی و خصوصا حقوق بشر نیز نمود می یابند. اما در مقوله دموکراسی ما با دو مانع اساسی درگیر هستیم و از آنجایی که شناخت و حذف موانع مهمترین تاکتیک پیشرفت محسوب می شود ناچار به مطرح کردن این موانع به طور مشخص و اجماع بر سر آن هستیم. اولا با توجه به بحث رقابت سیاسی و لزوم این رقابت برای پیشرفت اهداف دموکراتیک نیاز به مشارکت همه نیروهای سیاسی و شهروندان داریم. این یعنی حق مشارکت و فعالیت برای همه گروهها و شهروندان .به طبع در همین مقوله بحث آزادی مطبوعات نیز تبدیل به یک چالش اساسی می شود.حال باید دید اولین مانع در این خصوص چیست؟ساده ترین پاسخ مانع نظارت استصوابی شورای نگهبان است که اساسا با مفاد قانون اساسی نیز مغایرت دارد. وجود و اعمال نفوذ این نهاد قدرتمند امکان رقابت آزاد سیاسی و نهادهای درگیر با این رقابت را غیر ممکن می سازد.
و مانع دوم بر سر دموکراسی خواهی و حقوق بشر ایرانی؟
مانع دوم نیز که بی ارتباط با مانع اول نیست ، ساختار رانتی نهادهای قدرت است. این ساختار به دلیل اتکا به نظام رانت و سوءاستفاده از منابع مالی اجازه تقسیم حقوق سیاسی به طور مساوی را نمی دهد. چون در اینجا منافع اقتصادی با ظهور دموکراسی به خطر می افتد. این ساختار به غیر از ضربه سیاسی که زاده استبداد سیاسی آن است و لاجرم فشار اقصادی زیادی نیز به جامعه تحمیل می کند . انباشت ثروت در این گروه مانع توسعه اقتصادی و تولید شده و در کنار آن فضای عمومی را نیز زیر سلطه می گیرد. در شرایط سلطه این نگرش نه توسعه اقتصادی و نه مبارزه با فقر و فساد معنایی نخواهد داشت.
مباحثی که به آن اشاره کردید، می تواند نقاط قوتی برای یک اجماع کلی و ملی باشد.اما آیا جبهه دموکراسی خواهی پتانسیل پذیرش حضور و حفظ نیروهای فکری مختلف و خصوصا سکولارها را نیز در خود دارد؟
وقتی صحبت از دموکراسی و حقوق بشر می کنیم ، این حرف تمام ایرانیانی را که با این دغدغه درگیرند را در بر می گیرد. اما واقعیت در عمل پیچ و خم های خاص خود را داردکه برخواسته از شرایط تاریخی و سابقه سیاسی –مبارزاتی افراد یا گروه هاست. به هر حال یک جبهه شامل افراد و احزاب با نگرش های مختلف است.ممکن است روی یک مسئله اجماع کلی صورت گیرد ولی در ارائه راهکارها که زاده نگرش و مبنای فکری افراد است ، اختلاف نظرهایی طبعا به وجود خواهد آمد.
در هر صورت این بحث در عرصه عمل بروز می یابد ، ولی در عرصه نظری من به شخصه مانعی برای حضور هیچ شخص یا گروهی نمی بینم ولواینکه این افراد یا تشکل ها سکولار باشند.
به عنوان آخرین سئوال ، با توجه به تهدیدهای خارجی موجود علیه ایران بویژه در پرونده هسته ای آیا موضوع " صلح" به عنوان یکی از محورهای اصلی تشکیل جبهه مطرح است؟
با یک نگاه اجمالی بر تاریخ صد ساله ایران متوجه می شویم که بعد از هر تجاوز بیگانه موجی از هرج و مرج فضای سیاسی کشور را در بر گرفته که اولین پیامد آن از سوی حاکمیت ایجاد یک فضای سرکوب بی سابقه بوده است که از کودتای 28 مرداد می توان به عنوان نمونه ای از این تجربه تاریخی یاد کرد. این مسئله چه در جریان نهضت مشروطه و چه در جریان نهضت ملی همیشه به روند دموکراسی خواهی ایرانیان ضربه وارد کرده است. در شرایط فعلی نیز این جبهه باید به سمتی حرکت کند که در روابط جهانی به کمترین حد از تنش و بیشترین حد از صلح دست یابد.به نظر من این یک بحث حیاتی برای یک جنبش ملی است. در مورد جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر «دموکراسی و عدالت» در داخل و«صلح و عدالت» در خارج باید مؤلفه تأکیدی باشد.
به هرحال توزیع ثروت نیز در بازار جهانی بینهایت ناعادلانه است.عدالت ضامن صلح است و بدون عدالت آنچه داریم جنگ خواهد بود. این می تواند استراتژی یک جنبش جهانی باشد برعلیه جنگ با محوریت عدالت در همه ابعاد بشری کار می کند.