آفتابنیوز : یار مرد نارمک نشین، از میدان رسالت آمد. حمید بقایی، معاون اجرایی محمود احمدینژاد گفت: احمدینژاد از نارمک آمد و به نامک برگشت، من هم از میدان رسالت آمدهام. بقایی اظهارات جالبی داشت که به نظر میرسد همان محمود احمدینژاد است. او منطق تخریب و هجمه علیه دیگران را قدیمی خواند و از رویکردی جدید سخن گفت و از خدا طلب لیاقت کرد که بتواند راه احمدینژاد را ادامه دهد.
دولت احمدینژاد پاکدستترین دولت بود!
از سالهای ۸۴ تا ۹۲ پروندههای مالی بسیاری در قوه قضائیه و دستگاههای قضائی درحال پیگیری است. براساس آماری که منتشر شد، بیشترین تعداد پروندههای مالی و بیشترین حجم پولشویی در دولت احمدی نژاد انجام شد. از کلاهبرداری سه هزار میلیاردی گرفته تا گم شدن دکلهای نفتی و واگذاری ۳۰۰۰ میلیارد تومانی زمین در مناطق آزاد و البته دستگیری برخی معاونان احمدینژاد، تنها گوشهای از این موارد است. اما بقایی طی اظهار نظری جالب گفت: مجموعه ما از همه به اصول انقلاب و آرمانهای امام و مقام معظم رهبری پایبندتر بوده است. دولت پاک دستی بوده است، رئیس جمهورش از نارمک آمد و به نارمک برگشت. من از سال ۱۳۷۴ در میدان رسالت زندگی میکنم.
مشکلات قابل حل است. سال ۸۴ که آقای احمدینژاد تشریف آوردند، مشکلات فراوانی وجود داشت، دیدید که خیلی هایش حل شد و جلو رفت. وی در مورد علت کاندیداتوری خود گفت: الان وضعیت کشور را که نگاه میکنیم واقعا امید در فضای اجتماعی کاهش پیدا کرده و ناامیدی که در خیابان و بین مردم میبینیم، زیاد است. بخشی از آن ناشی از شرایط اقتصادی و بخشی دیگر ناشی از اتفاقاتی است که در کشور افتاده است.
خودمان را جای کسی بگذاریم که از بیرون نگاه میکند. میبیند این دارد میخورد، آن یکی میبرد، آن دیگری چنین و چنان است، خوب پس چه کسی خوب است؟ من دیدم امید در جامعه خیلی پایین آمده است. مشکلات کشور سر جای خودش، اما به لحاظ روحی و روانی یک حالت انتظار در مردم به وجود آمده است. مردم وقتی به آقای احمدی نژاد جلوی در خانه ایشان مراجعه میکردند و ایشان امید میدادند و میگفتند اوضاع خوب میشود، مردم میپرسیدند آخر چطوری؟ با خودم حساب و کتاب کردم و گفتم بسم ا...، میروم در صحنه. همه مشکلات را هم میدانم. خدا را شاکرم که بنده را با کیسه معمولی کیسه نکشیدند، بلکه با سنگ پا مرا کیسه کشیدند!
یعنی دیگر به جای ذره بین با میکروسکوپ در تمام زندگی من و طایفهام وارد شدهاند. من اینجا اعلام میکنم حضرت عباسی نصف این ذره بین را در زندگی هر کسی میانداختند، چه چیزهایی که از تویش در نمی آمد! گفتم خب، تکلیفمان را انجام میدهیم ومی رویم جلو و قطعا موفق میشویم.
دعوا با شخصیتها و گروهها، قدیمی شده است!
بسیاری از مردم و سیاسیون، سیاست تخریب و هجمههای مغرضانه به شخصیتها و جناحهای کشور را میراث بزرگ دولت احمدی نژاد میدانند. نمونه بارز این تخریبهای شخصی، در جریان مناظرههای سال ۸۸ رخ داد. جایی که احمدینژاد به جای ارائه برنامههای دولت خود، تمام وقت خود را صرف انتقاد، تخریب و بدگویی از شخصیتها و بزرگانی مانند مرحوم آیتا... هاشمی کرد، اما طی اظهارنظری جالب، بقایی این نوع سیاست را قدیمی خواند و نسخه آپدیت شدهای را بیان کرد. او ضمن اینکه ادامه راه احمدینژاد را عاقبت به خیر خواند و از خدا خواست که به او چنین لیاقتی بدهد، گفت: من سیاستم دعوا با هیچ گروهی نیست. نمیخواهیم بایستیم و جواب این و آن را بدهیم.
پیامبر(ص) که آمد، شروع به نفی دیگران نکرد. در این روندی که شروع کردیم سیاست من ایجابی است نه سلبی، ممکن است یک جاهایی تشخیص دهیم که به اتهام باید جواب داد، اما درباره توهین، آنقدر توهین کنند تا خسته شوند! کسی که مسخره و توهین میکند جاهل است. شبهه را، بله باید جواب داد و روشنگری کرد.
معاون احمدی نژاد ادامه داد: سیاست ما تبیین برنامه ها و حرف مردم است. در این مدتی که در پیش است، برنامه ام این است. اصلا هدفم درگیر شدن با این و آن نیست، دنبال این نیستم کسی را ضربه فنی کنم تا خودم رو بیایم، این روش ها جواب نمی دهد. این روش ها قدیمی و کهنه است. برنامه خودمان را باید تبلیغ کنیم، خوشبختانه مردم هم ما را میشناسند. اگر به تکلیف عمل کنیم خداوند حتما برکت نازل میکند.
واهمههای بقایی
بقایی در پایان جلسه نیز تلاش کرد که به نوعی توپ را در زمین افرادی انداخته باشد که معتقدند بقایی رد صلاحیت میشود. بقایی گفت: من معتقدم هرکس از هر گروه و هر جناحی توان دارد باید بیاید برای کاندیدا شدن. واقعا باید بیاید و مردم انتخاب کنند. هرکس از هر جایگاهی و هر سَمتی، بیاید، چه اشکالی دارد. بگذارید مردم انتخاب کنند. هر کسی که توان دارد بیاید استقبال کنیم و دستش را هم ببوسیم، بگذاریم مردم انتخاب کنند، هیچ ایرادی ندارد، حتما هم انتخاب مردم انتخاب درستی خواهد بود و باید به آن احترام گذاشت.
زیرا هر کسی غیر شما بود بعد از آن سابقه 8 ساله حکومتداری تان تا آخر عمر سر بلند نمی کرد و مشغول استغفار می شد شاید کمی از بار گناهانشان کم شود