آفتابنیوز : در پاراگراف اول این مقاله که در امروز یکشنبه در سایت ایلاف منتشر شد آمده است : اگر کسی تصور می کند که سیاست های خارجه جمهوری اسلامی ایران بر اساس غیر علمی استوار است واینکه تنها با توجه به رویکردهای شخصی وبدون هیچ نوع ارتباطی با الف بای سیاسی ندارد ، سخت در اشتباه است .
به اعتقاد نویسنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در خط سیری عقلانی موازی با رویکردها وراهبردهای متغایر با سیاست های بین المللی در سطوح بین المللی ومنطقه ای حرکت می کند.
این دو مسئله متناقض وغیر مرتبط با یکدیگر هستند ، پایه های اصلی سیاست های بین المللی ایران را تشکل می دهند.
مسئولین ایرانی در تهران موفق شدند به مقدار بسیار زیادی از شکاف هایی که امپراتوری کمونیسیتی در صحنه بین المللی ایجاد کرده بود استفاده کنند.
ایرانی ها توانستد سوار بر اسب خسته روسیه شد وانرا با قراردادهای اقتصادی وسیاسی وسوسه انگیز لجام زد .
از آن میان می توان به پیشنهاد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر که آلمانی ها پس از سقوط شاه در سال 1979 آنرا نیمه کاره رها کرده بودند اشاره کرد.
ایرانی ها همچنین عملکرد موفقی را در ایجاد شکاف در دیوار اروپایی داشتند ، واز طریق سلسله قراردادهای به هم پیوسته با آلمان به این مهم دست یافته واین سناریو را در مورد ترکیه نیز به کار گرفته وموفق شدند آنکار را هم به پای میز امضای توافقنامه های اقتصادی ـ سیاسی ـ امنیتی مختلفی بکشانند به نحوی که ترک ها امروز به هر شکل به آینده سیاسی ایران وابسته شده اند.
بی شک آلمان وروسیه هم چنین وابستگی پیدا کرده اند وبا وجود آنکه پشت پرده اصولا مخالف چنین نظامی هستند اما چرخ اقتصاد کشورهایشان باعث شده است نه تنها به دنبال حفظ نظام باشند بلکه حتی به تهران پیشنهاداتی در مورد نحوه عملکرد در منطقه هم می دهند.
گرچه میر حسین موسوی اولین وزیر خارجه ایران پس از انقلاب نبود وکریم سنجابی وابراهیم یزدی این مهم را عهده دار گردیدند اما او را می تواند بنیانگذار طرح های دورنمای سیاستگذاری های خارجی ایران معرفی کرد ، سیاستی که علی اکبر ولایتی با هوشیاری خاصی انرا دنبال کرد وپس از یک دهه فعالیت کمال خرازی وارد عرصه شد وبه آن رنگ ولعابی واقعگرایانه وعملگرایانه تری بخشید .
به هر شکل اکنون هم منوچهر متکی وارث آن فعالیت ها ونتایج زحمات آنها است وگرچه گرفتار رئیس جمهوری است که گاهی هیچ توجهی به معیارهای دیپلماتیک وسیاسی ندارد ، اما به هر شکل پا جای پای اسلاف خود می گذارد.
سیاست خارجی ایران پس از اوج گرفتن بحران اتمی این کشور وتلاش غرب برای نشان دادن چهره ای بسیار تیره وتار از آینده نیروگاه بوشهر ومرتبط کردن آن با فاجعه چرنوبیل رویکرد تنش زدایی وزدودن نگرانی ها از کشورهای منطقه را در پیش گرفت.
در این راستا مسئولین ایرانی فرستادگانی را به کشورهای منطقه برای تشریح این مسئله ونحوه اداره شدن نیروگاه بوشهر اعزام کرد.
امروز هم این سیاست در چالشی بزرگتر گرفتار شده است وآن متهم شدن ایران به تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای است.
گرچه ایران تمامی تلاش خود را برای نفی این اتهام به کار بست اما گزارش اخیر یک سازمان روسی درمورد دستیابی ایران ظرف حداکثر پنج سال آینده به بمب اتمی تمامی این رشته ها را پنبه کرد وشک ها را برای برخی به یقین تبدیل کرد.
طبیعی است که ریاض اولین پایتختی باشد که در این منطقه به این مسئله وحشتناک توجه نشان دهد بخصوص که ایران وعربستان از دیرباز خود را یک رقیب برای یکدیگر بر می شمرد .
سیاست خارجی آمریکا پس پایان جنگ سرد به دو مرحله تقسیم می شود ، یکی در دوره کلینتون که به ابهام معروف شده ودر چارچوب آن طرح شکست خورده مهار دوجانبه به اجرا در آمد.
مرحله دوم این سیاست ها پس از حوادث 11 سپتامبر در چارچوب جنگ علیه تروریسم نمایان شد ، هدف اصلی سیاست های آمریکا در این چارچوب تفکیک تمامی مراکز قدرت وپشتیبانی تروریسم جهانی است که شاخه هایی هم در غرب واروپا در اختیار دارد.
اینجا بود که به تدریج جدایی بین اروپا وایران به وجود آمد.
ولی به هر شکل خرس روسی که سعی دارد از طریق انبر ایران ـ حماس بزرگترین قسمت از کیک جایگاه بی المللی را در دو راهی سرنوشت سازی که منطقه اکنون در آن قرار دارد را ببرد.
اما در مقابل حال که پرونده ایران به یک جاده یک طرف رسید است غرب سعی دارد خرس روسی را رام کرده ودر گوشه ای از زمین به حرکت نگه دارد .
تهران تا کنون با لهجه ای چالش گرایانه سخن می گفت حتی سخنان برخی از مسئولین ایرانی در مورد دستیابی به تواق با روس ها در رابطه با طرح مشترک غنی سازی اورانیوم نیز توسط طرف روسی تایید نشده است .
به هر شکل اکنون موش ایرانی که توانسته است گربه غربی را بشدت خسته واز پا افتاده کند روز دوشنبه در ژنو زیر چنگال غرب خواهد رفت واز آن زمان است که دیگر سخنان جدیدی را باید بر زبان راند.