کد خبر: ۴۴۲۶۳
تاریخ انتشار : ۰۲ فروردين ۱۳۸۵ - ۱۲:۲۵

نوروز، وحدت ملي و همبستگي منطقه اي

آفتاب‌‌نیوز : 1-استمرار بدون انقطاع آن، طي چند هزار سال، در گستره سرزمين هاي ياد شده: كه تعلق همگاني مردمان اين منطقه را به نوروز سبب گرديده و آن را در اين پهنه وسيع، به نقطه اشتراك گروه هاي قومي و اعتقادي گوناگون تبديل كرده است. امروزه اين نقطه اشتراك در محدوده كشور ايران، يك عامل مهم تحكيم وحدت ملي، و در گستره سرزمين هاي حوزه فرهنگ ايراني، عامل همبستگي منطقه اي است.

2- خصلت و كاركرد وحدت آفريني در يك يك رسم هاي نوروز در مجموعه و كليت مراسم آن .

مقاله حاضر، با اين نگاه و به اختصار به ريشه ها و سرچشمه هاي پيدايش ، و چگونگي استمرار تاريخي آن و به ماهيت وحدت آفريني اجزاي مراسم نوروز مي پردازد.

ريشه ها و سرچشمه هاي پيدايش نوروز
ببينيم نوروز كي وكجا پديد آمد، تا كجا رفت و چگونه استمرار يافت.

به سبب شرايط طبيعي و اقليمي، در سرزمين ايران و سرزمين هاي همسايه كه در آنها فصل هاي سال جلوه ها و مشخصه هاي آشكار و متمايز ي دارند، تغيير فصل و به ويژه بيداري طبيعت و آغاز بهار، همه جا با آداب و رسم هايي همراه است. همچنين است در ساير مناطق جهان كه داراي اقليم و شرايط آب و هوايي از اين گونه اند، و اين از جهاني هاي فرهنگ است. ويژگي نوروز در انطباق اين خصلت جهاني، با سنت ها، اجتماعي و با شيوه هاي مسلط معيشت در اين منطقه است، كه در نهايت استمرار تاريخي آن را نيز موجب شده است.

راز تداو نوروز در اين انطباق هم سويي و هماهنگي نهفته است.

در جستجوي پيشينه نوروز، به ياري اسناد و مدارك بازمانده از روزگاران پيشين در امتداد مان باز مي گرديم، تا ببينيم نوروز كي و كجا پديد آمد.

تا حدود شش هزار سال زمان را باز پيمايي مي كنيم. در اين زمان در همه پنه گستره فلات ايران، ودامنه هاي دو سوي كوه هاي البرز در شمال و زاگرس در جنوب، در همه اطراف منطقه اي كه امروز كوير است و در آن روزگار از آب و سبزي و آباداني به فراواني بهره داشته است. فرهنگ هايي را مي بينيم كه دير زماني است پاگرفته اند و ريشه در تاريخ نانوشته خود، در اسطوره ها و آيين ها و رسم هاي محلي دارند. در جنوب باختري ، در كناره هاي اروند، با سومري ها روياروي مي شويم. مردماني كه گويا مدتها پيش از كوه هاي زاگرس سرازير شده اند. و در دشت هاي كناره هاي كارون تا اروند و در همه جنوب سرزمين ميانرودان استقرار يافته اند. در اينجا با رسم ها و آيين هايي خاص آغاز مي شود. به كهن ترين ريشه هاي آيين هاي نوروزي رسيده ايم .

از زبان شادروان دكتر بهار نقل مي كنم:

« در سرزمين سومر، جشن هاي آغاز سال با ازدواج مقدس در رابط است. گستره نفوذ سومر تا داخل فلات ايران هم هست. ممكن است نوروز و جشن هاي اول سال را سومري ها از داخل فلات ايران با خود برده باشند.

و در جاي ديگر:

« در پديده شناسي اسطوره آمده است كه آيين هاي آغاز سال نو، بن مشترك جهاني دارند، ولي اسطوره نوروزي ما بين النهرين، اسطوره هاي محلي و بومي منطقه ما است »

از اسطوره هاي سومري كه پس از خوانده شدن لوح هاي يافته شده در محوطه هاي باستاني سومر رازشان گشوده شده است نيز چنين بر مي ايد كه كوهستان هاي غربي وشمال غربي سومر، يعني كوه هاي زاگرس در حوزه لرستان، براي آنان جايگاهي مقدس بوده است. همچنين است در مورد ايلاميان .

تحليل نقش و نگارهاي روي اشياء و آثار يافته شده و اطلاعات به دست آمده در محوطه هاي باستاني داخل فلات ايران نيز از حوزه گسترده فرهنگ دوره ايلامي تا مناطق مركزي و تا حدود سرزمين هاي شرقي ايراني و روابط گسترده اين مناطق با ايلام حكايت دارد.

ساموئل هنري هوك در كتاب اساطير خاورميانه آورده است:

« به نظر مي رسد سومري ها از مناطق كوهستاني شمال بين النهرين به منطقه دلتا كوچ كرده باشند. اساطير سومري نشان مي دهد كه شرايط اقليمي محل سكونت اوليه ايشان با شرايط موطن جديدشان تفاوت داشته است.

ونيز مي آورد:

« تموز و ايشتر ( صورت هاي بابلي دوموزي و ايناناي سومري) بارها زير پيكره صنوبر نر و ماده تصوير مي شوند. مي دانيم در دلتاي دجله- فرات، درخت صنوبر وجود ندارد، و اين درخت بومي ناحيه هاي كوهستاني است. اين نواحي خاستگاه اصلي سومري ها بوده است . به علاوه به اين واقعيت بايد توجه داشت كه زيگورات هاي عظيم مشخصه معماري معبد هاي سومري است و عقيده بر اين است كه رو به همان جهت خاستگاه اصلي ساخته شده اند »

ساموئل كريمر نيز در كتاب « الواح سومري » مي نويسد:

« به نظر سومريان، خدايان بر فراز كوهستان زمين و آسمان، آنجا كه خورشيد مي دمد، اقامت داشتند.

منابع ياد شده و ماخذ ديگر نيز مطالبي از اين گونه را بر اساس اسناد و مدارك مطرح كرده اند كه به رعايت اختصار از آنها در مي گذريم.

علاوه بر نتايج مطالعات تطبيقي اسطوره ها، مطالعات مردم شناسي معاصر درباره آيين ها و مراسم نيز نشان مي دهد كه صورت نمايشي اسطوره كهن مرگ و باز زنده شدن خداي گياهي در مناطق گوناگون ايران استمرار يافته است. از جمله رسم هاي مير نوروزي، كوسه گردي، پير بابو ( گيلان ) و مانند اينها. در صورتي كه از اين گونه رسم ها، در سرزمين هاي آن سوي ميان رودان نشانه اي در دست نيست .

از حدود چهار هزار سال پيش، مهاجرت آرياييان، از سمت شمال فلات ايران، از سرزمين هاي سردسيري كه « نه ماه زمستان و سه ماه تابستان بود» آغاز مي شود : و با ساكنان داخل فلات ايران به بده و بستان فرهنگي مي پردازند. كهن ترني سندي كه از اين مهاجرت تاريخي در دست داريم، كتاب اوستا است. اهورامزدا خطلاب به جم ( جمشيد ) مي گويد:

« اي جم هورچهر، پسر يونگهان.

اين زمين پر شد و بر هم آمد از رمه ها و ستوران ومردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ، و رمه ها و ستوران و مردمان بر اين زمين جاي نيابند.

آنگاه جم به روشني به سوي نيمروز به راه خورشيد فراز رفت و چنين گفت:

اي سپنارمذ( = زمين ) به مهرباني فراز رو، و بيش فراخ شو، كه رمه ها وستوران و مردمان مرا بر تابي.

پس جم اين زمين را يك سوم از آنچه پيشتر بود فراخي بخشيد...

اين نقل اسطوره اي كه براي حكم يك سند تاريخي را دارد، حكايت مهاجرت اقوام آريايي به داخل فلات ايران است. و از متن چنين بر مي آيد كه جنگ و در گيري هم در كار نيست، كار كاري خدايي است كه به خواست اهورامزدا و بانيايش خورشيد، به فرمان جم انجام مي گيرد.

جم بعدها در تاريخ افسانه اي و حماسه ايران، به جمشيد پادشاه پيشدادي و بنيانگزار نوروز تبديل مي شود. اما در اوستا هيچ نام و نشاني از نورز نيست. بنابر اين آرياييان مهاجر، در سرزمين جديد، كه از زبان آنها« ايران نام گرفت » با نوروز آشنا شدند.

پس از استقرار آرياييان، در سوي شمال شرقي ايران و حوزه خراسان بزرگ، اسطوره مرگ و رستاخيز خداي گياهي، با سيمايي اسطوره اي – حماسه در داستان سياوش رخ مي نمايد، و آن هم با نوروز پيوند پيدا مي كند.

« آتش پرستان بخارا هر سال به محلي مي روند كه احتمالا" سياوش درآنجا كشته شده است. در آنجا زاري مي كنند و قرباني مي كنند»"

و هر سالي هر مردي آنجا يكي خروس برد و بكشد و پيش از برآمدن آفتاب نوروز

ششمين روز نوروز بنابر نقل كتاب پهلوي « ماه فروردين روز خرداد» برابر است با روز كين خواهي سياوش و مردم خوارزم روز ششم نخستين ماه سال را ابتداي سال قرار مي دادند و تاريخ خود را با « تورد » سياوش آغاز مي كردند.

دكتر بهار بخش نخست داستان سياوش را به دليل كه در آن نشاني از اساطير و دايي وجود ندارد، متعلق به دوره تمدن ايراني ماوراء النهار مي داند و آن را با اعتقادات، اساطير و آيين هاي سومري- سامي – مديترانه اي مربوط مي داند. اما با توجه به تحقيقات ديگر استاد، كه نمونه هايي از آنها نقل شد، و با توجه به اسناد و مدارك ياد شده از ديگران كه بن آيين هاي سومري را در فلات ايران دانسته اند، به نظر مي رسد كه بخش نخست داستان سياوش و رسم هاي آغاز سال سومري ها، نه اقتباس از يكديگر بلكه برخاسته از يك اصل مشترك باشند.

از ديگر حوزه هاي فرهنگي داخل فلات ايران، كه به اصطلاح به دوره پيش از تاريخ مربوط مي شوند، در اين زمينه اطلاع در خور توجهي در دست نيست: اما از دوره هاي پس از خاموشي اين فرهنگ هاي از هخامنشيان خبر نوروز را داريم، ايجاد مجموعه بزرگ آييني تخت جمشيد حكايت از اهميت نوروز و گسترش رواج آن در اين دوره دارد.

نوروز در زمان كمبوجيه و داريوش به مصر راه يافت. بعدها خلفاي فاطمي مصر نيز به آداب و آيين نوروز به عنوان يك عيد همگاني بسيار توجه نشان دادند. نوروز هنوز هم با آداب و آيين هاي خاص ايراني، در مصر رواج دارد.

در دوره ميانه تاريخ فرهنگ ايران نيز جاي جاي خبرهايي از استمرار رواج نوروز داريم. بيروني در آثار الباقيه درباره آيين ها و مراسم و از جمله نوروز درماوراءالنهر و به ويژه در مورد سغديان آگاهي هاي دقيقي به دست مي دهد. از اشكانيان درباره نوروز هم مثل موارد ديگر فرهنگي خبر مستندي نداريم اطلاعات مربوط به اين دوره را بيشتر در آثار به جامانده از زمان ساساني بايد جستجو كرد. از جمله در متون مانوي و در داستان هاي و پس و رامين و سمك عيار كه منشاء اشكاني دارند. فخرالدين اسعد گرگاني كه ويس و رامين را بر اساس روايات كهن به فارسي سرود چند جا به نوروز اشاره دارد.

منم آذار و تو نوروز خرم هر آيينه بود اين هر دوبا هم

سر سال و خجسته روز نوروز جهان پيروز گشت از بخت پيروز

در دوره ميانه بيشترين آگاهي از نوروز در متون مربوط به زمان ساسانيان آمده است.

آثار متعدد بر جا مانده به زبان هاي پهلوي،فارسي و عربي و آداب و رسم هاي نوروز را در ميان عامه مردم وبرگزاري با شكوه آن را در دربار ساساني، نقل كردهاند. در اين دوره نوروز به دو بخش عام ( پنج روز اول) و نوروز خاص ( روز ششم ) تقسيم مي شده است. چنانكه مردم خوارزم و سغد نيز روز ششم نوروز را جشن آغاز سال مي گرفتند.

سبز كردن سبزه در هفت ظرف و يا روي هفت ستون، آمدن خوشقدم و مراسم سلام و هدايايي كه براي شاه مي بردند. از جمله رسم هايي است كه از نوروز دربار ساساني نقل شده است.

همه اينها صورتهي رسمي آداب و رسم هاي مردمي جشن نوروز است كه هنوز در ميان مردم روايي دارد.

در دوره اسلامي نيز خلفاي اموي و عباسي به سبب مجموعه شرايط اقتصادي – فرهنگي نوروز را پذيرفتند و در دربار برخي از خلفا نوروز با شكوهي همسنگ دوره ساساني برگزار مي شد.

حكومت هاي مستقل ايراني همزمان خلفاي بغداد نيز به نوروز توجه خاصي داشتند و سروده هاي شاعران و نوشته هاي مورخان همه حكايت از اين توجه دردوره ملك شاه سلجوقي تقويم سال خورشيدي به همت خيام منظم مي شود و در نتيجه نوروز در آغاز اعتدال بهاري زمان دقيق و ثابتي پيدا مي كند.

بعدها دربار شاهان صفوي ايران و دربار سلاطين عثماني و نيز شاهان هند در برگزاري هر چه باشكوه تر و آييني تر نوروز با يكديگر رقابتي پهنان و آشكار داشتند.

از جمله ويژگي هاي توجه به نوروز در دوره صفوي كه آيين شيعه مذهب رسمي ايران مي شود، تاكيد بر پيوند نوروز با عناصر آييني شيعه است. از جمله تاكيد بر انطباق نوروز با نخستين عيد غدير ونيز با روز آغاز خلافت حضرت علي ( ع ) هاتف شاعر دوره زنديه در قصيده اي به مطلع .

نسيم صبح عنبربيزشد، بر توده غبرا زمين سبز نسرين خيزشد چون گلبن خضرا

در مناظره نارون و شمشاد مي گويد:

به پاسخ نارون گفتش كز اطفال چمن بگذر كه امروز امهات از شوق در رقصند با آبا

همايون روز نوروز است امروز به فيروزي براورنگ خلافت كرده شاه لافتي ماوا

نوروز توسط گروه هاي مهاجران ايراني نيز به سرزمين هاي ديگر رفت. ايرانيان مانوي كه به دليل شرايط خاص تاريخي در دوره ساساني به غرب چين رفتند و در منطقه سين كيانك يا ختن مستقر شدند، ايرانيان زردشتي كه به هندوستان رفتند و به پارسيان شهرت دارند، ايرانياني كه به زنگبار و سواحل شرقي آفريقا و حتي به الجزاير و نقاط ديگر رفتند، همه و همه نوروز را باخود بردند. هنوز هم ايرانياني كه به سرزمين هاي شرقي و غرب از ژاپن تا آمريكا مهاجرت مي كنند،نوروز را با خود مي برند.

بنابر آنچه كه به اختصار آودره شد،نوروز داراي خاستگاه سرزميني است. جشن و آييني بر برخاسته از مجموعه شرايط سرزمين ايران كه در پهنه جغرافياي فرهنگي ايران، بي وابستگي به هيچ قوم و مذهب و گروه خاص در جان فرهنگ مردم نشسته است. وجه مشترك همه گروه هاي قومي و اعتقادي است. همه اقوامي كه به اين سرزمين آمدند و همه جريان هاي اعتقادي كه در اينجا رواج پيدا كردند، آن را پذيرفته اند، از آن مايه گرفته اند و بر آن اثر گذشته اند. چنان چون جويبارهايي كه در مسير رودخانه به آن وارد مي شوند و رودخانه همچنان در هويت خود جاري است. نوروز هم در جريان و استمرار بدون انقطاعش در پيچ و خم ها و فراز و نشيب هاي تاريخ، و در گستره وسيع رواج آن در ميان مناطق گوناگون ايران تا آن سوي مرزهاي امروزي و در تمام پهنه وسيع جهان ايراني واقعيت و هويت ثابت و مستمر فرهنگي است. و از اين رو داراي توانمندي تحكيم وحدت ملي و همبستگي منطقه اي است
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین