تاريخچهاي كوتاه از صلح نوبل
در ژانويه 1893، «نوبل» در نامهاي به يكي از دوستان نزديكش كه بارونس اتريشي به نام برتافون زوتنر بود نامهاي نوشت و اطلاع داد كه قصد دارد به مرد يا زني كه در راه برقراري صلح در اروپا بيشترين تلاش را بكند، جايزهاي اختصاص دهد. چند ماه بعد وي طرحي را به نام نوبل تنظيم كرد كه در آن، جايزهاي سه سالانه براي دستاوردهاي فرهنگي و عملي و مبلغ هنگفتي نيز براي كمك به جمعيت اتريشي صلح بارونس فونزوتنر قيد شده بود، اما نوبل در طرح نهايي خود مبلغ مربوط به جمعيت صلح اتريش را حذف كرد اما از ميان 5 جايزهاي كه تعيين كرده بود، يكي را به صلح اختصاص داد و تصور ميكرد كه اولين جايزه صلح به بارونس اهدا خواهد شد اما 4 جايزه صلح اهدا شد تا سرانجام در سال 1905 نوبت به بارونس رسيد.
زنان برنده جايزه صلح نوبل
بارونس برتافون زوتنر سال 1905، به خاطر تلاش در راه اعتلاي جنبشهاي صلحطلبانه
بارونس در ابتداي قرن بيستم به شهرت جهاني رسيد او در سال 1904 براي يك سلسله سخنراني به آمريكا سفر كرد و در كاخ سفيد، تئودور روزولت رئيس جمهور آن زمان از او استقبال كرد. يكي از كارهايي كه بارونس انجام داد اين بود كه توانست ارتباط خود را با گذشته اشرافي و نظامي خانوادهاش قطع كند. براي اين كار او تصميم گرفت كه با شغل معلمي شروع كند و مدتي بعد در مخالفت با جنگ رماني به نام «اسلحهها را زمين بگذاريد» نوشت و به جنبشهاي صلحطلبانه پيوست.
هنگامي كه قرار بود در 10 دسامبر – 1905 جايزه صلح نوبل به وي اعطا شود او نتوانست به نروژ برد و در نتيجه سخننراني براي معرفي او ايراد نشد. در آوريل همان سال «بيورنسون» نويسنده مشهور نروژي عضو كميته صلح نوبل در تجليل از او سخنراني كرد و از تأثير مهم او در گسترش جنبشهاي صلح طلبانه ياد كرد و گفت: بارونس در يكي از نظاميترين كشورهاي اروپا همواره شعار «مرگ بر اسلحه» را سر داد.
جين آدامز سال 1931، به خاطر تلاش در راه توقف جنگ جهاني اول
كميته نروژي صلح نوبل براي اعطاي جايزه به جين آدامز مدتها منتظر ماندند زيرا او در بستر بيماري بود و نميتوانست در مراسم حضور يابد.
در واقع جين در همان زمان يعني 10 دسامبر 1931 در بيمارستان بستري شد و سالهاي آخر عمرش را در بستر بيماري گذراند و 4 سال پس از آن تاريخ در گذشت جين كه تلاشهاي بسياري را در راه پايداري صلح در زمان جنگ و پس از آن انجام داده بود در واقع سخنگوي زنان صلحطلب جهان بود.
پس از مرگ جين نام «مجمع بينالمللي زنان براي صلح و آزادي» كه او تأسيس آن را بهعهده داشت، بر سنگ مزارش حك شد. جين آدامز در جايي مينويسد: «زنان از آن رو كه به موجودي حيات ميبخشند و او را ميپرورند، حس خاصي نسبت به جنگ و صلح دارند.
اميلي گرين بالچ سال 1946، به خاطر ارائه طرح هاي خلاق براي استقرار صلح در جهان
اميلي گرين بالچ از همكاران جين آدامز در دوران فعاليتش در مخالفت با جنگ جهاني اول و در مجمع بينالمللي زنان براي صلح و آزادي بود و پس از او به رياست مجمع رسيد.
اين جايزه به خاطر فعاليتهايي به او اهدا شد كه به درخواست مرسدس راندال، از اعضاي مجمع، سازماندهي كرده بود. مرسدس راندال براي اثبات تواناييهاي بالچ توانست حمايت افراد سرشناس بسياري را جلب كند.
اميلي بالچ سالها درباره مهاجران اسلاو در آمريكا تحقيق كرد و مدت 20 سال در رشته اقتصاد اجتماعي در كالج «ولسلي» تدريس كرد. وي پس از آنكه به علت فعاليتهاي صلحطلبانهاش در جريان جنگ جهاني اول از تدريس منع شد به فعاليت در بخش بينالملل مجمع بينالمللي زنان براي صلح و آزادي پرداخت و مدتي سمت دبيركل اداره مركزي مجمع را در ژنو برعهده داشت و شخصيتي سرشناس در جامعه ملل شمرده ميشد.
بالچ در سال 1926 پس از يازده سال اشغال براي تضمين خروج نيروهاي آمريكايي از هائيتي تلاشهاي فراواني كرد و در آن زمان شخصاً به همراه هيأتي عازم هائيتي شد و تواناييهاي بسياري نشان داد. او گزارش از سفرش تهيه كرد و آن را براي دولت فرستاد و براي پذيرش حرفهايش مبارزه بيوقفهاي كرد كه مدتي بعد نيروهاي آمريكايي از هائيتي خارج شدند.
همچنين بالچ با پيوستن به فرقه مسيحيت از اقدامات جنگي آمريكاييها براي مبارزه با نژادپرستان طرفدار هيتلر حمايت كرد. او با فعاليت خود و با ارائه طرحهاي خلاقانه در راه گسترش همكاريهاي بينالمللي به اهداف خود رسيد بهطوري كه فعالان صلح او را رهبر روشنفكر خود بهشمار ميآورند.
بتي ويليامز و مريد كاريگان سال 1976، به خاطر اقدام جسورانه براي توقف خشونت در ايرلند
در ماه اوت سال 1976 يكي از اعضاي ارتش جمهوري خواه ايرلند در حين رانندگي مورد اصابت گلوله سربازان انگليسي قرار ميگيرد و ماشين او با سرعت به اعضاي خانوادهاي ايرلندي كه براي پيادهروي از خانه بيرون آمده بودند برخورد ميكند. دو كودك خانواده درجا كشته ميشوند و كودك سوم و مادر خانواده به شدت آسيب ميبينند.
اين كشتار ابلهانه موجي از انزجار نسبت به خشونتي كه ايرلند شمالي را فراگرفته بود، برانگيخت. انزجار از كاتوليكهاي عضو ارتش جمهوريخواه ايرلند كه ميخواستند با حربه كشتار و ايجاد ترس، انگليسيها را وادار به ترك ايرلند كنند و همينطور نسبت به پروتستانهاي افراطگرايي كه در مقابل آنها به همين شيوه عمل ميكردند و در اين ميان افراد بيگناه بسياري قرباني ميشدند.
اين جنبش برضد خشونت را بتي ويليامز زن خانهداري كه پس از شنيدن صداي شليك در محل حادثه حاضر شده بود و مريد كاريگان خاله دو كودكي كه جان خود را از دست داده بودند، رهبري كردند. تظاهرات به رهبري اين دو زن برپا شد و در آن پروتستانها و كاتوليكها در كنار هم به طرفداري از صلح و در مخالفت با خشونت راهپيمايي كردند.
ويليامز و كاريگان نشان دادند كه مردم عادي هم ميتوانند نقش مهمي در پيشبرد صلح داشته باشند. اما مدتي بعد اين تحرك در ايرلند شمالي كمرنگ شد و اعضاء و نفوذ مردم صلحطلب روبه كاهش گذاشت. بتي ويليامز به آمريكا مهاجرت كرد و در دانشگاهي به تدريس مشغول شد و سخنرانيهاي بسياري درباره صلح انجام داد و مريد كاريگان به همكاري خود با سازمان مردم صلحطلب در بلفاست ادامه داد و پيام مبارزه با خشونت را به گوش ساير كشورها رساند.
مادر ترزا سال 1979، به خاطر احترام به روح والاي بشر
مادر ترزا كه تفاوت بسياري با ديگر زنان صلح داشت تا جايي كه رئيس كميته صلح نوبل در سال 1979 در اين باره گفت: يك كار برجسته سياسي، اجتماعي يا فكري هرقدر كه مؤثر و برنامهريزي شده باشد چيزي نيست جز بنا كردن خانهاي برشن، مگر آنكه روح مادر ترزا الهام بخش آن بنا باشد.
مادر ترزا، مسيح را در هر انساني متجلي ميديد و به همين دليل انسان را مقدس ميانگاشت، تنهاترين و مفلوكترين افراد همچون مستمندان در حال مرگ و جزاميان طرد شده، همه در آغوش پرمهر او و خواهران روحاني قرار ميگرفتند بدون هيچ بيميلي، زيرا كه او براي مسيحي كه در درون هر انسان جاي داشت حرمت قائل بود.
مادر ترزا در يك خانواده آلبانيايي كاتوليك به دنيا آمد. در 12 سالگي احساس كرد به ياري فقرا خوانده شده، چند سال بعد تصميم گرفت به هند برود. در 18 سالگي به يكي از فرقههاي مذهبي ايرلند پيوست و به تدريس در مدرسه دخترانه آنها در كلكته پرداخت بعداز 16 سال، براي كار به محلههاي فقيرنشين كلكته رفت و عهد كرد كه به خدمت فقيرترين فقرا درآيد.
مادر ترزا با خدمت به انسانهايي از نژادها، مذاهب و مليتهاي متفاوت مرزها را شكست و با بنياديترين شيوه يعني با تأكيد بر خدشه ناپذير بودن شأن انساني، صلح را ترويج كرد.
آلواميردال سال 1982، به خاطر تلاشهايش در جنبش خلع سلاح
ميردال از سال 1962 تا 1973 رياست هيأت كميته خلع سلاح سازمان ملل را برعهده داشت و كتاب بسيار مهمي در زمينه خلع سلاح تأليف كرد.
فعاليتهاي اجتماعي ميردال از دهه 1930 آغاز شد. او در اين دهه نقش مهمي در تكميل برنامه رفاه اجتماعي سوئد ايفا كرد و از طرفداران پروپاقرص آزادي و برابري حقوق زنان بود.
او نخستين زني بود كه به رياست يكي از بخشهاي دبيرخانه سازمان ملل برگزيده شد و در كشور خود نيز عضو برجسته هيأت دولت و سپس سفير كشورش در هند شد. وي به سبب درخششي كه در ايفاي وظايفش از خود نشان داده افتخارات بسياري كسب كرده است.
در سال 1981 كه ميردال براي بار دوم نامزد دريافت جايزه شده بود و كميته نوبل آن را به كميسرعالي سازمان ملل در امور پناهندگان اعطا كرد، اعتراض شديدي در نروژ برپا شد و جنبشي مردمي شكل گرفت و 60 هزار دلار جمعآوري شد و به عنوان جايزه صلح به ميردال تعلق گرفت.
اونگ سان سوكي سال 1991، بخاطر مبارزه در راه صلح و آشتي
در دسامبر سال 1991 زماني كه جايزه صلح نوبل به او نگسانسوكي اهدا ميشد او در زندان ديكتاتورهاي نظامي برمه در ميانمار به سر ميبرد و به جاي او همسر و دو پسرش در حالي كه عكس او را در برابر حضار گرفته بودند در مراسم شركت كردند.
سان سوكي از دسته افرادي بود كه تعهد عميق و ايستادگي را با تفكري تلفيق ميكرد كه در آن هدف و وسيله مجموعهاي جدايي ناپذيرند كه عناصر اصلي اين تفكر در برگيرنده دموكراسي، احترام به حقوق بشر، آشتي ميان گروهها، پرهيز از خشونت و پايبندي به اصول فردي و جمعي هستند.
سوكي در زندگياش از مهاتما گاندي و پدرش اونگ سان الهام گرفته است. او با افكار گاندي زماني آشنا شد كه مادرش سفير برمه در هند بود. الگوي ديگر او يعني پدرش نيز رهبر مبارزات آزاديخواهانه در برمه بود.
سان سوكي، 2 ساله بود كه پدرش به قتل رسيد اما زندگي پدر هميشه نقطه تأثيرگذاري در زندگي وي محسوب ميشد. او از گاندي، تعهد به پرهيز از خشوت و از پدر نقش رهبري را آموخت. او ياد گرفت كه بايد با فروتني و اعتماد به نفس رهبري كند و مردمي را كه تحت رهبري او هستند محترم بشمارد.
سان سوكي در جايي مينويسد: نه قدرت كه ترس موجب فساد است، ترس از دستدادن قدرت، قدرتمندان را به فساد ميكشاند و ترس از تازيانه قدرت كساني را كه در معرض آن هستند. نترسيدن بهترين پاسخ به خشونت حاكم است و حقيقت، عدالت و شفقت غالباً تنها سنگر دفاعي در برابر قدرت ظالم است.
ريگو برتا منچوتام سال 1992، به خاطر مبارزه در راه حقوق بشر به خصوص حقوق بوميان
اين جايزه به پاس قدرداني از فعاليتهاي ريگو برتامنچو از سرخپوستان قبيله مايا در گواتمالا در راه برقراري عدالت اجتماعي و آشتي قومي – فرهنگي مبتنيبر احترام به حقوق سرخپوستان به وي تعلق گرفت.
منچو تمام انگيزههاي لازم براي سلاح برداشتن را داشت، دو تن از خواهرانش به شورشيان پيوسته بودند، سربازان حكومتي مادر و برادرش را به دليل ضديت پدرش با ملاكان به طرز وحشيانهاي به قتل رسانده بودند و پدرش به همراه رفقايش كه در سفارت اسپانيا در حال تظاهرات صلحآميز بودند توسط سربازان سفارت به آتش كشيده شدند.
منچو اين وقايع وحشتناك را براي مردمشناسي به نام اليزابت بورگوس نقل كرد. وي نيز خاطراتي را كه ريگوبرتا به زبان اسپانيايي براي او نقل كرده بود در كتابي به نام «من، ريگوبرتا منچو، زن سرخپوست گواتمالايي» به رشته تحرير درآورد.
دليل اعطاي جايزه صلح به وي، در حقيقت به خاطر آن بود كه وي به خشونت نگراييد بلكه به كار سياسي و اجتماعي براي مردمش روي آورد. او يكي از اعضاي فعال اتحاديه كامپسينو شد و به تأسيس سازمان مسيحيان انقلابي ياري رساند.
زندگي ريگوبرتا در فقر مطلق و در ميان مردمي تحت ستم بود، او از 8 سالگي كار كرد و آنطور كه خودش ميگويد هرگز بچگي نكرد. او خواندن و نوشتن را در كليسا ياد گرفت و آنقدر توانايي داشت كه خودش زبان اسپانيايي را بياموزد تا بتواند رنج مردمش را به گوش جهانيان برساند.
وي كه به خاطر فعاليتهاي سياسي جانش به خطر افتاده بود ناچار شد كه وطنش را ترك كرده و به مكزيكو برود، او در آنجا رهبري و سياست ورزي را تعليم ديد، همانطور كه در اعلاميه كميته صلح آمده است، «امروز ريگوبرتامنچو نماد زنده صلح و آشتي است كه مرزهاي اختلافات قومي، فرهنگي و اجتماعي را در داخل كشورش در قاره آمريكا و در جهان درهم ميشكند.
جودي ويليامز سال 1997، به خاطرمبارزه در راه منع استفاده از مين
جودي ويليامز از بانيان جنبش مبارزه بينالمللي در راه منع استفاده از مين است. اين جنبش كار خود را به همت شش سازمان غيردولتي در سال 1992 بهطور رسمي آغاز كرد و اكنون حدود هزار سازمان غيردولتي در پيش از 60 كشور جهان در اين راه تلاش ميكنند.
جودي با فعاليت بيوقفه خود در راه اعتلاي اين جنبش توانست توجه افكار عمومي سراسر جهان را به مخالفت با استفاده از فناوري تسليحاتي كه جان افراد بيگناه و بيدفاع فراواني را هدف قرار ميدهد جلب كند.
شيرين عبادي سال 2003، به خاطر فعاليتهاي حقوق بشر
شيرين عبادي در خانوادهاي فرهنگي و معتقد به دين اسلام به دنيا آمد. او تحصيلاتش را در رشته حقوق به پايان رساند و در سال 1348 بهعنوان قاضي كار خود را شروع كرد.
وي سالها به تحقيق و تحصيل در رشته حقوق پرداخت و در سال 1354 اولين زني بود كه به رياست شعبه 24 دادگاه درآمد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 به دليل اينكه حرفه قضاوت براي زنان ممنوع شد، او را از سمت خود بركنار كردند، به همين علت وي تقاضاي بازنشستگي قبل از موعد كرد و چندين سال خانهنشين شد.
عبادي در سال 1371 دفتر وكالت خود را تأسيس كرد و بعداز آن به پيگيري پروندههاي ملي، پروندههاي اجتماعي نظير كودكآزاري و ... پرداخت. او در اين سالها به تأليف چند كتاب و انتشار مقالات بسياري همت گمارد. هرساله تعدادي از دانشجويان خارج از ايران بهعنوان كارآموز حقوق بشر نزد وي تعليم ميبينند.
فعاليتهاي اجتماعي عبادي عبارتند از: هدايت چندين پروژه تحقيقاتي براي دفتر يونيسف تهران، تأسيس انجمن حمايت از حقوق كودكان كه در سال 1374 با همراهي تعدادي از همفكران تا سال 1379 و نيز رياست انجمن را به عهده داشت و از آن پس بهعنوان مشاور حقوقي با انجمن مذكور همكاري مستمر داشت كه اين انجمن در حال حاضر بيش از 500 عضو دارد، تدريس رايگان حقوق كودك و حقوق بشر در دوره هاي مختلف، تأسيس كانون مدافعان حقوق بشر به همراه چهار وكيل مدافع كه در سال 1380 رياست آن را بهعهده داشت. ارائه بيش از 30 سخنراني در كنفرانسهاي دانشگاهي و علمي و سمينارهايي كه درباره حقوق بشر در كشورهاي ايران، فرانسه، بلژيك، سوئد، سوئيس، انگلستان و آمريكا انجام شد. به عهده گرفتن وكالت تعدادي از چهرههاي مطبوعاتي و خانواده قربانيان قتلهاي زنجيرهاي، پيشنهاد تصويب قانون منع خشونت عليه كودكان به مجلس شوراي اسلامي كه به سرعت نيز در مجلس بررسي و در تابستان 1381 به تصويب رسيد.
وانگاري ماتايي سال 2004، بهخاطر نماد همبستگي تنگاتنگ از صلح جهاني و محيط زيست
وانگاري ماتايي زني 64 ساله از كنياي مركزي كه با دارا بودن مدرك ليسانس و فوق ليسانس در رشته زيستشناسي از دانشگاههاي آمريكا و مدرك دكترا از دانشگاه نايروبي كنيا با كاشتن درخت در محيط خشك كنيا، جنبش زيستمحيطي «كمربند سبز» را بهوجود آورد.
او اولين زن كنيايي بود كه به سمت رياست دانشگاه برگزيده شد و به خاطر مبارزه با صاحبان صنايع و مبارزه با فقر و دفاع از حقوق زنان شهرت ملي يافت.
ماتايي شهرت خود را مديون اطلاعات وسيع تخصصي و پشتكار مداوم 27 ساله خود و فعاليتهاي پيگير اعضاي گروه زيست محيطي «كمربند سبز» ميداند.
زنان كنيايي عضو در كنار ماتايي به فكر زيبايي او كه ميگويد «هربار درختي كه ميكارم، گويي احساس ميكنم دانه صلح در زمين كاشتهام» در دنياي جنگ و نفرت و سياست و اقتصاد امروزي جامه عمل پوشاندند.
ماتايي و گروه زيست محيطي او به خاطر حفظ محيطزيست و زيباييهاي آن و صلح ناشي از آن براي فرزندان خود و نسل آتي دست به كاشت 30 ميليون درخت در قاره آفريقا زدند، او براي مبارزه با جنگلزدايي در آفريقا بارها به زندان افتاد و شخصيت سرشناس كنيا شد.
هماكنون وانگاري ماتايي معاون وزير محيطزيست، منابع طبيعي و حياتوحش كنيا است.