کد خبر: ۴۶۳۹۱
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۵ - ۲۲:۲۷

درسهای مهد کودک برای بوش !

آفتاب‌‌نیوز :
او می افزاید: من یک فرزند 4 ساله دارم که به مهدکودک می رود و مشاهده چنین صحنه هایی در زمین بازی کودکان امری متداول است: 

کودک اول: این بیلچه من است.
کودک دوم: تو خودت یک بیلچه داری، این بیلچه من است.
کودک اول: من همه بیلچه ها را می خواهم. من تو را می کشم!
کودک دوم: نخیر، اول من تو را می کشم!
برای افرادی که سیاست خارجی و مسائلی بین المللی را پیگیری می کنند این سناریوی آشنایی است: 

آمریکا: با ایران برخورد می کنیم.
ایران: آمریکا هیچ آسیبی نمی تواند به ایران بزند.
آمریکا: اگر ایران به این رفتارهایش ادامه دهد، با تبعات بدی مواجه خواهم شد.
ایران: اگر به ما حمله ای شود، آمریکا با  واکنشی دو برابر شدیدتر روبرو خواهد شد. 

در هر دو زمین بازی کوچک و بزرگ، کشمکش هایی مانند این، عاقبت به گریه ختم می شود. اما همیشه نیز گریه پایان قطعی ماجرا نیست. در چنین مواردی اگر بزرگسالان با بچه ها مانند افراد معقول رفتار کنند، و به احساسات همه طرفهای درگیر احترام بگذارند، می توانند مشکل را با آرامش حل کنند. 

در مهد کودک، معمولا با بچه هایی که مشغول دعوا هستند، چنین برخوردی می شود:
مربی: این طور که معلوم است دو تا بیلچه داریم و هر دوی شما آن را می خواهید. آیا می توانید هر کدام از شما به من بگویید دو تا بیلچه را برای چه می خواهید؟ به نظر شما چطور می توانیم این مشکل را بدون فریاد زدن حل کنیم؟ به عنوان یک مشاهده گر فعال زمین های خاک بازی کوچک و بزرگ، به من اعتماد کنید و باور کنید که اگر درست عمل شود، دو طرف دعواهایشان را کنار گذاشته و با هم قلعه شنی می سازند. 

البته تفاوت هایی هم هست از جمله اینکه در زمین بازی بزرگ ،مربی مهربانی وجود ندارد و یکی از بچه ها(آمریکا) یک گوریل 500 کیلویی است! اما راه حل کشمکش ها در این زمین بزرگ هم مشابه زمین بازی بچه هاست. 

باید راههایی پیدا کرد که در چرخه گسترش تهدیدها، شکاف ایجاد شود و دو طرف امکان این را پیدا کنند که دیدگاههایشان را مطرح کرده و مسیرهای همکاری و فعالیت های مشترک و محترمانه بیابند. 

اگر این درس را در مورد منازعه هسته ای بین ایران و آمریکا که بالقوه می تواند نتایج مصیبت باری داشته باشد، به کار ببندیم، می توانیم از رسیدن این مساله به مراحل خطرناک جلوگیری کنیم. 

نامه اخیر رئیس جمهوری ایران به رئیس جمهوری آمریکا، بهترین فرصت برای چنین اقدامی بود. 
شاید نامه احمدی نژاد، تند و بدون ارتباط مستقیم به مساله مورد اختلاف بوده باشد اما در عین حال مطالب مطرح شده در این نامه، بیانگر احساسات مشترک بین میلیونها نفر در درون و بیرون جهان اسلام است.
بد گمانی به انگیزه های آمریکا، نگرانی از شکاف جهانی فزاینده بین دارا و ندار، عصبانیت از جنگ عراق، وضعیت فلسطینیان و بدرفتاری های آمریکا در جنگ علیه تروریسم. 

مساله مهم تر این است که این نامه اولین ارتباط مستقیم بین ایران و آمریکا پس از 27 سال بود و به این معنی است که حتی احمدی نژاد که به عنوان یک رئیس جمهور تندرو شناخته می شود، آماده گفتگو با آمریکاست. 

روزنه های دیگری هم وجود دارد از جمله یادداشت غیر رسمی حسن روحانی که از مقامات ذی نفوذ جمهوری اسلامی است و در آن مجموعه ای از پیشنهادها را برای بازگشت به مذاکره با غرب در مورد مساله هسته ای ایران مطرح کرده بود.
 
به نظر می رسد ایران دارد یک بیلچه به ما می دهد، ببخشید، منظورم شاخه زیتون است، به شرطی که ما هم آنقدر باهوش باشیم که آن را بگیریم.
اگر چه تا به حال مقامات آمریکا برخورد مناسبی نداشته اند.
برای نمونه، کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا، این نامه را با گفتن اینکه "یک حمله بود نه یک راه حل دیپلماتیک قابل توجه"، رد کرد. 

رایس نمی توانست اشتباهی خطرناک تر از این مرتکب شود. 
اگر ما مایلیم که حمایت جهان اسلام را در مورد سیاستهای خود درباره فعالیت های هسته ای ایران و دیگر سیاستهای خود به طور کلی به دست آوریم، باید به طوری جدی و محترمانه به مسائل مطرح شده در این نامه پاسخ دهیم. 

اگر ما به دنبال یک راه حل صلح آمیز برای مساله هسته ای ایران هستیم، باید راه را برای ارتباط مستقیم با ایران باز کنیم. 

روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا در سال 1980 (1358) و چند ماه پس از تصرف سفارت آمریکا توسط تعدادی از جوانان ایرانی، قطع شد.
اما دو سوم افرادی که امروز در ایران زندگی می کنند، در سال 1980 کمتر از 15 سال سن داشتند و اکنون زمان آن رسیده است که آمریکایی ها عملگرایانه تصمیم بگیرند و قدمی به پیش بگذارند.
وقت آن رسیده است که رفتار کردن مانند یک بچه 4 ساله لجباز را کنار گذاشته و با ایرانیان وارد گفتگو شویم. 

البته مذاکره مستقیم با آمریکا نوشدارو نیست. همان طور که این اقدام می تواند مفید و موثر باشد، ممکن است با شکست مواجه شود. اما بدون گفتگوی مستقیم هرگونه تلاش برای حل مساله هسته ای ایران از طریق دیپلماتیک، محکوم به شکست است. نتایج این شکست بسیار جدی تر از رفتن گرد و خاک زمین بازی به چشمانمان خواهد بود. 

کاندی! جرج! دیک! رامی!؟
زمان آن است که به صدای دورنی مربی دوره مهد کودکتان گوش کنید!

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین