کد خبر: ۴۶۶۲۸
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۵ - ۱۳:۳۳

روانی هستم اما ....

آفتاب‌‌نیوز : فاطمه ،چهار خواهر و برادر دیگر دارد که از آنان با عنوان بچه های مادرش نام می برد.برایم می گوید از وقتی که به اینجا آمده حالش بهتر شده است . مشتاقانه به اتاقی می روم که سلامت فاطمه را ،آن هم تاحدودی ،به وی برگردانده است .شش تخت با ملحفه های سفید درون اتاقی سفید تر. 

تنها وسيله موجود در اتاق ميزهاى سبز و فلزى است كه در كنار هر تخت گذاشته شده؛ ميزهايى كه خالی اند از يك شاخه گل، يك تلفن و حتی يك ساعت.راستی فاطمه هم نمی دانست امروز چندشنبه است . و پنجره هاى اتاق به تراسی باز مى شوند که از بالا تا پایین توسط میله های مشبک فلزی پوشانده شده است .میله هایی مشبک که از بین آنها حتی نمی توان مناظر بیرون را به درستى ديد. 

فاطمه و امثال فاطمه در اين اتاقها نمى توانند كتاب بخوانند و کسی هم برایشان کتاب نمی خواند ، نمى توانند ورزش كنند و همه شان خموده اند و خسته ، نمى تواند تلویزیون ببینند و نمی توانند .... از ماندن در چارچوب ديوارهایى سفید که خالی اند از هر مفهوم و احساسی و مهتابی های سفید و تختهای سفید و میزهای خالی ،سرم گيج مى رود.

روى تختی دیگر، زنى دراز کشیده به نام اكرم که مادر چهار فرزند است .با خمیازه ای کشدار روى تخت مى نشيند ومی گوید : "دائم با شوهرم دعوا داشتم. هر وقت دعوامون می شد اعصابم خورد می شد و داد می زدم ، پسرم من رو به اينجا آورد، اگر به خونه برگردم و دوباره دعوا کنیم باز حالم بد می شه". اكرم می گوید :"در 15سالگی ازدواج کردم و شوهرم اون وقت 25سالش بود .هیچی از زندگی نمی فهمیدم ویکسال بعد هم بچه اولم بدنیا اومد و بعد از اون ما همش سر چیزهای کوچیک و بزرگ با هم دعوا داشتیم .شوهرم همیشه موقع دعوا میگه من روانی ام و دیوونه ،ولی من فقط اعصابم خورد میشه ".

در تخت ديگرى زنى ميانسال با سر و وضعى مرتب نشسته و مدام با يك تلفن فرضى صحبت مى كند.تسبیحی در دست دارد و مقنعه ای گلدار برای نمازخواندن بر سر کرده است .لحظه اى از مرگ همسرش حرف مى زند و لحظه اى ديگر از اينكه همسرش را که شفا گرفته و زنده شده از قبر بیرون آورده است .زن هنوز در شوك عميق مرگ همسرش بسر مى برد.

طبق آخرين آمار منابع رسمى، ۲۱ درصد ايرانيان دچار نوعى از اختلالات روانى هستند كه در اين ميان اختلالات افسردگى و اضطرابى بيشترین میزان شيوع را داشته است. از سوى ديگر تحقيقات نشان مى دهد زنان و دختران بالاى ۱۵ سال نسبت به پسران و مردان همسال خود بيشتر به اختلالات روانى نظير افسردگى و اضطراب مبتلا هستند.

دكتر سيدسعيد صدر، متخصص اعصاب و روان، مى گويد: بيشترين مراجعه كنندگان، زنان داراى افسردگى و بيمارى هاى اضطرابى هستند چون آناتومى و بافت بدنى زنان و دورانى همچون باردارى، زايمان و عادت ماهيانه، زن را مستعد ابتلا به بيمارى افسردگى مى كند و در تمام جوامع زنان افسرده تر از مردان مى شوند.

وى تأكيد مى كند: اما پيش آگهى بروز بيمارى هاى روانى در مردان شديدتر است و همواره مردان بيشتر از زنان نياز به بسترى شدن در بيمارستان پيدا مى كنند و البته مدت اقامتشان در بيمارستانها، طولانى تر از زنان مى شود.

صدر مى گويد: بيمار روانى مزمن، استرس بزرگى براى خانواده اش است كه كليه تصميم گيرى هاى اجتماعى آنان را تحت الشعاع قرار مى دهد. از سوى ديگر چون خانواده تحت استرس قرار گرفته، آسيب پذيرتر مى شود و اما بيمارى كه از بيمارستان مرخص مى شود بايد مورد حمايت خانواده و ساير حمايت هاى اجتماعى قرار گيرد و در معرض استرس كمترى قرار گيرد تا از عود كردن بيمارى جلوگيرى شود.

بيشترين افرادى كه پس از ترخيص يك بيمار روانى - چه زن و چه مرد - با وى سروكار دارند، زنان خانواده هستند. از سوى ديگر هم اكنون ۱۲ هزار بيمار اسكيزوفرنيا در منازل خودشان نگهدارى مى شوند كه باز هم بار سنگين مراقبت از آنان بر دوش زنان خانواده قرار مى گيرد؛ زنانى كه به دلايل گفته شده، خود مستعد ابتلا به بيمارى هاى روانى هستند و همين امر سلامت روان زنان را در معرض مخاطره قرار مى دهد.

ارزيابى ها نشان مى دهد برغم توسعه اقتصادى و صنعتى كشورها، آسيب ها و مشكلات روانى - اجتماعى هم رشد فزاينده اى داشته است. ايران نیز به دليل ويژگى هاى خاص خود از جمله واقع شدن در شاهراه قاچاق موادمخدر، جمعيت جوان، تجربه جنگ، زلزله، مهاجرت و تغييرات سريع فرهنگى با رشد روزافزون آسيبهايى همچون اعتياد، طلاق، شيوع ايدز و خشونت مواجه است.هم اكنون امكان مدارا با فشارهاى موجود زندگى، بطور محسوسى در مقايسه با دو دهه پيش، كاهش پيداكرده و همين امر باعث شده تا در سالهاى اخير بیشتر شاهد افزایش بیماریهای روانی در ایران باشیم.

دردسر و گرفتاريهايى كه افراد بخصوص زنان، در زندگى تجربه مى كنند بر احساس رضايت و شادى شان از زندگى تأثير مى گذارد و باعث مى شود تا ارتباطاتشان با ديگران مختل شده و سلامت ذهنى و جسمانى شان به خطربيفتد. در حال حاضر با وجود پيچيدگى هاى جامعه امروزى، ضرورى است تا سلامت و بهداشت روانى مان را ارتقا داده و با بهتر كردن وضعيت مان از نظر ارتباطى و توانايى هاى ذهنى، سازگارى بهترى را براى خود و ديگران بسازيم. برنامه هاى مختلفى براى رسيدن به سطح مناسب و مطلوب از بهداشت روان ارائه شده كه بر دو محور ارتقا و پيشگيرى بنا شده است. برنامه هايى مانند استفاده مناسب از اوقات فراغت، ورزش، تفريحات سالم و... باعث مى شود احساس شادى، رضايت و توانمندى بيشترى كنيم. اين برنامه ها برمحور ارتقاى بهداشت روان بنا شده اند. جلوگيرى از رشد مشكل و آسيبهاى اجتماعى نيز جزو برنامه هاى پيشگيرانه محسوب مى شوند. يعنى بايد آسيبهاى اجتماعى را بشناسيم و راهكارهاى جلوگيرى از گسترش آن را بياموزيم تا بتوانيم فشار موجود از اين آسيبها را در زندگى مان كاهش داده و به طبع آن سلامت روان مان را بهبود بخشيم.

مردم هنوز بيمارى هاى روانى را انگ مى دانند كه بايد با اطلاع رسانى صحيح، نحوه برخورد اصولى و درست با مبتلايان به بيماران روانى به آنان آموزش داده شود. نمى توان چشم را بر واقعيت هاى موجود بست و وجود بيماران روانى را منكر شد؛ بيمارانى كه فقط به درمان دارويى احتياج ندارند و چون توانمندى هايشان به دلايل مختلف، سيرنزولى پيداكرده است به خدمات ديگرى همچون مشاوره، مددكارى و توانبخشى نياز دارند.

انداختن بار بيماران روانى بر دوش خانواده، يك نهاد و يك سازمان مشكلى را حل نخواهد كرد. بهداشت روان بايد به اهميت و جايگاه واقعى خويش برسد. بايد همه با همكارى و برنامه ريزى صحيح به كمك اين بيماران بشتابيم و ازسوى ديگر با عملى كردن موارد ذكر شده، سلامت روان خويش را بيمه كنيم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین