آفتابنیوز : آلمانی ها به نوشته
«سایت الجزیره و مقاله شبیب»از طریق ورود به بحران پرونده هسته ای ایران از یک سو و غرب از سوی دیگر به دنبال عضویت دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند.
آلمان همان کشوری است که در سال 1974 اولین قرار داد خود را در تهران بست تا تاسیسات هسته ای بوشهر را برای ایران بسازد. کار ساخت نیروگاه بوشهر توسط آلمان ادامه یافت تا آنکه پس از انقلاب ایران این فعالیت ها با توافق دو طرف ایرانی و آلمانی متوقف شد.
هر چند که آمریکا یی ها پیش از آلمان در سال 1959 اولین گام را برای ایجاد تاسیسات هسته ای برداشتند، و در سال 1967 اولین مرکز تحقیقات هسته ای را با همکاری سازمان انرژی اتمی ایران در تهران بناکردند.
تهران در آن زمان پیشگام اجرای سیاستهای واشنگتن در منطقه خلیج فارس بود و آلمان نیز در آن برهه نقش مهمی در ارائه کمک های سیاسی و نظامی به ایران ایفا کرد.
همکاری های هسته ای آلمان به رغم تمام مخالفت های صورت گرفته از سوی نهادهای مدنی آن کشور با ایران ادامه یافت.
اعتراضات دانشجویان آلمانی به سفر شاه ایران در سال 1968 به برلین که منجر به کشته شدن یک دانشجوی آلمانی شد، نیز همکاری های دو طرف در این زمینه را متوقف نکرد.
روابط ایران و آلمان همچنان مستمر ماند تا آنکه در ایستگاه انقلاب اسلامی به مدت یک دهه این روابط دچار خلل شده و به نوعی رو به سردی گرایید.
پس از یک دهه سردی، روابط دو کشور به رغم مخالفت های آمریکا دوباره جان گرفت و به سطح بسیار مطلوبی در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی رسید.
باردیگر با به وجود آمدن ایستگاهی به نام «میکونوس» در سال 1997 مجددا این روابط در سال 2000 آغاز شد و تا سطح بسیار عالی ادامه یافت بدون آنکه بحثی درباره مسائل هسته ای بین دو کشور به وجود آید.
در دوران رویارویی دیپلماتیک ایران و غرب میزان صادرات آلمان ها به ایران همواره در حال افزایش بود. به گونه ای که در سال 2002 به میزان 16 درصد، 2003 به میزان 20 درصد، 2004 به میزان 33 درصد و در سال 2005 به میزان 30 درصد رسید. سهم صادرات ایران به آلمان نیز در سال 2005 نزدیک به 450 میلیون یورو برآورد شده است.
با این تفاسیر می شود گفت که آلمان در حال بازی با روابط اقتصادی خود با ایران است، در ابتدا همکاری آلمان در زمان گرهارد شرودر با فرانسه و انگلیس در مورد پرونده هسته ای ایران برای حل بحران ارزیابی می شد.
اما زمانی که نقش یک مجری در اشغال افغانستان و عراق را پذیرفت نگرانی های غربی ها و به ویژه محافل اروپا را دو چندان کرد.
ناتوانی شرودر و روی کار آمدن «آنجلا مرکل» صدراعظم جدید که با ائتلاف حزب سوسیال دموکرات و دو حزب مسیحی صورت گرفت، باعث تردیدهایی در سیاست های خارجی مسالمت آمیز این کشور شد.
آنجلا مرکل از مخالفان و منتقدان سرسخت شرودر به دلیل عدم همراهی او با آمریکا در اشغال عراق بود. از سوی دیگر آلمان اکنون به رهبری مرکل تلاش های دیپلماسی بسیاری برای پیشی گرفتن از جنگ پیش دستانه آمریکا را متقبل شده است.
به نظر می رسد این تحرکات به ظاهر دیپلماتیک آلمانها بیش از آنکه به دنبال راهکاری مسالمت آمیز برای حل بحران پرونده هسته ای ایران باشند، در راستای هماهنگی با آمریکا است. هر چند مسئولان آلمانی همواره بر گشایش راه حلی مسالمت آمیز تاکید می کنند.
به عقیده نویسنده متغیرهایی که باعث تحول در سیاست خارجی آلمان شد عبارتند از: تشنج زدایی از روابط آلمان و آمریکا، نگرانی اروپا پس از روی کار آمدن حماس در فلسطین، شکست اصلاح طلبان در ایران ، آغاز غنی سازی اورانیوم در آگوست 2005 در اصفهان، اعلام غنی سازی اورانیوم به میزان 5/3 درصد و موضع ایران در مورد فعالیت هسته ای.
نبیل شبیب ادامه می دهد که علاوه بر موارد اشاره شده سخنان تند احمدی نژاد در مورد اسراییل و مساله هولوکاست باعث تثبیت مواضع جدید آلمان در برخورد با پرونده هسته ای شد.
کما اینکه نمی توان فراموش کرد که مخالفت با مسلح شدن کشورهای اسلامی از سیاست های ریشه دار آلمانها است و از سوی دیگر این کشور نقش مهمی در مسلح کردن اسراییل ایفا کرده است. تا جایی که زیر دریایی های ساخت خود را که قادر به حمل سلاح های اتمی هستند تقدیم اسراییلی ها کرد.
به عقیده نویسنده سخنان آنجلا مرکل صدراعظم آلمان بازتابی به سخنان احمدی نژاد بود که در نشست امنیتی مونیخ با حضور علی لاریجانی، صورت گرفت. این سخنان اولین نشانه ای است که درجه حساسیت و بحران را بالا کشید.
مرکل به سخنان آتشین خود در سفرهایش به آمریکا و اسراییل ادامه داد. صدراعظم آلمان در مورد اسراییل بر خلاف صدراعظم پیشین می اندیشد. در بحران پرونده هسته ای ایران آلمان ها بیش از آنکه نقشی میانه رو اتخاذ کنند، از طریق روابط خود با روسیه و چین به دنبال همراهی این دو با سیاستهای غرب در این پرونده هستند.
سفر هسته ای والتر اشتان مایر وزیر خارجه آلمان به کشورهای حوزه خلیج فارس را در همین چارچوب می توان ارزیابی کرد.
با این تغییر به نظر می رسد که استفاده از نیروی نظامی بر ضد ایران در زمان فعلی منتفی است. دلیل عدم تعرض به ایران را نباید تنها در تنگنا قرار گرفتن آمریکا و عراق و یا نقش ایران در این کشور است.
بلکه دلیل اصلی ناتوانی آمریکا در ورود به جنگی دیگر است.
تعرض های پراکنده نیز بازتاب های غیر قابل پیشبینی بر آمریکا تحمیل خواهد کرد.
به رغم همه اینها در آلمان عده ای تعرض را محتمل و عده ای غیر ممکن تصور می کنند. آنهایی که تعرض را حتی در چند سال آینده امکان پذیر می دانند، معتقدند که آلمان در آینده در موقعیت های جدیدی قرار خواهد گرفت که با آلمان زمان شرودر که مخالف جنگ عراق بود، کاملا متفاوت است.
همکاری های نظامی بین المللی آلمان و استقرار نیروهای این کشور در افغانستان، آفریقا و بالکان نشان از آن دارد که این کشور به دنبال ایفای یک نقش نظامی است.
سیاست کنونی آلمان نشان می دهد که در صورت تعرض به ایران از سوی آمریکا یا اسراییل، این کشور با تعرض به ایران مخالفت نخواهد کرد. به نظر می رسد آلمان ها در صورت تعرض به ایران نقش غیرمستقیم یک تدارکات چی را ایفا کنند. چرا که از سویی به دنبال رشد موقعیت بین المللی خود هستند و از سوی دیگر به اعتقاد خودشان نسبت به اسراییل تعهد اخلاقی دارند.
نویسنده در پایان خاطر نشان می کند:صدای مخالفان سیاستهای آلمان و انتقادهای آنها کماکان خاموش است. چرا که دولت این کشور نمی خواهد انتقادهای درون حاکمیت به عرصه افکار عمومی راه پیدا کند.