آفتابنیوز : بسم الله الرحمن الرحيم. ميدانيد كه رژيم گذشته و پهلوي دوم آن زماني كه حكومت را در دست گرفت، جوانی خام و بيتجربه بود و وقتي كه خواست كم و بيش به اوضاع سياسي كشور آشنا شود، با دوران قيام مردم براي ملي شدن صنعت نفت و شرايط خاص آن زمان مواجه شد كه در نهايت به فرار وي از كشور منتهي گردید.
بعد از كودتاي 28 مرداد هم تا رفت به خود بيايد، با حركت و قيام فدائيان اسلام و شهيد نواب صفوي مواجه شد و سپس زماني كه به فكر آن افتاد تا برنامه اربابان خود را در اين كشور پياده كند، با يك قدرت ديني ـ سياسي بزرگي به نام آيت الله العظمي بروجردي(ره) مواجه گردید.
با رحلت مرجع عاليقدر شيعيان آيت الله العظمي بروجردي در فروردين سال 1340، فكر كردند شرايط براي اجراي توطئههاي آنان مهيا شده است و ميتوانند به راحتي طرحهاي خود را اجرا كند. ديگر مرجع واحد و قدرتمندي در داخل كشور وجود ندارد؛ چون مرجعيت بين چند نفر تقسيم شده بود؛ نه تنها در داخل حوزه علميه قم، بلكه بين قم و نجف و حتي بين قم و نجف و مشهد و تهران.
بنابراين شرايط را مناسب ديدند براي اجراي توطئههاي استعمارگران در كشور عزيز اسلامي ايران. اين همان نكته ایست كه شاه نوشت مقام غير مسئول و قدرتمندي كه در برابر ما بود، از ميان رفت و امروز شرايط براي برنامههاي ما آماده است .
مقصودش از اين مقام غير مسئول آيت الله بروجردي مرجع شيعيان جهان بود. امام در این زمینه در یکی از سخنرانیهای خود میفرماید: «از زمان مرحوم آقای بروجردی این نقشه را داشتهاند، منتهی با بودن ایشان میدیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایی را انجام بدهند. بعد از اینکه ایشان تشریف بردند به جوار رحمت حق تعالی، از همان اول، اینها شروع کردند».
حدود يكسال و نيم بعد از رحلت مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، مواجه شديم با مسأله لايحه "انجمنهاي ايالتي و ولايتي" كه در آن لايحه ،دولت رسماً مبارزه با احكام اسلام و مبارزه با اخلاق و فضايل و عفت عمومي را آغاز كرده بود.
هم بحث حذف قرآن بود براي قسم و به جاي قرآن، كتاب آسماني آمده بود كه اين سرآغاز توطئههاي فراواني بود كه من در اين فرصت نميخواهم وارد آن شوم و هم بحث حضور زنان در جامعه بود- البته نه به مفهوم مثبت آن كه بانوان به حقوق اجتماعي و سياسي خود برسند، بلكه به مفهوم منفي آن و براي ايجاد شرايط اختلاط زن و مرد در جامعه آن روز كشور - و هم بحث حذف اسلام در شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان بود.
نهضت اسلامي ما از نيمه دوم سال 1341 شروع شد.
گرچه حركت اوليه نهضت با يك فراز و فرودي، در اواخر پاييز (آذرماه) آن سال به ظاهر به نفع نهضت اسلامي پايان يافت. اما اين ظاهر داستان بود. در باطن، توطئه بزرگتري با طراحي دقيقتر عليه احكام اسلام و حوزه و استقلال كشور طراحي شده بود كه در زمستان همان سال شروع شد.
داستان به اصطلاح انقلاب سفيد يا انقلاب شاه و مردم و رفراندوم شش مادهاي كه از ديماه سال 1341 شروع شد كه رفراندوم در تاریخ ششم بهمن همان سال 1341 برگزار گردید.
نهضت در واقع از ديماه سال 1341 اوج گرفت. در بهمن ماه شرايط سختتر و در دوم فروردين سال 1342 با كشتار طلاب و علما در مدرسه فيضيه قم به نقطه اوج خود رسيد.
در اسفند سال 1341 امام طي اعلاميهاي بيان كرده بودند كه ما امسال عيد نداريم.
بعد از حادثه فيضيه شرايط رعب و وحشتي را در قم بوجود آورده بودند كه امام با اعلاميه و سخنراني خود آن جوّ را شكستند و نداي مظلوميت روحانيت را به گوش ملت رساندند. امام در یکی از نامههای خود خطاب به علماي تهران فرمودند: «اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب، و لو بلغ ما بلغ» وقتي به ماه محرم نزديك ميشديم، امام اعلاميه مفصل و معروف خود را صادر كردند و علما، مبلغين و طلاب و هيئتهاي عزداري را به بيان حقايق مكلف كردند. حضور در صحنه را واجب دانستند و فرمودند: «سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است». بنابراین فضا و شرایط جديدي در ماه محرم در حركت نهضت اسلامي بوجود آمد.
در ماه محرم آن سال در قم، تهران و ساير شهرهاي كشور، حال و هواي ديگري حاكم بود. دستههاي عزاداري در قم با نوحههاي جديد و شعارهاي محرك فضاي جديدي را بوجود آورده بودند شعار «قم شده كربلا، فيضيه نينوا، شد موسم ياريّ مولانا الخميني»یکی از شعارهای معروف آن سال دسته های عزادار بود. در واقع گرچه نهضت اسلامی از سال 1341 آغاز شده بود، اما اوج آن در محرم سال 1342 بود.
در دهۀ اول محرم در منزل امام، هرروز سخنراني و اجتماع بود، تا اينكه در روز تاسوعا اعلام شد که امام در روز عاشورا در مدرسه فيضيه سخنراني خواهند كرد.براي همه دوستداران امام و انقلاب نگراني فراوانی بوجود آمد. چون همین فيضيه شاهد حمله و كشتار توسط کماندوها در فروردين آن سال بوده، مخصوصاً که در روز تاسوعا كماندوهای زیادی از تهران به قم آمده بودند. تعداد زیادی اتوبوس که حامل کماندوها بود در خيابان باجك قم نزديك شهرباني مشاهده میشدند و مشخص بود كه شرايط، عادي نيست.
دوستداران امام در قم و عده ای هم از فداییان اسلام از تهران به قم آمده بودند و در روز عاشورا همه در فيضيه اجتماع کرده بودند و آماده بودند. دوستداران امام براي مقابله در برابر كماندوهاي رژيم کاملاً خود را آماده کرده بودند تا هم نظم مجلس را حفظ کنند و هم از جان امام حفاظت كنند.
امام عصر روز عاشورا بعد از ورود به صحن عتيق قم و از درب قبله، وارد مدرسه فيضيه شدند.
امام در آن سخنراني برگ نويني را در تاریخ نهضت اسلامی ورق زدند. تا آن روز، بحث مبارزه با شخص شاه مطرح نبود. بحث مبارزه با لوايح ضد اسلامي، مقابله با دولت، با نخست وزير یا با برخی وزرا مثل وزيركشاورزي مطرح بود. اما امام در خطابه آن روزشان برگ جديدي را در مبارزه مطرح كردند.
وی خطاب به شاه فرمودند: «آقای شاه! جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم، دست بردار از این کارها» بعد فرمود، «تو را اغفال میکنند، من میل ندارم که اگر یک روز بخواهند که تو بروی، همه شکر کنند» بعد اضافه کردند، من داستانی را برای شما نقل میکنم که در جنگ جهانی دوم که شوروی، انگلستان و آمریکا به کشور ما حمله کرده بودند و کشور اشغال شده بود ولی «خدا میداند که مردم شاد بودند برای اینکه پهلوی رفت. من نمیخواهم تو اینطور باشی!»
در بخش دیگری امام فرمود: «آقای شاه نفهمیده میرود بالای آنجا، و میگوید: تساوی حقوق زن و مرد». بعد امام خطاب به شاه فرمود، «بدبخت! نکن اینطور». در بخش دیگری از این سخنرانی امام نسبت به شاه فرمودند: «بیچاره! نمیدانی آن روزی که یک صدایی درآمد، همه از اطرافت میروند».
امام در همین سخنرانی فرمود، ساواک از وعاظ و منبریها، تعهد گرفته که راجع به سه موضوع سخنی نگویند و به آنها گفته، «یکی شاه را کار نداشته باشید؛ یکی هم اسراییل را کار نداشته باشید؛ یکی هم نگویید دین در خطر است».
بعد امام فرمود: ربط بین شاه و اسراییل چیست که سازمان امنیت میگوید از اسراییل و از شاه حرف نزنید؟ مگر شاه اسراییلی است؟»
در واقع در این سخنرانی امام، ابّهت شاه را شکست و برنامه مبارزه با شخص شاه را با شجاعت و قاطعیت آغاز نمود.
البته معلوم بود که رژیم وضع جدید را تحمل نخواهد کرد.
گرچه رژیم علیرغم همه توطئههایی که علیه امام و انقلاب طراحی و اجرا کرد، نتوانست آثار این سخنرانی و ضربهای که به شاه وارد شده بود را جبران کند. گرچه سخنراني امام كوتاه بود و حدود ٢٠ دقیقه بیشتر طول نکشید اما سخنراني بسيار مهمي بود و از آن پس، موج جديدي در قم و تهران و سراسر کشور بوجود آمد.
روز يازدهم محرم همانند روزهای قبلی، در منزل امام مراسم عزاداری بپا بود و سخنرانان مطالب لازم را مطرح کردند و مراسم بدون حادثهای پایان یافت.
شب پانزده خرداد، برای دستگیری امام تعدادی از مأمورین از تهران به قم رفتند و امام را قبل از اذان صبح در منزلش دستگیر و به تهران منتقل کردند. ما قبل از طلوع آفتاب از ماجرا باخبر شدیم و با تعدادی از طلبهها به سمت منزل امام، حركت كرديم. نزدیک منزل امام، دیدیم فرزند امام حاج آقا مصطفي (ره) با تعداد زیادی از مردم به سمت صحن حضرت معصومه(ع) در حال حرکت است.
جمعیت عظيم مردم وارد صحن شدند و به تدریج مراجع و علما و بزرگان در ایوان شرقی صحن، اجتماع کردند. در اينجا لازم است به این نکته اشاره كنم كه 15 خرداد شروع قيام عمومي مردم در نهضت اسلامی است. اگر سرآغاز نهضت اسلامي سال 1341 بود، ولی آغاز قيام عمومي مردم 15 خرداد 1342 بود.
جالب توجه است که در اين قيام، خانمها در كنار آقايان به صحنه آمدند و اين نكته بسيار مهمي در نهضت اسلامي است.
در روز ١٥ خرداد حدود ساعت ٨ صبح زنهاي پايين شهر قم وارد صحن حضرت معصومه شدند در حالی که چادرها را به گردن گره زده بودند، در یک دست عکس امام و در دست ديگر، شمشير داشتند. ورود زنان با آن منظره تکان دهنده، جمعیت را به حرکت درآورد، غيرت همه را به جوش آورد و ولولهای را بوجود آورد که در واقع همه بیتاب برای یک عکسالعمل تند و سریع بودند.
مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي روي پله سوم منبر نشسته بود و عدهاي از مراجع هم در ايوان شرقی صحن جدید نشسته بودند. مردم اجازه ميخواستند كه به خيابانها بريزند. وقتي اصرار مردم زياد شد، مرحوم حاج آقا مصطفی با دست اشاره كردند، بدان معنا که میتوانند مردم از صحن خارج شوند.
به محض این اشاره، مردم مثل سیل خروشان به سمت خيابان تهران به حرکت درآمدند.
من هم با تعدادی از دوستان طلبه با جمعیت حرکت کردیم.
وقتي به چهارراه راه آهن رسيديم با كاميونهاي مسلح كه ظاهراً از پادگان منظريه قم آمده بودند مواجه شديم. مردم با پرتاب سنگ به کامیونها، میخواستند مانع حرکت آنها شوند ولی کامیونها با چراغ روشن و با بوق ممتد با سرعت جمعیت را میشکافتند و به سمت رودخانه به پیش میرفتند. کامیونها در کنار رودخانه متوقف شدند و سربازان وارد رودخانه شدند؛ و از رودخانه به عنوان سنگر استفاده کردند و بلافاصله تيراندازي را شروع کردند. ابتدا تصور میشد تیراندازی هوایی است و یا از گلولههای غیر جنگی استفاده میکنند و لکن با نقش بر زمین شدن تعدادی از مردم، روشن شد که رژیم قصد کشتار مردم را دارد. در همان لحظات اول تیراندازی، در کنار من یک جوان حدود ٢٠ ساله نقش بر زمین شد و گلوله بر پیشانی او اصابت کرده بود که ما او را به کوچه کنار خیابان بردیم.
دوست طلبه عزیز ما حجت الاسلام هبت الله طالقانی هم آن روز به شهادت رسید. تعدادی از بانوان قم هم در آن روز مجروح و شهید شدند. در تهران، قم و ورامين در چنین روزی تعداد زيادي از مردان و زنان به شهادت رسيدند. بنابراین 15 خرداد سرآغاز قيام عمومي مردم بود و در واقع شروع قيامي بود كه، در نهایت بعد از فراز و فرودهای فراوان به 22 بهمن سال 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی منتهی شد.
در اينجا چند نكته را به اختصار مطرح ميكنم. در گذشته نهضتهاي اسلامي در ایران و منجمله نهضت مشروطه عمدتاً از طريق حوزه علميه نجف رهبري ميشد. اساساً حوزه اصلي شيعه در گذشته، حوزۀ علمیه نجف بود. مرجعيت شیعیان نیز در نجف بود.
نهضت اسلامي سال 1341 و 1342 نهضتي بود كه براي اولين بار، حوزه علميه قم رهبری آن را بر دوش كشید. حوزه قم، حوزۀ جوانی بود، چه اینکه حوزه قم در سال 1340 هجری قمری به دست آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری (ره) تأسيس شده بود.
اما در این نهضت، مرجعيت از قم بود و حوزه علميه قم به رهبری امام (ره) بزرگترين نهضت اسلامي را در تاريخ کشورمان رهبري و هدایت کرد. این نکته بسیار مهمی است. اگر این نهضت هم از راه دور و توسط نجف، رهبری میشد بعید بود به نتیجه مورد نظر برسد.
مسئله دوم اينکه، مراجع و علما چه در دوران مشروطه و چه بعد از آن، معمولاً در زمینۀ اعتراض به دولت از وسیله نامه و یا پيام خصوصی استفاده میکردند.
اما اينكه مرجع تقلیدی، براي مردم سخنراني كند و پيامهايش را به صورت اعلامیه چاپ و منتشر كند، كمتر سابقه داشت. اما امام با مردم بطور مستقيم و رو در رو، سخن میگفت و حرف ميزد و هرآنچه كه به عنوان نامه و پيام برای مقامات دولتی ميفرستاد نیز فوراً چاپ و منتشر ميكرد و در معرض افکار عمومی ميگذاشت.
اين براي اولين بار است كه نهضت اسلامي و حركت اسلامي روحانيت از ابتدا با ارتباط مستقيم با مردم و با حضور عامه مردم شروع ميشود و ادامه مییابد. البته رابطه روحانيت و دانشگاه هم از همين نهضت شکل گرفت. اين نهضت بود كه بين دانشگاه و روحانيت که فاصلۀ زیادی بود، رابطه نزدیک و تنگاتنگی را بوجود آورد. اساساً اين نهضت بود كه حوزه و علما را از انزوا خارج كرد.
نکته سوم اينکه، در حوزه علمیه قم مباحث سياسی و حقوقی کمتر مطرح بود. اينكه چرا قانون اجرا نمیشود، مجلسين تعطيل هستند، مورد توجه نبود. اینکه مصوبات دولت در چارچوب قانون و یا حتی در چارچوب قانون اساسی هست یا نه، مورد بحث فضلای حوزه قرار نمیگرفت.
در واقع، این امام بود که اصطلاحات حقوقي و سياسي را وارد فضاي فکری حوزه كرد. قبلاً در حوزه چنين فضايي نبود. کسی راديو نداشت، کسی روزنامه نميخواند. کمتر افرادی بودند که از ویژگیهای مجلس شوراي ملي، مجلس سنا و وظایف هيئت وزيران مطلع باشد.
امام چون از جواني در فضاي سياسي بود، به تهران رفت و آمد داشت و حتی گاهی از مجلس شوراي ملي آن زمان بازدید میکرد و به عنوان ناظر و تماشاچي در جلسات مجلس شركت ميكرد. امام با شهید مدرس رفت و آمد داشت و به ایشان خیلی علاقمند بود. در واقع امام درسهاي اوليه سياست را از مرحوم مدرس آموخته بود و به مرحوم مدرس عشق ميورزيد.
همانطور كه به استاد درس عرفان و فلسفهاش مرحوم آیت ا... شاهآبادي و به استاد فقه و اصولش مرحوم آیت ا... آقاشيخ عبدالكريم حائری ارادت میورزید، به آیت ا... مدرس هم بعنوان استاد سیاست و مبارزه اجتماعی و جهاد و فداکاری نیز بسیار علاقمند بود.
بنابراین امام با راهبري و جامعیت خود فضاي جديدي را در حوزه علمیه قم و در سراسر كشور به ویژه براي متدينين و نسل جوان بوجود آورد. قيام 15 خرداد بسیار اهمیت داشت.
اگر این قیام و حوادث بعدي و هجرت علما به تهران نبود. اگر تعطیلی بازار تهران و قم و شهرهای مهم ایران نبود، اگر اين قيام و فداکاری مردم نبود، جان امام به خطر بود و قطعاً رژیم امام را محاكمه ميکرد.
حفظ نهضت و مرجعيت و ضمانت تداوم آن، در سايه قيام بزرگ 15 خرداد سال ١٣٤٢ بود.
در اینجا لازم میدانم به نکته مهمی اشاره کنم، امام يك مبنای سياسی داشت که اساس نهضت اسلامي بر همان استوار بود و اگر بگوييم امام با همين دكترين سياسي، نهضت اسلامي را به پیش برد سخن مبالغهآميزي نگفتهایم و آن مبنا، اصل سیاسی «عدم جدايی دين از سياست» و یا «آميختگي دين و سياست» بود. يعني همان شعار شهید مدرس که، «ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ماست.»
در تمام سخنرانيهاي قبل از انقلاب امام، محور اساسی استدلال امام همين اصل بود. ايشان خطاب به علما، دانشگاهيان، متدينين ، روحانيون و جوانان تأکید میکرد که دین اسلام از سياست جدا نيست.
اسلام دین سیاست و دین مدیریت است و برای همه معضلات اجتماعی راه حل دارد و اين مبناي نهضت اسلامی و قيام و حركت اسلامی مردم در دهۀ ٤٠ و ٥٠ بود.
اصول امام بعد از انقلابالبته بعد از پيروزي انقلاب، اصل محوری مورد تأکید امام، "حفظ نظام اسلامي" بود که آن را از اوجب واجبات میدانست.
فقه حكومتي امام، مبنايش همين مسئله بود. بحث مصلحت و بحث زمان و مكان كه مطرح ميكردند، هدف اصلی آن، «حفظ نظام اسلامي» و تبیین و تحکیم مدیریت اسلام بود.
هر حکمی که موجب اختلال نظام اسلامی شود و یا مدیریت اسلام را زیر سؤال ببرد، از دیدگاه امام بیارزش تلقی میشود. و برعکس هر عملی که موجب حفظ نظام اسلامی و تقویت مدیریت اسلام باشد، واجب و لازم شمرده میشود.
امام ميخواست به جهان ثابت كند که اسلام دين مديريت و حكومت است و فقه اسلام، فقه حكومتي و قادر به ادارۀ جهان است.
نکته ديگری که اشاره به آن لازم است اینکه، امام در نهضت اسلامی به دليل جايگاه علمي و فقهی كه داشت به عنوان «مرجع تقليد» توانست اين نهضت را از تمام پيچ و خمهای سیاسی بخوبی عبور دهد.
مرجعيت و ولايت امام و جايگاه امام از لحاظ علمی و مقام حوزوي بود كه توانست مردم را بسیج کند و اين نهضت را در برابر رژیم تا دندان مسلح و قدرتهای جهانی که پشتیبان آن رژیم بودند، به پيش ببرد.
در كنار امام مريدان و شاگردانش واقعاً ایثار و فداکاری كردند.
امام بعد از آزادي، در فروردين ماه سال 1343 و دستگيري مجدد ايشان در آبان همان سال و تبعيد ايشان به تركيه و سپس تبعيد به نجف، به ظاهر و از لحاظ جغرافيايي با کشور و مردم فاصله داشت و در تبعید بود، اما رهبری امام و هدایت ایشان ادامه داشت و شاگردان امام در داخل کشور نقش و رسالت خود را به خوبی ايفا كردند.
بيترديد اين رهروان و شاگردان امام در جای، جای میهن اسلامی نقش بزرگي را ايفا كردند. مرحوم زنده ياد احسانبخش، در این خطه شمال نقش ارزشمندی ايفا كردند.
هم در نهضت اسلامي و پيروزي انقلاب و هم بعد براي استقرار نظام اسلامي، بويژه در دوران دفاع مقدس خدماتشان فراموش ناشدنی است.
ايشان به غير از خدمات فرهنگي و علمي و انقلابی، فردی نمونه در مردمداري، مدیریت و ايجاد هماهنگي در میان ارگانها و نهادها بعد از پیروزی انقلاب بود. ایشان مورد علاقۀ امام رضوان الله علیه و مقام معظم رهبری و مورد اعتماد و توجه آنان بود.
در دوران دفاع مقدس به دليل مسئوليتي كه داشتم خدمات مرحوم احسانبخش ،چه براي بسيج نيرو و چه برای پشتيباني از جبهه، كاملاً مشهود بود.
خداوند همه شاگردان امام و همه خدمتگزاران و همه علما و بزرگان و همه كساني كه در اين خطه به نظام جمهوري اسلامي و به مديريت اين نظام كمك و خدمت كردند و چشم از اين جهان فروبستهاند، مقامشان را متعالي گرداند! (آمين حضار)
شزايط امروز كشورامروز بعد از چهل و سه سال از قيام 15 خرداد و بعد از گذشت 17 سال از رحلت امام بزرگوارمان، مردم راه و خط امام را فراموش نكردهاند.
امام، امروز به ظاهر در ميان ما نيست، اما در واقع برقلوب ما حاکم است. نه فقط نام امام كه «ورفعنا لك ذكرك»، بلكه خط امام، راه امام، انديشه امام، سياست امام نیز در جامعه حاكم است. مقام معظم رهبري كه امروز خلفِ صالح آن امام راستين است همان خط و همان راه را ادامه ميدهند.
اگر امضاي متن اعلاميههاي ايشان را برداریم، تشخيص اينكه كلام امام است يا کلام رهبري، كار آساني نيست.
پس مسير همان مسير و خط، همان خط است و خوشبختانه مردم ما در اين مسير استوار و ثابت قدم باقي ماندهاند.
همان كه قرآن درباره اين ملت فرمود: «أذلة علي المؤمنين أعزة علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومة لآئم» قرآن درباره ملت ايران ميگويد، مردماني هستند كه در برابر مؤمنان فروتن و متواضع و مهربان و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند. در راه خداوند جهاد و فداكاري ميكنند و از ملامت و سرزنش هيچ ملامت كنندهاي هراس ندارند.
امروز يك شرايط ويژه و خاصي را دشمن ميخواهد براي ما بوجود آورد، در این شرایط ايستادگي و مقاومت و اتحاد مردم، كليد پيروزي ماست. اتصال ما به يادگاران امام، رمز ادامه راه امام است.
نگذاريم شخصيتهاي عزيزي كه چهل و چند سال سابقه انقلاب و پيروي از امام را دارند و از سال 1341 در كنار امام بودند و همواره عزيز امام و مورد اعتماد امام بودند، مورد اهانت قرار گيرند. نگذاريم دشمن اين سرمايهها را از ما بگيرد. در روزگار سخت چه كسي ميخواهد كشور را نجات دهد ـ البته اميدواريم روز سختي براي كشور پيش نيايد ـ اما همه جاي دنيا به شخصيتها و بزرگانشان احترام ميگذارند و از وجود آنها استفاده ميكنند.
مگر ميشود سرمايههاي ملي را كنار گذاشت. اين توطئه دشمنان است كه گاهي به دست دوستان نادان اجرا ميشود. اگر فردا حادثهاي براي كشور رخ داد چه كسي بايد بسيج مردم و هدايت مردم را برعهده گيرد؟!
افراد تازه به دوران رسيدهای كه سابقه و تجربهای هم ندارند تا مورد اعتماد مردم بتوانند باشند، نميتوانند كشور و نظام را در شرایط بحرانی حفظ و اداره كنند. ما نميتوانيم به اتكاي افراد ناشناس براي عبور از پيچ و خمها اطمينان داشته باشيم.
بزرگان و «السابقون الأولون» نبايد از صحنه جامعه و دلهاي مردم غيبت كنند.
در پایان لازم میدانم بر این نکته تأکید کنم که، دشمن امروز به بهانه بحث هستهاي ميخواهد مردم ما را تحت فشار قرار دهد. آن چيزي كه اين سحر دشمن را باطل ميكند و باطل السحر خواهد بود، اتحاد و همبستگي و مقاومت؛ و اطاعت از رهبري است.
در اینجا چند نكته را در زمينه بحث هستهاي به عرض شما ميرسانم. درست است كه دشمن ما به ظاهر قوي پنجه است و دشمنان ما داراي عِدّه و عدّه هستند. اما تقابل با مسئله هستهاي ایران كه يك مسأله ملي ما است، براي آنها كار آساني نخواهد بود.
من در اين زمينه، ده نكته را فهرست وار عرض ميكنم تا روشن شود كه چرا دشمن در این مصاف مشكلات فراوانی دارد و چالش و مقابله با ایران برای آنها کار آسانی نخواهد بود:
مشكل اول اينكه ادعاهايي كه آنها دارند با عمل آنها سازگار نيست و به اصطلاح رطب خوردهاي هستند كه نميتوانند منع رطب كنند. آمريكاييها و غربيها خودشان بزرگترين متخلف نسبت به معاهدة NPT هستند.
چون اين معاهده در ماده 1 و 2 و 6 ميگويد كشورهايي كه داراي سلاح هستهاي هستند بايد آن را كاهش دهند و به تدريج منهدم كنند و از بين ببرند. اما آنها در طول اين سي و چند سالي كه از تصویب اين معاهده گذشته است، نه تنها سلاحهاي هستهاي خود را از بين نبردهاند و حتي كاهش ندادهاند بلكه همواره آنها را گسترش و پیشرفتهتر کردهاند.
از طرف دیگر، طبق بند 4 اين معاهده، كشورهايي كه عضو اين معاهده هستند بايد در زمينه فناوري هستهاي صلح آميز، از طرف کشورهای صنعتی به آنها كمك شود كه هيچوقت اين اقدام از سوی آنان انجام نشده است. بلكه برعكس کشورهای قدرتمند، همواره در راه پيشرفت آنها مانع تراشي كردهاند.
چالش دوم اينكه، تنها كشوري كه از سلاح هستهاي بر عليه بشريت استفاده كرده است آمريكاييها هستند.
آنها در جنگ جهاني دوم در هيروشيما و ناكازاكي ژاپن -كه هنوز آثار آن جنايت بر انسانها و محيط باقي است - مرتکب وحشیانهترین جنایت علیه انسانهای بیگناه شدند.
چالش سوم اينكه،كشورهاي غربي از استانداردهاي دوگانه استفاده ميكنند. يعني به ايران ميگويند، غني سازي صلحآميز را تعليق كن چون ممكن است در آينده يك روزي هوس توليد بمب پيدا كني، اما همين كشورها حامي اسراييلي هستند كه داراي زرادخانه هستهاي و ساير سلاحهاي كشتار جمعي است.
از طرف ديگر ميگويند كشوري كه معاهده NPT را امضا نكرده است نبايد به او كمك شود، در حالي كه آمريكاييها اخيراً با هند قرارداد مهم هستهاي امضا كردند تا بيشترين كمكها را به آنها بدهند در حالي كه هند اين معاهده را امضا نكرده است.
چالش چهارم اينكه، آمريكاييها در ماجراي عراق دروغگويي آنها براي جهان ثابت شد و در واقع چوپان دروغگو هستند.
چون مبناي حمله آنها به عراق اين بود كه عراق داراي سلاحهاي كشتار جمعي است. وزير خارجه آمريكا هم در جلسه شوراي امنيت سازمان ملل استدلال كرد و به اصطلاح اسنادي را ارائه كرد كه عراق دارای سلاح شيميايي و ميكربي است. و در پي سلاح هستهاي میباشد.
بعد از اشغال عراق براي جهان ثابت شد كه آمريكا دروغ گفته است. بعداً خودشان هم اعتراف كردند و گفتند كه اشتباه كردهايم و اطلاعات ما نادرست بوده است. بنابراين امروز ادعاي آنها نسبت به ايران در افكار عمومي خريداري ندارد.
چالش پنجم اينكه، آنها قبلاً ميگفتند كه ايران در پي سلاح هستهاي است ولی وقتی ما دروازۀ كشور را براي بازرسان آژانس باز كرديم و آژانس اعلام كردكه فعاليت ايران صلح آميز بوده است و سپس در قطعنامة شوراي حكام نیز اين مسأله به صراحت ذكر شد، روشن شد که آمریکاییها دروغ گفتهاند و ناچار شدند حرف خودشان را پس بگیرند. قطعنامه آذرماه 1383 (نوامبر 2004) شورای حکام که به اتفاق آرا تصويب شد، یعنی خود آمريكاييها هم به آن رأي دادند. در آن قطعنامه به صراحت آمده است كه فعاليتهاي ايران صلح آميز بوده است.
چالش ششم، بومي بودن تجهيزات و امكانات هستهاي كشور است. اگر در غنيسازي نيازمند به خارج و بيرون بوديم؛ مثلاً قطعات، طراحي، تكنيسين، متخصص و یا مواد را از بيرون تهيه میکرديم، ميتوانستند براي ما مشكلاتی بيافرينند ولي خوشبختانه در این زمینه، همه چيز بومي است. اورانيوم را از معادن خودمان استخراج ميكنيم، سنگ آهن را خودمان به كيك زرد تبديل ميكنيم، كارگاهها و ابزارهاي لازم برای تبدیل كيك زرد به هگزافلورايد در اختیار داریم.
با سانتريفيوژهاي ساخت خودمان اين گاز را به اورانيوم غني شده تبديل ميكنيم. مهندس، ايراني؛ كارشناس، ايراني؛ تكنسين، ايراني؛ قطعات سانتريفيوژ ساخت ايران و همه تجهيزات و مواد لازم هم داخلي است. روشن است که يك فناوري بومي شده که همه چيزش داخلي است نمیتوان آن را از يك كشوري گرفت.
مشكل هفتم، تجربههاي ناموفق قبلي آنها نسبت به ساير كشورها است كه همگي ناموفق بود. هم تجربه ليبي و هم تجربه كره شمالي هیچکدام موفقيتي نداشت. كره شمالي كه از قرارداد NPT خارج شد. ليبي هم كه تسليم محض شد و همه چيز را از او گرفتند و اين كشور را وادار به ذلت كردند. بنابراين تجربههاي پيشين آنها همگي ناموفق بوده است.
مشكل هشتم، نگراني جهاني سوم است. درست است كه موضوع هستهاي فعلاً نسبت به ايران مطرح است؛ اما اين مسأله به منافع همه كشورهاي جهان سوم مرتبط است. اگر آنها امروز بتوانند جلوي ایران را بگيرند، فردا قطعاً جلوي دیگران را هم خواهند گرفت.
بيش از 100 كشور جهان پشتيبان ج.ا.ا. هستند به دليل اين كه ميدانند اين مشكلات براي آنها هم خواهد بود. قطعنامه اخیر وزرای خارجه کشورهای غیر متعهد در مالزی، گواه این مسأله است.
مشكل نهم، اينكه، جهان با فشار به ايران موافق نيست. فقط آمريكاييها و صهيونيستها موافق فشار هستند. اما اروپاييها، چين، روس و ديگران موافق آن نيستند. به دليل اينكه ايران تنها منطقه تنفسي جهان است. در اين منطقه، فقط ايران فضاي تنفسي براي چين و روس و اروپاست. پنج ابر نفت جهان که تا چند سال ديگر جز اینها، کشوری قادر به صدور نفت نیست، عبارتند از: عربستان، ایران، عراق، كويت و امارات. عراق كه تحت اشغال آمريكا است. عربستان و كويت و امارات هم تحت سلطه آمريكا هستند. تنها كشور آزاد اين منطقه كه دومين ذخائر نفت و گاز جهان را در اختیار دارد، ايران است. بنابراين كسي موافق نيست كه ج.ا.ا. تحت فشار قرار بگيرد.
مشكل دهم، جايگاه ج.ا.ا. است. ايران نه عراق است و نه افغانستان. نه كره شمالي است و نه سوريه. ايران از لحاظ ژئوپلتيك، يك كشور استثنايي است. ايران يك كشور ژئو استراتژيك در منطقه است. سوابق تاريخي، دانش و فرهنگ، هوشمندي و تدبير اين ملت. فداكاري و استقامت مردم ايران، رهبري با صلابت، تجربه 27 سال مقاومت در برابر ابرقدرتها و 8 سال دفاع مقدس، همه و همه ويژگيهاي منحصر به فرد اين كشور و اين ملت است. بنابراين به سادگي نميشود اين كشور را در معرض تهديد و فشار قرار داد.
من اين ده نكته را به صورت فهرستوار بیان كردم، چون فرصت براي تفصيل آنها نبود. امروز در شرايط حساسي قرار داريم، ممكن است دشمن به ما فشار بياورد، ما بايد از همه اهرمهاي سياسي استفاده كنيم. فراموش نكنيم كه اساس توصيه و تأکید امام، حفظ نظام بود. و همين مسأله براي ما همواره مهمترین اصل خواهد بود. اما از آنطرف هم باید بدانيم که براي دشمن هم فشار به ايران كار ساده و آساني نيست و حداقل در زمينه هستهاي، ده چالش بزرگ پيش روي دشمن است.
انشاءالله ملت ما با هدايت مقام معظم رهبري و با ايستادگي و مقاومت در برابر اين فشار، به اهداف ملی خود خواهد رسید و در برابر فشار غرب تسليم نخواهد شد و از اين مسير به سلامت عبور خواهد كرد. «ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم».
ضمن تشكر از علما، مسئولين دولتي، استاندار، نماينده مقام معظم رهبري در استان و همه اعزه اي كه در جلسه حضور دارند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته