آفتابنیوز : روزنامه آمریکایی «نیوز دی» در مقاله ای به قلم جیمز پنیکرتون با این مقدمه به بررسی سیاست بوش در مورد مساله هسته ای ایران پرداخته و معتقد است نگاهی به سیاست های دولت بوش در مقابل ایران نشان می دهد که موضع گیری ها و اهداف متفاوتی توسط مقامات اصلی دولت بوش در پیش گرفته شده به جای اینکه بر هدف اصلی که به ادعای او جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی است، متمرکز شوند.
او با تاکید بر اهمیت وجود یک ائتلاف در پیش برد اهداف به مثالهایی تاریخی اشاره کرده و می نویسد: برای دریافتن ارزش ائتلاف می توانیم جنگ آمریکا با ویتنام در دهه 1960 و جنگ با یوگوسلاوی در دهه 90 را مقایسه کنیم.
ویتنام به دلیل برخورداری از حمایت چین و روسیه موفق شد در مقابل آمریکا پیروز شود ولی چون مسکو و پکن از بلگراد حمایت نکردند، صربستان تسلیم شد و شکست خورد.
او می افزاید: در مورد مساله هسته ای ایران، متحدان بالقوه آمریکا،روسیه، چین، اتحادیه اروپا و شورای امنیت سازمان ملل هستند. بنابراین اگر بوش بخواهد با مدیریت مناسب، سیاستهای خود را در مقابل ایران متمرکز و متحد به پیش ببرد باید اصطکاک و اختلاف با این متحدان بالقوه را به حداقل برساند.
اما به شکلی بسیار عجیب بوش اجازه داده است که مهره های اصلی دولت او به صورت تک تیراندازهایی عمل کرده و هر یک به طور فردی سیاستهای خود را که گاه منجر به تنش و ایجاد اصطکاک شده اند، پیش ببرند.
در تمام این موارد از نظر منطقی بهانه ای برای ایجاد اصطکاک وجود داشته است ولی همه آنها به بهای از دست دادن موقعیت ها برای رسیدن به هدف اصلی بوده است. نویسنده سپس به سه مورد از رویدادهایی که تایید کننده نظر اوست اشاره می کند.
تک تیرانداز اول دیک چنی معاون بوش است. او در سفری که ماه گذشته به لیتوانی داشت روسیه را متهم کرد که از ابزار ارعاب و تهدید در برابر کشورهای دیگر و مردمانش استفاده می کند.
این دقیقا کاری است که روسیه انجام می دهد ولی آیا با توجه به درگیری آمریکا با ایران اکنون زمان مناسبی برای از سرگیری جنگ سرد با روسیه است؟ تک تیرانداز دوم، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع بوش است.
او در اوایل ماه جاری در سنگاپور، چین را به دلیل اختصاص دادن بودجه زیادی به امور دفاعی ملامت کرد. این مساله همزمان باعث تعجب و رنجش چین شد زیرا چین حدود 15 درصد از بودجه خود را به امور دفاعی اختصاص داده که تقریبا مشابه وضعیت آمریکاست.
تک تیرانداز سوم، جان بولتون نماینده جنجالی آمریکا در سازمان ملل است که به طور عادی و مداوم مخالفت و دشمنی خود را با اتحادیه اروپا و شورای امنیت ابراز می کند. بولتون همواره مخالف هرگونه ارتباط مستقیم بین ایران و آمریکا در مورد مساله هسته ای و دیگر مسائل بوده است.
نویسنده سپس مدعی می شود حتی اگر حق با بولتون بوده و مذاکره با ایران هیچ نتیجه ای نداشته باشد. به همین دلیل باید حتما وارد مذاکره با آنها شد زیرا به این ترتیب جامعه جهانی ایران را برای عدم همکاری و سرسختی متهم خواهد دانست تا مدتها به لطف اعمال نفوذ امثال بولتون و چنی، آمریکا با هرگونه مذاکره با ایران شدیدا مخالفت می کرد تا اینکه سرانجام کاندولیزا رایس، وزیر امورخارجه، توانست این سیاست کوتاه بینانه را تغییر دهد و پیشنهاد پیوستن آمریکا به مذاکرات هسته ای را مطرح کرد که با استقبال اروپا و سازمان ملل مواجه شد.
اما بولتون همچنان به شیوه ای جنجالی با این سیاستها مخالفت می کند که نمونه آن تیتر اخیر روزنامه فاینشنال تایمز بود که از قول بولتون «معامله بزرگ» با ایران را رد کرده بود.
البته بولتون حرف آخر را در سیاست خارجی آمریکا نمی زند ولی تا زمانی که او و افرادی مانند او می توانند به راحتی چنین اظهار نظرهایی را مطرح کنند احتمال دستیابی به هرگونه توافق با ایران بعید است.
و تا زمانی که کشورهای دیگر قانع نشوند که آمریکا واقعا قصد مذاکره با ایران را دارد حمایت جدی از خود نشان نخواهد داد.
نویسنده در پایان مدعی است اگر بوش واقعا قصد دارد به هدف خود که اطمینان از عدم دسترسی ایران به سلاح اتمی است برسد باید تلاش کند همه تیم خود را بر این هدف متمرکز سازد ولی بوش تاکنون مدیریت مناسبی در این زمینه نداشته است.