آفتابنیوز : فرشاد مومنی در نشست دین و اقتصاد اظهار کرد: یک مسئله بنیادی در همه کوششهای نظری و در همه حیطه های علوم انسانی وجود دارد و آن تاثیرپذیری شدید و تمام عیار هر رویکرد نظری به اسلوب انسان شناسی خود است.
وی ادامه داد: بر حسب اینکه ما انسان را انسان اقتصادی بدانیم یک طرز نگاه به مسئله اقتصادی پیدا میکنیم ولی اگر انسان اقتصادی فاصله بگیرد و به دنیای واقعی نزدیکتَر شود، طرز تلقی ما متفاوت خواهد شد. یک نقطه عطفی در تاریخ تحولات اقتصادی دنیا وجود دارد که از ربع قرن پایانی قرن بیستم شروع شده و هر قدر به حال نزدیک میشویم طول و عرض آثار و پیامدهای آن باعث میشود به ابعادی بیش از گذشته انسان با همه ویژگی های ذهنی و رفتاریش در مرکز توجه نظریه پردازان قرار گیرد.
این اقتصاد دان افزود: آن نقطه عطف را اجملا با عنوان انقلاب دانایی صورت بندی مفهومی کرده اند. به لحاظ مفهومی به این معنی نیست که در گذشته اقتصادها با غیر دانایی اداره میشدند. این موضوع به یک تحول بنیادی اشاره دارد. آن تحول بنیادی عبارت است از این که تا قبل از تحول انقلابی در ماکروالکترونیک، در فناوری اطلاعات نوآوری های فناورانه، جایگزین دست و بازوی انسان شده بود ولی در اثر انقلاب دانایی نوآوری های فناورانه جایگزین مغز انسان میشوند. بنابراین پشتیبانی هایی که از توانایی هایی اندیشه ای و محاسبانی صورت میگیرد، ابعاد بی سابقه ای پیدا کرده است.
مومنی گفت: در اثر این تحول شاهد بسیاری از دگرگونی ها در عرصه حیات فردی و جمعی هستیم ولی چیزی که از جنبه اقتصادی مسئله را ممتاز میکند این است که گرچه در نگاه های کلاسیک و ارتدوکس به جایگاه انسان در تولید، انسان در کنار سایر عوامل تولید در نظر گرفته شده و قدرت تاثیرگذاری آن نیز در کنار سایرین محاسبه میشود. در نیم قرنی که دستاورد انقلاب دانایی در حال حضور است در برخی اقتصادهای پیشگام شاهد آن هستیم که سهم انسان در خلق یک واحد ارزش افزوده جدید، به تنهایی معادل چهار برابر عوامل دیگر شده است. به این ترتیب دانایی وارد تابع تولید شده و بازدهی ها را صعودی کرده است.
عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه علامه گفت: به این ترتیب آنچه در قلب مباحث توسعه قرار داشت، یعنی اینکه انسان ها هدف برنامه های توسعه و هم مهمترین ابزار پیشبرد آن هستند، به اعتبار ویژگیهای فردی انسانی و هم تعاملات آن ها با یکدیگر حساسیت ها و دقت های بسیار گستردهتَر از گذشته در زمینه شناخت انسان و برجسته کردن خواست های انسان ها مطرح شده است.
وی ادامه داد: اکنون در اثر انقلاب بهره وری، با شرایطی رو به رو هستیم که میکروفیزیک بهره وری اهمیت یافته است. به این ترتیب در کشورهای دانایی محور حتی جابه جایی یک انسان میتواند سرنوشت یک بنگاه یا صنعت را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین بسیاری از بحث ها که در ادبیات کلاسیک توسعه جنبه تعارف و تفنن داشت اکنون در قلب مباحث توسعه است مثل موضوع مشارکت انسان در سرنوشت خود.
این اقتصاددان گفت: ما در ایران همواره شنیده ایم اگر همه اراده نکنند توسعه اتفاق نمی افتد ولی در عمل میبینیم که در این تحولات بنیادی ما از مرحله تعارف و شعار بالاتر نرفته ایم. مثلا در زمینه مشارکت اقتصادی طبق آخرین آمارها جزو پایین ترین نرخ ها در دنیا هستیم و نزدیک ٦٠ درصد جمعیت در سن تولید با عذرهای موجه وغیر موجه هیچ نقشی در تولید ایفا نمیکنند.
وی بیان کرد: این مسئله وقتی درباره زنان مطرح میشود پیچیدهتَر و پارادوکسیکالتَر میشود. مشارکت اقتصادی زنان تقریبا یک سوم مشارکت اقتصادی در دنیاست. میانگین جهانی البته شاخص ایده آلی نیست و درباره تعداد کثیری از کشورها صحبت میکند که در این مورد وضعیت تعداد زیادی از آنها یا مانند ماست یا بدتر از آنها. در این وضعیت اگر نرخ مشارکت اقتصادی زنان ما یک سوم مشارکت جهانی باشد نشان می دهد که چگونه با دست خود توسعه را پس میزنیم.
مومنی اضافه کرد: از این مسئله طنز تلخی یادآور میشود که در ربع قرن گذشته در ایران از نظر دانایی بیشترین سرمایه گذاری را بر زنان کردهایم. علاوه بر این تبعات دیگری هم دارد.
او گفت: در فرآیند سیاستگذاری های اقتصادی مشاهده میکنیم که انسان ها در حاشیه قاعده گذاری ها قرار دارند. به این معنا که در یک ساختار رانتی در أکثر قریب به اتفاق جهت گیری های سیاستی، دو گروه بازنده داریم. ابتدا تولیدکنندگان و عموم مردم. به طور کلی در یک اقتصاد رانتی محدودیت ها و فشارها برای این دو گروه بوده و فرصت های ویژه برای دلالان و واردکنندگان. حتی در طرز بینش سیاستگذاران میبینیم که حتی عدالت اجتماعی به حاشیه رانده شده و حتی حرفی هم در این زمینه زده نمی شود.
به گزارش ایسنا، مومنی بیان کرد: در حالی که وقتی به کارکردهای عدالت اجتماعی مینگرید میبینید بیشترین تاثیر را در اعتلای امنیت حقوق مالکیت و کاهش هزینه های مبادله دارد. مسئله ای که از آن غافل مانده ایم و هزینه های آن را میپردازیم. فرض کنیم یک مقام مسئول میگوید بنگاه های تولیدی کمتر از نیمی از ظرفیت تولیدی استفاده کرده و فقط نیمی از آن را میتوانیم بفروشیم. میبینیم که قدرت خرید مردم و کاهش تقاضا را نادیده گرفته و به فکر صادرات این محصولات است.
او ادامه داد: دلیل بیاهمیتی این است که از نظر کیفیت و قیمت محصولات کشور به گونه ای است که حتی از عراق و افغانستان هم بازگردانده میشود. ولی این توجیهات آورده میشود که مقدمه ای فراهم شود برای تضعیف کاهش پول ملی. طبق نظر اسمیت کاهش ارزش پول ملی مهمترین مقدمه برای ایجاد مناسبات رانتی است. اسمیت گفته است رانت و مناسبات رانتی در اثر دستکاری پول ملی به وجود میآورد و میگوید شوک های یکباره بر پول ملی زمینه به وجود آمدن مناسبات رانتی فراهم شده و نابرابری افزایش پیدا میکند و فساد مالی گسترش و تعمیق پیدا میکند. به این ترتیب گاهی در ایران تصمیماتی گرفته میشود که گویی منافع دلالان و وارد کنندگان برای مسئولان ما مهمتر از مردم و تولیدکنندگان هستند.