آفتابنیوز : روزنامه کیهان نوشته است: رسانه سلطنتی بریتانیا (BBC) طی گزارشی از دوران فعالیت ناصر ملک مطیعی در فیلمفارسیهای مبتذل و تلاش برای به صحنه آوردن وی، ملک مطیعی را «میراث ملی ایران» خواند. در این گزارش که با عنوان «چرا ناصر ملکمطیعی میراث ملی ایران است» در تارنمای «بی بیسی» منتشر شده است، ضمن تجلیل و تحسینهای مختلف از این هنرپیشه فیلمهای ضد اخلاقی دوران طاغوت و اعتراض به مانعتراشی بر سر حضور وی در رادیو و تلویزیون ایران آمده است:
«... میراث ملی فقط نوابغ ریاضی، معماران بزرگ، نقاشان جریانساز، ادیبان و فیلمسازانی با محبوبیت جهانی نیستند. چهرههای فرهنگ عامه، به اندازه همۀ حرفههای ذکر شده، در شکلگیری مفهومی انتزاعی و بینهایت وسیعی که به نام «ایران» میشناسیم، نقش دارند. با این نگاه، ناصر ملکمطیعی را باید بهعنوان میراث ملی ایرانیان جدی گرفت...»
به این ترتیب در حالی که طی هفته گذشته، ناگهان دو شبکه تلویزیونی (نسیم و شما) و همچنین شبکه رادیویی جوان بدون هیچگونه مناسبتی و در یک اقدام سؤالبرانگیز قصد داشتند این عنصر فرهنگ و هنر طاغوت را به روی آنتن ببرند و برای بسیاری این پرسش پیش آمد که چگونه به یکباره چنین هماهنگیای رخ میدهد، بیبی سی با گزارش خود که به فاصله دو روز از اتفاق یاد شده، انتشار یافت، پرده از این ابهام برداشت که اصل ماجرا از کجا آب میخورد!
«بیبیسی» و همپالکیهای داخلیاش در حالی برای محبوبیت جعلی امثال ملک مطیعی، گریبان چاک کرده و آمارهای دروغین ارائه میدهند که اکران فیلم «نقش نگار» با بازی وی، علیرغم انتظار فروش میلیاردی و توهم استقبال دهها میلیونی مردم، در جدول فروش حتی پایینتر از فیلمهای سخیفی مانند «آدم باش» قرار گرفت و براساس آمار، تنها 45 هزار نفر در سراسر ایران به دیدن آن رفتند! یعنی آن محبوبیت عظیم(!) مورد نظر بنگاههای استعماری مانند «بی بیسی» و زنجیرهایهای داخلیشان فقط 0/05 درصد از این مردم را جلب کرد! نکته جالب آنکه برخی رسانههای زنجیرهای مانند روزنامه «آفتاب یزد» با دروغپردازی و فریب،حتی منکر اکران عمومی فیلم «نقشنگار» (به تهیهکنندگی بابک زنجانی)، شدند!
اما علیرغم همه این تلاشها و دست و پا زدنها، بازهم «بی بیسی» نتوانست در گزارش خود به ابتذال امثال هنرپیشه یاد شده در سینمای پیش از انقلاب و بازی وی در مستهجنترین صحنهها اعتراف نکند. «بی بیسی» نوشت: «... به همان اندازه که میزان خشونت و سکس در فیلمهای ایرانی رواج پیدا میکرد، در فیلمهای او هم صدای شکستن هندوانهها (که برای صداگذاری صحنههای مشت و دعوا استفاده میشد) و تعداد نماهای زاویه پایین از رقاصههای بیخیال فزونی گرفت...»