آفتابنیوز : در اکتبر 1965 سیلویا لایکن دختر 16 ساله در ایالت ایندینیای آمریکا توسط همسایه به اسارت گرفته شد. آن خانواده همراه با برخی کودکان همان محله به مدت سه ماه سیلویا را آزار جنسی دادند، به این دختر 16 ساله تجاوز کردند و نهایتا او را به طرز فجیعی به قتل رساندند.
رسانه ها این واقعه را بزرگترین فاجعه ایالت عنوان کردند و تا محاکمه همه عوامل موضوع را پیگیری کردند. هیچ کس نگفت عاملین تبعه کدام کشور بودند، کسی نپرسید انگیزه این جنایت چه بود، هیچ مقامی هم اظهار نکرد که رسانه ای کردن موضوع باعث التهاب شده است. همه این جنایت را فارغ از اینکه انگیزه جنایت چه بوده است و یا عوامل جنایت چه قومیت و حتی جنسیتی داشتند محکوم کردند.
این جنایت بعدها سوژه چندین روایت سینمایی نیز شد. American crime و The girl next the door دو فیلمی بودند که براساس این جنایت ساخته شدند. یک جستجوی ساده اینترنتی نشان می دهد چه حجم وسیعی از پایان نامه ها، مطالعات، گزارش های سیاستی و بسته های آموزشی در تبیین و تفسیر نقش رسانه ها در شکل دهی به افکار عمومی و پیگیری موارد کودک آزاری وجود دارد.
می توان نمونه های متعددی از جنایت بویژه کودک آزاری را نام برد که در دانشگاه های معتبر دنیا به موضوع پایان نامه ها تبدیل یا در رسانه های معتبر دنیا سوژه گزارش های تاثیر گذار شده اند و بدینوسیله باعث تغییر یا اصلاح سیاست ها و یا تصویب قوانین مرتبط به کودکان شده اند.
واقعیت این است که نامه نماینده خمینی شهر به رئیس سازمان بهزیستی کشور و دلایلی که برای درخواست عزل مسئول اورژانس اجتماعی برشمرده است، نامه ای بسیار مهم، قابل تامل است. نه تجاوز و یا شائبه تجاوز محکوم شده است، نه به تلاش برای شناسایی ریشه های بروز این اتفاق اشاره شده، نه به ضرورت تدوین بسته های سیاستی امنیتی آموزشی فرهنگی برای حمایت ازکودکان اشاره شده، نه از نتیجه اقدامات برای مجازات عاملین این جنایت ذکری شده است و نه حتی به عزم جدی نمایندگان مجلس برای تصویب قوانین پویاوکارامد در مقابله با کودک ازاری اشاره شده است. اگر بخواهیم با روش تحلیل گفتمان به واکاوی و تبیین بحث های این نامه بپردازیم، لازم است به پیش فرضهای متن اهمیت بدهیم.
پیش فرض ها، افکار غالب، پیش داوری ها، زیر ساخت استدلال و استنتاج نویسنده یا گوینده را شکل می دهد بنابراین شناخت پیش فرضها تحلیل گر را قادر می سازد به لایه های زیرین یا اهداف واقعی سخنران پی ببرد. با این وصف پیش فرضهای این نماینده محترم در این نامه را می توان اینچنین بر شمرد :
1- چون معلوم نیست تجاوز حتمی بوده است نباید موضوع رسانه ای می شد.
2- چون معلوم نیست متجاوزین چند نفر بوده اند نباید موضوع رسانه ای می شد.
3- چون انگیزه عامل یا عاملین مشخص نیست نباید موضوع رسانه ای می شد.
4- چون معلوم نیست عاملین تبعه چه کشوری بوده اند نباید موضوع رسانه ای می شد.
5- رسانه ای شدن موضوع تجاوز ( احتمالی ) سبب شده است دشمنان انقلاب هم پیامبر ، اهل بیت ، امام خمینی ، رهبری و مردم شهید پرور را اماج افترا قرار داده اند.
6- عزل رئیس اورژانس اجتماعی باعث کاهش التهاب در شهر می شود.
این پیش فرض ها حاوی این نکته است که زیر ساخت استدلال در این نامه این است که انگیزه عاملین تجاوز و یا ملیت و تابعیت متجاوزین، عامل تعیین کننده در نوع نگرش به تجاوز به کودکان و عمومی کردن آن است. به عبارت دیگر این پیش فرض ها مخاطب را به این نتیجه می رساند که وقوع تجاوز به کودک اگر با برخی انگیزه ها باشد قابل رسانه ای شدن است و اگر با انگیزه خاص دیگری باشد قابل رسانه ای شدن نیست.
سوال مهم اینجا آن است که کدام انگیزه در تجاوز به یک کودک 5 ساله می تواند مجوز رسانه ای شدن آن را منتفی کند؟ از طرف دیگر می توان از این پیش فرض ها اینگونه تفسیر کرد که اگرمتجاوزین تبعه کشور خاصی باشند می توان موضوع را رسانه ای کرد ولی اگر تبعه جای دیگر باشند نمی توان رسانه ای کرد.
اینجا هم این سوال مطرح است که متجاوز باید تبعه کدام کشور باشد که رسانهای شدن آن بلااشکال باشد؟ از سوی دیگر این نماینده معتقد است که هم اکنون انچه فضای شهر را ملتهب کرده است وقوع تجاوز نیست بلکه رسانه ای شدن آن است. یعنی اگر تجاوز رخ می داد ولی موضوع رسانه ای نمی شد، التهابی هم وجود نداشت؟ معتقدم نامه حدود 150 کلمه ای نماینده خمینی شهر به رئیس سازمان بهزیستی (در خصوص عزل مسئول اورژانس اجتماعی کشور بدلیل تایید وقوع تجاوز به دختری 5 ساله) نباید بهانه دعوای سیاسی یا منازعات بیهوده شود بلکه باید به یک سوژه گفت و گوی ملی درخصوص کودک آزاری و مساله تجاوز به کودکان تبدیل شود. این نامه حاوی پیشفرض هایی است که باید نسبت به آنها حساس بود و گفتگو کرد.
...............................................
یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
........