آفتابنیوز : احمد عزیزی، معاون اسبق وزارت خارجه در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «نمایندگان مجلس با طرح پرسشهایی بر سر انبوه مشکلاتی، میراث سوءمدیریتها و بیتدبیریها در گذشته و حال و نیز در سایه شرایط تداوم سیاستهایی نه چندان سازگار با منافعی بلندمدت، بعضا خارج از حوزه اختیارات دولت و رییسجمهور، آوار همه دردهای امروزمان را بر سر دولت او ریختند - از درد بیکاری و اشتغال گرفته تا استمرار تحریمهای بانکی، تا رکود اقتصادی، تا افزایش نرخ ارز. به قول معروف اما اگر حقیر به جای روحانی بودم، با سودجویی از مجال پدید آمده در مجلس همه حرف دلم را با مردم میزدم و البته ناگفتههایی بر سر سنگهایی سنگین و ناخواسته بر سر راه را. دیگر جای مجامله و تنها گفتن برسر «چه باید بشود»ها و «چه خواهد شد»ها نیست. زمانه مستعد تصمیماتی دشوار و بی شک گریز ناپذیر است؛ خصوصا در مواجهه با جهانی نه چندان دلداده اهداف، سیاستها و عملکردهایمان.
امید که رییسجمهور در فرصت به دست آمده، فراسوی سیاست کجدار و مریز معمول، شفاف و بیپرده از موانعی بزرگ و کوچک بر سر راه تعامل با جهان بگوید و از چرایی ماندگار و مزمن شدن دردهای بیدرمان مان. چشمداشت معجزه از این تعامل البته که نوعی کوتاهبینی و سادهاندیشی است. همانگونه که کم بها دادن به آن در بزنگاه تاریخی کنونی نیز جز نوعی لگد زدن به راهحلهایی احتمالی نیست. دورنگری، چانهزنی مطمئن و بیواهمه در فراگرد تعامل با جهان، با قصد نقد کردن داشتهها و دستاوردهایمان و کاستن از تهدیدها و تبدیل آنها به فرصتهایی برای اشتغال، توسعه و رفاه رسالت و هنر دیپلماسی است. جنگ با جهان و حتی کوبیدن بیحساب و کتاب بر طبل آن، میتواند جنگ با توسعه و رفاه مردم نیز باشد. مذاکره ابزار این تعامل است؛ با دوستان که هیچ، با دشمنانی قسم خورده نیز.
مگر میتوان هم خواهان حل مشکلات خارجی بود و هم ابزارهای لازمه آن را از دست متولیان کار گرفت. از دست مکانیکی بی وسیله و ابزار چه کاری ساخته است؟ در اصل مذاکره هیچ «شرط» و «اما و اگر»ی نیست. ترس از آن نیز بیمعناست. از ترس مرگ خودکشی نباید کرد. چهبسا گامهایی کوچک اما استوار و برخوردار از حمایت همگان در این میان راه دستاوردهایی بزرگتر را هموار کند. بیشک نمیتوان برد و امتیازی برای طرف مقابل نیز در این فراگرد ندید. البته که میتوان هر زمان در مواجهه با باج خواهیهایی بیمنطق و متعارض مصالح عموم آبرومندانه از مذاکره کنار کشید. اما همچنان باید برای تحقق شرایطی مناسب در زمان مناسب کوشید و به اصل مذاکره وفادار ماند. تبدیل مخاصمه با کشوری خاص با بستن هر پنجرهای در برابر هر باد مساعدی به محوری «هویتی» و غیر قابل چون و چرا چه بسا در نهایت جز سفری بیفرجام از آب درنیاید.
در مناسبات جهانی امروز چندان حرفی از «اعتماد» نیز نمیتوان زد. ظاهرا همه بازیگران این عرصه منافع و مصالحی ملی را بر جایگاهی بالاتر از «اعتماد» مینشانند. کدام دولت را در هزار توی مناسبات جهانی در پایبندی به تعهدات شناخته شده جهانی میتوان مثال زد و از آن الگو ساخت؟ خودمان را هم در این میان ببینیم. مگر در ماجرای گروگانهای آمریکایی و حبس فراتر از یکساله آنان مصالحی تاکنون ناشناخته مانده ـــ دست کم برای این حقیر ـــ سایه بر پیمانهای دیپلماتیک ما و قواعد جهانی در حوزه مناسبات دوجانبه نینداختند؟
«اما و اگرها» و بهانههایی غیر قابل چون و چرا، در هر شرایطی و صرف نظر از هر موضع مساعدی، سد راه کارآمدی دیپلماسی است. نتیجه همچنان کوبیدن بر طبل خصومت و چرخش تنها در شرایط تنگنا و اضطراری گریزناپذیر، چه بسا کند شدن چاقوی دیپلماسی و سیاست خارجی و نقشآفرینی آن در شرایطی خطیرتر و دشوارتر باشد و از باور پذیری و کارآمدی تلاشهای آتی در فراگرد تامین امنیت ملی در شرایطی مشابه نیز بکاهد. به نگاه دورنگرانه به تحولات جهانی ـــ لازمه یک دیپلماسی واقع گرا، کلان نگر و «هوشمند» ـــ میدان دهیم.»