آفتابنیوز : بعد از مرگ همسرم همیشه سعی کردم جای خالی پدر را برای فرزندانم پر کنم تا آنها هیچ کمبودی را احساس نکنند، اگرچه با سختیها و مشکلات زیادی رو به رو شدم، اما با رشد و موفقیتهای فرزندانم انرژی میگرفتم و مشوق آنها در تحصیل و کار میشدم، تا این که دخترم در طراحی فرش، دانش آموخته شد و در یک موسسه هنری شروع به کار کرد. حدود یک سال پیش دخترم از یک تاجر فرش در کشورهای اروپایی سخن به میان آورد.
آن مرد برای کسب اطلاعات هنری درباره طراحی نقشههای فرش و همچنین خرید برخی فرشهای گران قیمت به آن موسسه رفت و آمد داشت و همین موضوع باعث آشنایی آنها با یکدیگر شده بود. مرد غریبه طوری خودش را شیفته هنر فرش بافی نشان میداد و از کار و هنر دخترم تعریف و تمجید میکرد که این موضوع باعث آشنایی و رفت و آمد او به منزل ما شد.
«فرشید» عنوان میکرد که بیشتر ماههای سال را در خارج از کشور زندگی و تنها گاهی اوقات به ایران سفر میکند. فرشید با چرب زبانی و فریبکاری هایش اعتماد من و خانواده ام را جلب کرد. او ادعا میکرد که حاضر است برای من و دخترم دعوت نامهای بفرستد تا دخترم در خارج از کشور بتواند در رشته طراحی فرش پیشرفت کند و به درجات عالیه برسد. وسوسههای فرشید و رویاهای زندگی در خارج از کشور باعث شد تا همه پولهایی که برای جهیزیه دخترم پس انداز کرده بودم را به او بدهم تا کارهای اقامتمان را انجام دهد. این بود که رفت و آمدهای فرشید به خانه ما بیشتر شد و چند روز بعد، با ابراز علاقه به من، مرا از فرزندانم خواستگاری کرد.
من هم فریب چاپلوسیهای او را خوردم و با خودم اندیشیدم که برای پیشرفت دخترم نیاز به یک پشتیبان داریم و چه بهتر که فرشید ما را در یک کشور غریب حمایت کند. با وجود این که پسرم مخالف ازدواج من و فرشید بود، اما به خاطر پیشرفت دخترم به این ازدواج رضایت دادم و به عقد او در آمدم. مدت کوتاهی از ازدواجمان میگذشت که کم کم متوجه رفتار و تلفنهای مشکوک فرشید شدم. حالا بعد از دوماه زندگی مشترک، فهمیدم که او در خارج از کشور همسر و فرزند دارد، در حالی که زمان عقد، مدارکی ارائه داد که هیچ نامی از یک زن دیگر در شناسنامه اش نبود. همسرم طوری وانمود میکرد که با زنی در وزارت خارجه آلمان صحبت میکند تا بتواند شرایط اقامت ما را از طریق سرمایه گذاری و راه اندازی شرکت هنری طراحی فرش فراهم کند، به همین منظور مدام پولهایی از من میگرفت که آنها را به یورو تبدیل کند. من هم به خاطر سعادت و آینده فرزندانم همه پس اندازهایم را به او دادم تا این که چند روز قبل به طور اتفاقی آن زن از آلمان تماس گرفت و من که گوشی همسرم را پاسخ دادم، فهمیدم که او زن فرشید است و از این که فرشید با من ازدواج کرده، اطلاعی ندارد...
منبع: نوداد