آفتابنیوز : روزنامه قانون در نوشتاری طنز گفتوگوی ترامپ و روانپزشکش را بازنشر داده است که با هم میخوانیم:
دکتر: خب آقای پرزیدنت... خیلی ریلکس روی اون کاناپه دراز بکش و بگو مشکلت چیه!
ترامپ: مشکلی ندارم. حس میکنم فاز جدیدی توی زندگیم آغاز شده. میدونید دکتر... من همیشه فقط دنبال پول و قدرت بودم. آدمها برام معنایی نداشتن. اما این یک سال اخیر عشق رو در وجود خودم پیدا کردم. از این بابت خیلی خوشحالم. ولی مشکل اینه که هی دم به دقیقه عاشق میشم. نمیتونم خودم رو کنترل کنم.
دکتر: شما که زن و بچه دارید آقای پرزیدنت...
ترامپ: اولا که چه ربطی داره؟ ثانیا که منظورم از اون عشقهای معمولی نیست... این عشق خیلی پولیتیک و دیپلماتیکه... چیز عجیبیه اصلا. خواب رو از چشم آدم میگیره لاکردار...
دکتر: الان عاشق کی هستید؟
ترامپ: اول عاشق کیم جونگ اون شدم. یعنی تا دیدمش اصلا زانوهام سست شد. آخه آدم چقدر میتونه کیوت باشه؟ با اون چشمهای بادومی بانمک و اون هیکل تپلش. دل آدم میره. با این که دیدارمون رسمی بود نتونستم کنترل کنم خودم رو... رفتم لپش رو کشیدم و گفتم تپلوی کی بودی تو؟
دکتر: اون چی گفت؟
ترامپ:گفت: تو... تو... تو... اولش خوشحال شدم اما بعد فهمیدم به زبان کرهای یه معنی دیگه میده.
دکتر: خب. دیگه عاشق کی هستی؟
ترامپ: پمپئو... اصلا بیخودی اسمش رو گذاشتن «پمپ او»... من بهش میگم پمپ من... واقعا هم شبیه پمپ آبه هیکلش... خیلی بانمکه...
دکتر: شما که گفتی عشقت دیپلماتیکه... ولی الان طبق حرفاتون...
ترامپ: دیپلماتیکه خب... یعنی اولا باید طرف سیاستمدار باشه... بعد قیافه و هیکلش بانمک باشه... بعد یهو یه حسی در دلم ایجاد میشه که دوست دارم با تمام وجودم از طرف حمایت کنم... مثل برت کاوانا... این همه برام سند و مدرک آوردن که نشون میداد فساد اخلاقی داره... ولی پدرسوخته چنان خودش رو توی دلم جا کرده که اصلا بدون اون این ریاستجمهوری یه سنت هم برام نمیارزه...
دکتر: خب. ببینید آقای پرزیدنت! اگه این عاشقپیشگی مشکلی توی زندگی شخصی و سیاسیتون ایجاد نمیکنه برای چی میخواین خودتون رو درمان کنید؟ برید حال کنید واسه خودتون. بزنم به تخته سر و مر و گندهاید، روحیهتون هم که عالیه... یه تنه هم که گند زدید به کل روابط سیاسی دنیا... بیخودی انگولک نکنید خودتون رو...
ترامپ: آخه یه مشکلی هست. تازگیها به کسانی علاقهمند میشم که نباید بشم. یعنی یهو ممکنه کل سیستم حکومت ایالات متحده و دیپلماسی خارجیمون به هم بریزه... بعدش یهو وحشت میکنم. به خودم میگم: دونالد! چیکار میکنی؟ چرا فکر میکنی فلان سیاستمدار دوست داشتنیه؟ تحریمها چی میشه؟ میدل ایست چی؟ نفت چی؟ خوبه پسفردا رسوا بشی و اون ترزا می نیقلیون و اون مکرون دودرهباز بیان هارهار به ریشت بخندن؟ خوبه آنگلا مرکل برات ایموجی تحقیرآمیز بفرسته؟ خوشت میاد پوتین توی جکوزی هی توییتهای عاشقانه تو رو بالا و پایین کنه و بهت بگه اسکل؟
دکتر: خب پس اگه اینطوره باید یه جوری جلوش رو بگیرید آقای پرزیدنت...
ترامپ: نمیتونم. خیلی دوستداشتنیه...
دکتر: جسارتا ایوانکا جان خبر داره؟
ترامپ: بالاخره دکتر زنها خیلی تیزن توی این موارد... البته اون که از خداشه سر به تن من نباشه... اون اصلا نمیفهمه این عشق معصومانه رو. ببینید... عین نوجوونهای عاشق میشینم شعر میگم براشون: «بادام از چشم تو معنا گرفت/ ای اندام چاق سیاست/ ای اون!/ و خارجه در لپهای تو معنا شد/ ای به من نزدیکتر از من/ و تو!/ ای که عدالت را در وقاحت حل کردهای/ جز تو چه کسی بر مسند قضاوت تکیه خواهد زد/ و ای دوستداشتنی...
دکتر: خب کافیه آقای پرزیدنت... یهو ممکنه دموکراتها شنود گذاشته باشن اینجا و گندش دربیاد...
ترامپ: خب بذار اقلا آخرش رو بخونم...
دکتر:بفرمایید...
ترامپ: ایتز کریزی بات یو لایک ایت/ لوکا لوکا لوکا...
دکتر: اوه اوه... وضعت خیلی داغونه... دفترچه بیمه داری برات دارو بنویسم؟
ترامپ: دفترچهام اوبامایی بود انداختمش دور... آزاد بنویس!