آفتابنیوز : از «دوپس دوپس»های دیروز تا شعرهای بی و سروته و موسیقیهای پرسروصدای امروزی زمان زیادی نگذشتهاست. در روزهایی که موسیقی خوب و بد از هم قابل تفکیک نیستند و آنقدر سروصدا زیاد است که دیگر صدای آواز واقعی شنیده نمیشود. چه باید کرد که وقتی پلی لیست موسیقی تلفن همراه بچههایمان را میشنویم پر نباشد از صداهای آزاردهنده و بیاصالت و بیمحتوا؟ چند سالی هست که حال موسیقی روزمره خوب نیست و تازهواردهای موسیقی با ترکهای عجیبوغریب یکشبه ره صدساله را طی میکنند و در لحظهای به پلی لیست جوانها راه پیدا میکنند. این بار برایمان سؤال شد چطور میشود گوش و هوش موسیقایی فرزندمان را بهگونهای تربیت کنیم که در آشفتهبازارهای موسیقی هم پی موسیقی سالم و با اصالت برود و اوقات بگذراند.
در همین رابطه از «بردیا صدرنوری» موسیقیدان و نوازنده به نام کشورمان خواستیم تا درباره این دغدغه برایمان صحبت کند. وی اخیرا جشنواره موسیقی نوای خرم را برای کودکان و نوجوانان برگزار نمودهاست.
از بچگی باید تربیت فرهنگی را آغاز کرد
یک پدر و مادر حداقل وظیفهای که دارند این است که بچهها را از سنین پایین با داشتههای فرهنگی دارای اصالت کشور خود آشنا کنند؛ یعنی محیطی فراهم کنند که بچهها حداقل بتوانند در این محیط، قدرت تشخیص پیدا کنند. این از کودکی یعنی از سن 4-5 سالگی و حتی شاید زودتر شروع شود تا سن 17-18 سالگی که فرزند رشد پیدا میکند و آن شکل غالب خودش را در هر زمینهای میگیرد. به همین خاطر بهترین سن برای آموزش نیز همین سن و سال است؛ حداقل کاری که باید اتفاق بیفتد این است که پدر و مادر زمینهای را فراهم کنند که فرزندشان این اصالتها را در تمام حوزههای فرهنگ فرا بگیرند و در محیط زندگیشان آن را لمس کنند.
شنیدن و دیدن موسیقی، مکمل هم هستندفرزندان ما موسیقی را در محیطهای مختلفی گوش میکنند. یک بخش را در خانه میشنود، یک بخش را در ماشین و از طریق ضبط یا رادیو و یک بخش را در محیط اجرا و کنسرت قرار میگیرند. هرکدام از اینها اگر کار خودش را درست انجام دهد، میتواند در شکلگیری سلیقه کودک نقش ایفا کند و همه مکمل یکدیگر هستند. اینکه فکر کنیم سلیقه فرزندان ما فقط بهصورت شنیداری از طریق رادیوتلویزیون یا موسیقی ضبطشده شکل میگیرد اشتباه است. فرزند ما حتماً باید به شکل مستقیم و در محیط هم اجرا را بهصورت زنده ببیند؛ چون بههرحال شما در محیط زنده، به شکل دیگری موسیقی را حس میکنید. برای همین هم در سبک موسیقی اصیل ما، آموزش سینهبهسینه اثر بیشتری دارد نسبت به آموزش آکادمیک؛ پس این حداقل کاری هست که یک پدر و مادر باید برای فرزندشان انجام دهند. در مورد محیط و اینکه نقش رادیو و تلویزیون چه هست هم بحث زیاد است که موضوع صحبت ما نیست.
خانواده باید بداند چه نوع موسیقی را به فرزندش ارائه میدهدپس ایجاد این قدرت تشخیص که فرزند بتواند موسیقی خوب و بد را از هم تشخیص بدهد، مهمترین وظیفهای است که پدر و مادر دارند. ترانههایی که فرزندان ما گوش میدهند دو بخش اصلی دارد، یک بخش شعر و یک بخش ملودی و موسیقی. هر چه خانواده با علم به اینکه چه چیزی را دارد به کودک ارائه میکند، روی شعر و ملودی این ترانهها بتواند تمرکز کند، قطعاً برونداد ما در شکل و نقشی که کودکان ما میگیرند و تیپ موسیقی که این بچهها به آن علاقهمند میشوند، بهتر خودش را نشان میدهد.
کودک باید انواع موسیقیهای ریشهدار را گوش کندموسیقی ما اصالت دارد و مبتنی بر ردیف و دستگاه است و قدمت چند هزارساله دارد. مانند موسیقی ارکسترال "گلها" که مبتنی بر ردیف و دستگاه است و با موسیقی علمی زمان خودش تلفیقشده است.موسیقی که اساتیدی همچون آقای بدیعی، آقای خرم، آقای تجویدی در سنوات قبل ساختند که سینهبهسینه نقل میشود و میرسد به نسل بچههای ما. اینها موسیقی است که متعلق به نسل ماست و موسیقی وارداتی نیست. این را ما در حوزه موسیقی پاپ هم داریم. پس خانواده باید این قدرت شناخت را در بازه سنی که وی تربیت پیدا میکند، به فرزند بدهد و آن چیزی که این قدرت شناخت را به بچه میدهد آن موسیقیهایی هست که بهصورت دیداری و شنیداری با آن مأنوس میشود.
شما الآن ببینید در این دوره و زمانه، فرزندان ما نسبت به ما پدر و مادرهایی که از نسل قبل هستیم، آماج انواع و اقسام موسیقی قرارگرفتهاند. شما در فضای مجازی دارید لحظهبهلحظه انواع موسیقی را میشنوید. چهکار باید بکنیم که این کودک قدرت تشخیص داشته باشد؟ این رویکردی که مورد اشاره قرار دادم کمک میکند انواع و اقسام موسیقی که به سمت فرزند ما میآید را بتواند تشخیص دهد. من خودم اعتقاد دارم که کودک باید انواع و اقسام موسیقی اصیل و ریشهدار را گوش دهد؛ اعم از موسیقی کلاسیک غربی مانند موسیقی باخ و بتهوون و ...، موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی پاپ اصیل. به این خاطر که هر کدام از اینها یک وجوهی از ذهن کودک را فعال میکند.
موسیقی ترسناک نیستدر درجه اول ما باید تکلیف خودمان را با موسیقی مشخص کنیم؛ یا نقش موسیقی در رشد ذهنی کودک باید بپذیریم و یا نپذیریم. موسیقی هم مثل هر چیز دیگری ممکن است خوب و بد داشته باشد و ممکن است با فرهنگ ما همخوان باشد یا نباشد.این سر جای خود؛ اما اصل اینکه هنر میتواند در شکل صحیح خود به رشد خلاقیت و ذهنی کودک کمک کند، این یک اصل اثبات شده علمی است. موسیقی هم از همین سنخ؛ مخصوصا اینکه موسیقی پایه ریاضی هم دارد و کودک حتی زمانی که در شکم مادر قرار دارد و حتی موقعی که رشد میکند، همیشه با انواع و اقسام ملودیها سر و کار دارد. پس این ترس را از خودمان دور کنیم که موسیقی ترسناک است؛ چون برخی از موسیقی و حتی به زبان آوردن آن میترسند. این را برای خودمان حل کنیم.
کودک در مسیر آموزش موسیقی صحیح قرار بگیرداگر امکان داریم برای کودکانمان در مسیر آموزش موسیقی جلو برویم، این کار را بکنیم. یعنی اگر امکانات ما این اجازه را میدهد بچه را از سن 4-5 سالگی به کلاس بفرستیم منتها ما یک آشفتگی در امر آموزش موسیقی داریم در کشور. یعنی هر کسی آمده و با نگاه به موسیقی به عنوان یک منبع درآمد، تدریس میکند! و یک ممیزی و صلاحیتسنجی درستی در این حوزه اتفاق نمیافتد و بنابراین این خطر وجود دارد که بچههایمان را جایی بفرستیم و نتیجه معکوس بگیریم. این باز یک بحثی هست که ما در حوزه آموزش موسیقی باید به آن بپردازیم که الآن موضوع بحث ما نیست. پس اگر میتوانند کودک را در مسیر آموزش موسیقی قرار بدهند، حتما این کار را بکنند.
در خانه و ماشین با کودک موسیقی خوب گوش کنیدپدر و مادر باید از هر فرصتی استفاده کنند، در خانه و ماشین و هر محیط دیگری فرزندانشان موسیقی سالم و اصیل گوش بدهند تا گوش موسیقیایی آنها قوی شود. در دو حوزه اصلی موسیقی کلاسیک مانند موسیقی باخ و بتهوون و .. که پایه همه موسیقیهاست که کمک میکند گوش موسیقیایی قوی شود و فواصل را تشخیص دهد؛ و موسیقی اصیل خود ما. ممکن است موسیقی اصیل ما را بگویند برای بچهها سنگین است؛ آن بخش ردیف دستگاهی که ردیف میگذارند و آواز میخوانند ممکن است سنگین باشد اما مثلا موسیقی "گلها" که موسیقی ارکسترال است و ریتم دارد را معمولا همه در خانهها دارند و گوش میدهند. پس حداقل این دو تیپ موسیقی را گوش بدهد. همینطوری موسیقی پاپ که شعر و ملودی آن قابل قبول باشد. در دهه پنجاه و بعد از انقلاب با آثار افرادی مانند ناصر چشم آذر و مرحوم بیات موسیقیهایی خوبی در حوزه پاپ نوشتند و کار کردند. اگر خانوادهها بتوانند در این حوزهها برای بچهها از نظر شنیداری سرمایهگذاری بکنند، فضای خوبی ایجاد میکند. و بعد میرسیم به مدرسه؛ الآن موسیقی در مدارس ما تدریس نمیشود. که این از مواردی است که باید تکلیف خودمان را با این موضوع مشخص کنیم؛ چون بچهها زنگ هنر دارند در مدرسه اما موسیقی تدریس نمیشود. این هم باید انجام شود و کمک بزرگی میکند.
بچهها را حتما سلیقه سنجی کنیداگر ما و نتوانیم به فرزندانمان خوراک مناسب بدهیم آنها بالاخره از یک جایی این خوراک موسیقی را میگیرند؛ و آن موقع انواع و اقسام کانالهایی وجود دارند که شاید برای ما هم خیلی خوشایند نباشند. اما حتما سلیقه سنجی بچهها انجام شود. یعنی شما فضایی را تصور کنید که به بچه خوراک متناسب داده نشود. آنموقع ممکن است او را زده کنند. کما اینکه در بحث آموزش هم اگر معلم خوب نباشد، ممکن است بچه را زده کند. این دیگه قدرت تشخیصی است که پدر و مادر باید داشته باشند. ممکن است بگوییم خود پدر و مادر چگونه باید این را بلد باشند و فرا بگیرند؟ خب ما متاسفانه از نظر سیستماتیک جایگاه مناسبی نداریم. شما در بسیاری از مدارس خارج از کشور میبینید که برای پدر و مادرها هم دوره آموزش دارند و میگویند شما در حوزه آموزش چگونه با فرزندانتان رفتار بکنید. اینها را باید روی آن کار کنیم. هرچقدر روی این موضوع کار بکنیم آینده کشور و آینده فرزندانمان از لحاظ لطافت موسیقی و از نظر آرام بودنِ آدمها، مفیدتر خواهد بود.
فارس