آفتابنیوز : سرویس فرهنگی*- اخیرا فضای اعتراض و علی الخصوص اعتراض اجتماعی که این روزها بیشتر نقد شرایط اقتصادی، اجتماعی، رانت و آقازادگی میباشد، وارد فضای هنری و موسیقی شده است. مقوله موسیقی اعتراض این روزها بازارگرمی دارد و توجه همگان را به خود جلب کرده است. مسالهای که وجود دارد این است که حد و مرز اعتراض را چه کسی مشخص میکند و اساسا آیا اعتراض اجتماعی تعریف و محدوده مشخصی دارد یا نه؟
مسالهای که محصولات فرهنگی و هنری با آن مواجه هستند، مساله بازار و خودکار قرمز است. یعنی یک هنرمند یا باید حواسش به بازار فروش باشد تا منفعت کسب کند یا به محدودیتها و تبعاتی که از جانب وزارت ارشاد بر آنها تحمیل میشود، لذا بسیاری از هنرمندان وارد فضای اعتراض نمیشوند و اساسا به کسب درآمد و فروش بیشتر آلبوم خود میپردازند.
برای بررسی موسیقی اعتراض و تحلیل آن میخواهم به دو خواننده اشاره کنم. اخیرا قطعه پاره سنگ که توسط مهدی یراحی اجرا شد، نظرات و حاشیههای فراوانی بهدنبال داشت و در نهایت منجر به ممنوع الکاری این خواننده شد. اما وقتی متن این کار را بررسی میکنیم واقعا در فضای اعتراضی نیست کما اینکه ترانهسرای این اثر، روزبه بمانی در آثار خود کار اعتراضی خاصی ندارد و به صورت مستقیم نمیتوان اعتراض را درک کرد.
اما اخیرا حامد زمانی، خواننده کشورمان آثار متعددی را منتشر کرده است که به گفته او، رنگ و بوی اعتراض دارد، نظیر قطعههای هفت تیر، الکترون و بیزار. وقتی محتوا و متن این شعرها را بررسی میکنیم سراسر بوی اعتراض اجتماعی میدهد و مباحث اقتصادی، اجتماعی و فاصله طبقاتی را بیان میکند. اما سوالهایی برای مخاطب پیش میآید.
اولا چرا این موسیقیها از جانب وزارت ارشاد موسیقی اعتراض تلقی نمیشود و هیچ محدودیتی برای ادامه کار این خواننده بهوجود نمیآید؟ ثانیا چرا رسانه ملی که در ایام الله دهه فجر، ماه محرم و فاطمیه دائما آثار محدودی و مناسبتی این خواننده را پخش میکند، تمایلی به پخش سایر آثار او ندارد؟ یا بهعبارتی چرا صدا و سیما از وی یک چهره صرفا مذهبی خوان و انقلابیخوان ساخته و حاضر نیست مخاطب با آثار اعتراضی و اجتماعی و حتی اخلاقی او آشنا شود؟
برای پاسخ به این سوالات باید گفت که اولا رویکرد رسانه ملی بر این است که حدالامکان خوانندگان اجتماعیخوان را مطرح نکند و صرفا به پخش آثار انقلابی، مناسبتی و حتی عاشقانه بپردازد، چرا که مشهورشدن این افراد را احساس خطر میداند.
همچنین باید گفت بدنه اجتماعی و مردمی اهمیت زیادی دارد. مهدی یراحی بهدلیل داشتن هواداران بیشتر و عمومیتر، آثارش صدای بیشتری در میکند تا حامد زمانی که طرفداران ایدئولوژیک و خاص خود را دارد. این مساله بیانگر این است که اساسا مقوله اعتراض نیازمند بدنه اجتماعی و مردمی است و صرف تولید یک محصول کار به جایی نمیرسد و به هیچکس بر نمیخورد! لذا همراهی مردم با یک اثر میتواند عاملی باشد بر واکنش وزارت ارشاد برای پیشگیری از آثار مشابه بعدی.
بهنظر میرسد که اگر حامد زمانی هم، مخاطب عام داشت و آثار وی توسط فن پیجها و خصوصا تیپ روشنفکران بهعنوان موسیقی اعتراضی شناخته میشد و بهصورت گسترده پخش میشد، شاید همین خودکارهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در انتظار او بود.
در پایان باید گفت عملا واکنشها و اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وابسته به گستردگی اثر و میزان مخاطب آن و بهتبع آن موجی است که در جامعه به راه میاندازد و همواره در تلاش است که نظارت کافی را بر این مقوله داشته باشد. اگرچه باید گفت این نظارتها لازم است، زیرا محصولات فرهنگی و هنری تاثیراتی فراوانی بر مخاطب میگذارد و به تدریج شالوده ذهنی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد.
امید است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ترسهای هنرمندان برای تولید آثار اجتماعی و اعتراضی را کاهش دهد و با تعیین حد و مرزهای مشخص جامعه را از رخوت و بی تفاوتی نسبت به مسائل نجات دهد و از طرفی با آثاری که به ارزشها، اعتقادات و نظام مقدس جمهوری اسلامی توهین میکند، برخورد جدی کند.
* محمد وجدانی
امثال حامد زمانی نمیتونن بدنه اجتماعی محکمی داشته باشن و دیده نمیشن هیچوقت چون حمایت مالی میشن