آفتابنیوز : اصولگرایان معتقدند که این اصلاحطلباناند که دچار تغییر و استحاله شدهاند و اصلاحطلبان هم میگویند که اصولگرایان بخشی از اصول اولیه و ارزشهای نخستین انقلاب را به دست فراموشی سپردهاند. چه کسی تغییر کرده است؟ اصلا تغییر و بازنگری در اصول و روشها خوب است یا بد؟
محمدحسین صفارهرندی، وزیر ارشاد دولت احمدینژاد که معمولا تندترین سخنان را در نقد اصلاحطلبی و اصلاحطلبان بر زبان میراند، معتقد است که این اصولگرایاناند که بر مبنای ایدهها و اصول اولیه انقلاب باقی مانده و اصلاحطلبان دچار انحراف شدهاند.
او در اجلاس دبیران استانهای حزب مؤتلفه گفته است: «برخی از این مدعیان سابق انقلاب صرفا با نفس انقلاب مشکل دارند و میگویند ما با انقلاب اسلامی درگیری نداریم بلکه با کلیت پدیده انقلاب مخالف هستیم و باید روشهای اصلاحی و گامبهگام را در دستور کار خود قرار بدهیم؛ یعنی همان نظریاتی که مهندس بازرگان در ابتدای انقلاب میگفت. البته کسانی که امروز چنین سخنانی را مطرح میکنند، در ابتدای انقلاب گریبان مرحوم بازرگان را به دلیل طرح این نظریات میگرفتند». اصولگرایان اصولا با نقد درونی و بازنگری در رفتارهای گذشته مشکل دارند. هرگونه بازبینی و انتقاد از خود از نگاه آنها بهمنزله نفی هویت وجودی است. آنها نقد اصلاحطلبان نسبت به رفتارهای تند سالهای نخست انقلاب با برخی جریانهای سیاسی مانند نهضت آزادی و دولت بازرگان را فارغ از اینکه از جانب اصلاحطلبان یا اصولگرایان آن زمان صورت گرفته باشد، برنمیتابند و آن را به مثابه مستحیلشدن و وازدگی تلقی میکنند.
پسرخاله همسر مصطفی تاجزاده مشابه این سخنان را پیشازاین درباره اصلاحطلبانی که با او رابطه فامیلی نزدیکی هم دارند، بر زبان رانده بود. صفارهرندی درباره دخترخالهاش و همسرش گفته بود: «ارتباط ما با ایشان تا یک دورهای صمیمی، نزدیک و تعریفشده بود و علاقه ما در بخشهایی طولانی در اوایل انقلاب و پیش از انقلاب مشترک بود و نزدیک به هم فکر میکردیم ولی از یک جایی به بعد رابطه ما تضعیف شد. وقتی رابطه سیاسی برجسته میشود، ممکن است بهتدریج بر روابط خانوادگی نیز اثر بگذارد که در مورد ما بیاثر نبود.
ما رابطه را قطع نکردیم تا بخشی از دهه 60 من و آقای تاجزاده اشتراکاتی داشتیم ولی از یک جایی ما جدا شدیم و دلم میخواهد کسی به این سؤال من جواب دهد که آیا ما عوض شدهایم یا کسان دیگر عوض شدهاند؟ من تصور میکنم که ما در دهه 60 توقف کردهایم و علایق آن روز را ترک نکردهایم ولی گویی برخی با علایق پیشین خودشان خداحافظی کرده یا فاصله گرفتهاند و منشأ بسیاری از اختلافات به نظر من این تغییرات است».
صفارهرندی در ادامه نشست خود با حزب مؤتلفه، نگاه تئوریسینهای اصلاحطلب را به مقوله جامعهشناختی «انقلاب» از منظر سیاسی– جناحی نقد کرده و گفته است: «امروز این عده از یاران سابق انقلاب، به نظریات به اصطلاح مصلحانه پناه آوردهاند و میگویند آیین انقلاب روش خوبی برای اداره کشور نیست و اگر برای برهمزدن رژیمی مانند رژیم طاغوت هم خوب بوده است، اما به درد مدیریت یک جامعه نمیخورد. عده دیگری از این افراد به اعتبار اینکه انقلاب اسلامی دشمنانی را برای ایران ردیف کرده است، معتقدند با اینکه حرف امام (ره) و رهبری حق است اما ما زورمان به دنیا نمیرسد و چارهای جز تسلیم در برابر فشارهای خارجی نداریم و اگر تا الان هم مقاومت کردیم، اشتباه کردیم؛ امروز این عده از افراد برای ردیفکردن خسارات ناشی از آیین کشورداری دینی و تفکر انقلابی نظریهپردازی میکنند.
ما برخی از این افراد مانند آقای محمود سریعالقلم را در دهه 60 به سپاه میآوردیم تا سخنرانیهایی در تبیین انقلاب اسلامی داشته باشد. امروز متأسفانه این نوع نگاه از تریبونهای حکومتی ابراز میشود؛ چراکه فردی مانند آقای سریعالقلم مدتی بهصورت نانوشته مشاور آقای روحانی بود و از طرف او به مجامع جهانی میرفت و در سازمانهای بینالمللی بهعنوان نماینده فکری حکومت ایران سخنرانی میکرد. او در این سخنرانیها ابراز میکرد که ما از نگرش انقلابی عبور کردهایم و قصد داریم به جامعه جهانی بپیوندیم».
صفارهرندی یکسری جملات و اطلاعاتی را که لزوما پایه و پیرو همدیگر نیستند، به هم پیوند می دهد تا از آن نتایج دلخواه نامعلوم خود را بگیرد. صفارهرندی در ادامه گفته است: «برخی یاران سابق انقلاب مثل آقایان سعید حجاریان و جلاییپور که مدتی هم در حزب مشارکت بودند، بحث نرمالیزاسیون را مطرح میکنند. این افراد معتقدند رمز تمام مشکلات امروز ما وفادار بودنمان به آیین انقلاب است؛ بنابراین باید خود را از شر چنین مقولهای نجات بدهیم».برخلاف ادعای صفارهرندی، آنچه سعید حجاریان در مقالهای تحت عنوان نرمالیزاسیون بعد از آمدن دولت روحانی ارائه کرد، این بود که هدف دولت روحانی عبور از شرایط استثنائی دولتهای نهم و دهم و بازگرداندن شرایط به حالتی نرمال است. سخن حجاریان حرف عجیبی نبود. او میگفت که دولت سابق تلاش میکرد تا با تکیه بر پوپولیسم، روتینها و روالها را بشکند. قواعد را بههم بریزد و استثنا را تبدیل به قاعده کند. حالا گفتمان اعتدال به دنبال عادیسازی و بازگرداندن عرصه عمومی کشور به شرایط غیراستثنائی و نرمالکردن فضاست».
نگاه حجاریان معطوف به رخدادهای ایجادشده در فضای سیاسی دولت سابق بود. حالا اگر صفارهرندی معتقد است که دولت احمدینژاد به آیین انقلاب وفادار بوده و در خط انقلاب حرکت میکرده، بحث دیگری است.
** پذیرش تندروی نقطهضعف نیست
علی تاجرنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب، در پاسخ به اظهارات صفارهرندی در گفتوگو با «شرق» به خاطرهای اشاره کرد و گفت: «بعد از اتفاقات 88 بین شورای مرکزی جبهه مشارکت و آقای ناطقنوری جلسهای برگزار شد. ناطقنوری گفت چرا شما همیشه یکجوری هستید. زمان امام ما بحث مولوی و ارشادی را مطرح میکردیم و شما میگفتید ولایت مطلقه فقیه، حالا که اصولگرایان میگویند ولایت مطلقه فقیه اما شما آن را مشروط میکنید. یکی از دوستان به طنز گفت که شما بگویید الان کدام جریان جلوتر است؟
من از این جهت این خاطره را بیان کردم که این نکته را بگویم که یکی از مشکلات جناح راست سیاسی ایران این بوده که هیچوقت شجاعت تغییر نداشته و اگر زمانی هم تغییر کرده، عمدتا یا به لحاظ زمانی دیرکرد داشته یا شیوهاش منسوخشده بوده است. از ابتدای انقلاب و زمان جنگ این نزاع بین دو جریان وجود داشت. حتی در جنگ هم تفکر خطامامی جدیتر در جنگ حاضر بود و جناح سنتی و محافظهکارتر در پشت جبهه بود. آنچه باعث شده جناح اصلاحطلب پیشروتر باشد این است که شجاعت اصلاح و تغییر داشته.
این البته به این معنی نیست که نگرششان در اصول تغییر کرده، بلکه اگر اصلاحطلبان بر جمهوریت و رأی مردم و آزادی اندیشه و تفکر تأکید دارند و حتی به دنبال این هستند که در جامعه این ظرفیت ایجاد شود که همه تفکرات را بشنوند. این دقیقا همان حرفهایی است که در آستانه پیروزی انقلاب، رهبران انقلاب بارهاوبارها مطرح میکردند. من فکر میکنم پذیرش اینکه در مقاطعی تندرویهایی از سوی جریانهای خط امام یا اصلاحطلبان وجود داشته، نهتنها نقطهضعف نیست، بلکه نقطه قوت است.
من اگر بخواهم از گذشته خودمان یک تحلیل تاریخی ارائه کنم باید بگویم که در مقطع دهه اول انقلاب بخشی از این روحیه انقلابیگری که شاید امروز مورد نقد است، بین مردم توجیه داشت و افکار عمومی با آن همراه بود. یادمان نرود حادثه تسخیر سفارت آمریکا که امروز شاید برخی انقلتها به آن وجود داشته باشد، اما در زمان خودش اقدامی بود که توسط مردم و حاکمیت پذیرفته شد؛ یعنی اگر مردم و حاکمیت با این اقدام دانشجویان همراه نمیشد، قطعا بدانید ماجرای تسخیر سفارت به شکست میانجامید؛ همانطور که یکبار قبلا اینطور شده بود.
اتفاقا در همان زمان جنگ رفتارهای جناح راست سنتی بود که از سوی امام و مردم نکوهش میشده و نقطه اوج آن چیزی بود که منجر به مجلس سوم شد. نکته بعدی که در رفتارهای اصلاحطلبان وجود دارد این است که آنها در مقایسه با اصولگرایان صادقانهتر رفتار میکنند. اگر زمانی به نتیجهای رسیدند که برای ثبات جامعه یا دفاع از حقوق مردم نیازمند جامعه مدنی یا رجوع به افکار عمومی و دوریجستن از رفتارهای ماجراجویانه هستند، این را در عمل به معنی واقعی کلمه نشان دادند.
اگر معتقد بودند انتخابات باید آزاد و بدون نظارت استصوابی باشد، در دوره دوم شورای شهر این را نشان دادند. بیش از اینکه آقای صفارهرندی یا دیگر اصولگرایان بخواهند رفتار ما را نقد کنند باید ببینند برونده رفتارهای راست سنتی یا جبهه انقلاب چقدر در جامعه اثر داشته و چقدر آن رفتار در اینکه مردم را به مجموعه نظام نزدیک یا دور کند مؤثر بوده است؟
باید به این سؤال جواب بدهند که امروز برایند تفکر افکار عمومی در یک انتخابات آزاد به نفع جریان اصلاحطلب است یا اصولگرا. مهم این است که در جامعه ایران زندگی میکنیم و باید خروجی رفتارمان رضایتمندی مردم باشد. اگر در انتخابات آزاد اصلاحطلبان افکار عمومی را به سمت خود جلب کنند، ولی نکوهش شوند، درواقع نکوهش آنها نکوهش مردم است و این خطایی است که جناح راست از ابتدای انقلاب داشته و تا همین الان هم به همین مسیر خودش ادامه میدهد.
منبع: روزنامه شرق