آفتابنیوز : بخش سوم گفتوگوی ایرناپلاس با دکتر داود سلیمانی به آسیبشناسی محصول نگاه روشنفکری دینی در دانشگاه و چرایی عدم ارتباط ارگانیک میان حوزه و دانشگاه با فضای روشنفکری در ایران میپردازد.
دانشگاه یکی از مهمترین پایگاههای جریان روشنفکری دینی است. در دهه 70 بهخصوص بعد از دوم خرداد این پایگاه تقویت میشود. ولی بهنظر میرسد مخاطبان روشنفکران دینی در حوزه سطح زندگی با عرف جامعه به لحاظ دینداری تفاوت دارند.
سلیمانی: بیشتر مردم و همچنین دانشجوها که آیینه جامعه هستند، به کارآمدی توجه میکنند و میگویند زمانی که نسخه یا راهحلی را ارائه میکنیم، این الگو باید بتواند اگر نه 100%، ولی درصدی موفق باشد تا بتوان آن را پیش برد. ولی ما این فضا را در دانشگاهها نمیبینیم. آنجا اولین کسی که به دلیل نوع تفکر خود مورد اذیت قرار میگیرد، همین دانشجو است. احساس میکند فضایی نیست که بتوان آزادانه سخن و ایده را ابراز کرد.
بحث من بر سر این نیست که آن عقیده الزاماً درست است یا نه، بحث من این است که باید فضایی برای تعامل افکار وجود داشته باشد. وقتی شما به یک طیف یا جریان یا تفکر اجازه عرضه خود را نمیدهید، میدان برای کسانی باز میشود که تفکری خاص دارند و عموماً تفکراتی است که میتواند حکومتی یا نزدیک به قرائت حاکمیت باشد. بازخورد این چه خواهد بود؟ بازخورد آن دلزدگی و فرار از دین است. متأسفانه در مقطعی بهدلیل اجازه ندادن به دانشجویانی که تفکر اسلامی ندارند، ولی میتوانند تشکلی داشته باشند و فکر خود را عرضه کنند، آنها را در انجمنهای اسلامی دیدیم. آنها مذهبی نبودند و گرایشات مذهبی نداشتند و به اینکه مذهب میتواند جامعه را پیش ببرد، اعتقادی نداشتند، ولی آنها تریبونی میخواستند و چون این تریبون مجوز نداشت، داخل انجمنهای اسلامی شدند و برخی از انشعابات انجمنهای اسلامی به دلیل همین قصه است.
این بازخورد ریشهای، بازتاب و عکسالعملی در جامعه دارد. مردم به دین حکمرانان خود هستند. وقتی ما بهعنوان حاکمیت حرفی میزنیم و به آن عمل نمیکنیم، مثلاً میگوییم فلان کار بشود و عمل نمیکنیم و برعکس، افراد را به شهروندان درجه یک و دو یا شهروندان باحکومت و شهروندان مخالف و شهروندان اپوزیسیون تقسیم میکنیم، به خود این اجازه را دادهایم که آنچه ما میاندیشیم حق است و آنچه رفتار ماست عین ثواب و عین دین است و حرفهای دیگران توطئه و ضد دین است و باید جمع شود.
نتیجه در مضیقه قرار گرفتن صاحبان فکر و اندیشه است. آنها تریبونی پیدا نمیکنند و کسانی در این میان ترکتازی میکنند. ما این مسئله را در دانشگاه کاملاً دیدیم. ولی در نگاه نرمال از دین که حوزه دین را حوزهای شخصی نمیکنند، این مسائل حلشدنی است. اعتقاد من بر این است. من علت رسیدنمان به اینجا را در عملکرد خودمان میبینم. آیهای در سوره صف آمده است.ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا به آنچه میگویید عمل نمیکنید؟ بیشترین یا بدترین اشتباه این است که چیزی را بگویید و عمل نکنید. یکی از محورهای اساسی یک جامعه در حکومت اسلامی، باید آزادی باشد. به نظر من آزادی بر عدالت تقدم دارد. چون خداوند انسان را آزاد آفریده است. خلقت انسان به دلیل داشتن اختیار توأم با آزادی است؛ و آزادی یعنی استفاده از این اراده و اختیار. انسان آزاد است تا ظلم کند یا آزاد زندگی کند.
مرزی بین نقد و خیانت گذاشته نشد
بهنظر شما اتفاقات حوادث دهه هفتاد و واکنشهای جریان دانشجویی بعد از وقایع کوی دانشگاه بیش از آنکه به عدم تعریف درست روشنفکری دینی از رابطه معنوی و رابطه بین انسان و خدا باشد، بیشتر رفلکس است؟
سلیمانی: بیشتر واکنش است و بهواسطه محدودیتهایی است که ما برای آنها به وجود آوردهایم و اجازه ندادیم آزادی در چهارچوب قانون اساسی اجرا شود. حتی به شکلگیری حداقلها هم اجازه ندادیم. چون مرزی بین نقد و خیانت گذاشته نشد. گاهی نقدی دلسوزانه دارید، ولی به خیانت متهم میشوید. این مرزها بهجای اینکه قانونی پیش برود، سلیقهای اعمال میشود.
چرا روشنفکران محصول دانشگاه و حوزه نیستند؟
روشنفکران دینی ما هیچکدام محصول حوزه رسمی نبودند؛ چه در حوزه و چه در دانشگاه. از مرحوم بازرگان گرفته تا مرحوم طالقانی که ارتباطی با حوزه نداشت، و مرحوم شریعتی و دکتر بهشتی و دکتر سروش و آقای ملکیان که محصول نهاد دانشگاه و حوزه نبودند. بهنظر شما چرا حوزه و دانشگاه بهعنوان دو نهاد رسمی و اثرگذار در حوزه عمومی، هیچ متفکر اثرگذاری را در این سطح به عرصه عمومی معرفی نکردند.
سلیمانی: پایه و اساس این وضعیت ریشه در نظام آموزشی ما دارد. چه در حوزه و چه در دانشگاه، نظام آموزشی ما تکبعدی است. مراد من از تکبعدی، بریده از اجتماع است. نظام آموزشی همان چهارچوب سنتی و موروثی است که ما در آن نفس میکشیم و محصول آن همین خواهد بود. کسانی که نام بردید از این چهارچوب پا را فراتر گذاشتهاند. حتی خود امام و این افراد به چارچوب آموزشی حوزه بسنده نکردند. سروش به چارچوب آموزشی دانشگاه بسنده نکرده است. چون دانشگاه و حوزه این پذیرش را نداشتهاند، یعنی نظام فرسوده است و درجا زده است. شاید موقعی جواب میداد، ولی امروز جواب نمیدهد و تبدیل بهنوعی بروکراسی شده است.
در ایران اگر سیاست میخوانید، سیاست شما بریده از اجتماع است. اگر جامعهشناسی میخوانید، ربطی به جامعه ندارد و صرفاً نظری است. نظام آموزشی ما مبتنی بر حفظیات است. این نظام آموزشی معیوب است. حوزهای که فقط مکاسب میخواند، محصول آن استفتائات مکاسبی است. او نمیداند قانون بانک و بیمه و فاینانس چیست. چون آن نظام ارتباطی با بیرون ندارد. کسانی مانند مرحوم امام و دیگران فراتر از آن چیزی که حوزه و دانشگاه ارائه میدهد، حرکت کردهاند. آنها زمانیکه در حوزه، خواندن روزنامه یک عمل غیرفرهنگی و غیراخلاقی بود، روزنامهخوان بودند. زمانیکه باید خود را در حوزه محصور میکردند، همچون مرحوم مطهری آن محیط را رها کردند و در تهران و در دانشگاه مشغول شدند و با سؤالات جدید و حرفهای جدید روبهرو شدند. مثلاً میدیدند آریانپور در مورد اسلام چیزی میگوید، ولی اگر در حوزه بود درکی از آریانپور نداشت. مرحوم پورداوود در مورد حمله اسلام به ایران و بحثهای آتشسوزی در ایران و... حرف میزند و او در مواجهه با این بحثها، خدمات متقابل ایران و اسلام را مینویسد. همچنین کتاب اسلام و مقتضیات زمان مرحوم مطهری وقتی شکل میگیرد که مرحوم مطهری پا از درون حوزه بیرون میگذارد.
بعد از سال 88 جریاناتی که شاید پیشتر ریشههایی در جریان روشنفکری دینی داشتند، بهسمت مطرح کردن نولیبرالیسم رفتند و روشنفکری دینی را مورد هجوم قرار دادند. این جریان در تحولی به این نقطه رسیدند که نتیجه و محصول روشنفکری دینی دهه 70 سلفیگری و بنیادگرایی دینی است و در برابر آن ایده «ایران شهری» مطرح شد. تحلیل شما از این پدیده چیست؟
سلیمانی: قاعدتاً نوع مواجههای که با دین میشود و استفاده ابزاری از دین بیاعتمادی گستردهای در جامعه به وجود میآورد. کسانی که روی این قصه بسیار حساس میشوند، نخبگان و روشنفکران هستند. از طرفی میبینند دینی که تبلیغ میشود و رایج است، دینی بدون پاسخگویی به نیازهاست و نگاه آخرتگرایی که تبلیغ میشود، برای دنیاگرایی است. من نمیخواهم این را تعمیم بدهم، ولی فقط کافی است در حاکمیت یک نفر اینگونه باشد. مثلاً رئیس یک بانک اینطور باشد. این تأثیری بسیار مخرب در جامعه دارد و نگاههایی تحت عنوان رهایی از مذهب مطرح میشود. چون نئولیبرالها عموماً نگاه دینی ندارند، ولو شاید آموزههای آنها با گزارههای دینی همراهی کند. اما از اساس نوع نگاه نئولیبرال نگاهی است که عقیده دارد در عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه نرمهایی از آزادی باید وجود داشته باشد که عمدتاً در جوامع حامل آنها وجود دارد. این در جامعه ما جا نمیافتد، چون فرهنگ آن وجود ندارد. میخواهند این را تحمیل کنند و اینطور استدلال میکنند که چون دین کارآمدی ندارد و ما در دولتشهرهای دیگر میبینیم، میتوانند معضلات و مشکلات را با رویکرد لیبرالی حل کنند.
منبع: خبرگزاری ایرنا