محمدحسین قاسمی، تهیهکننده «شبی که ماه کامل شد» در گفتوگوی نسبتاً مفصلی که با روزنامه فرهیختگان داشت، به این نکات اشارههایی کرد و حضور بینالمللی فیلمهایی که با اهداف راهبردی در سینمای ایران ساخته میشوند، بخش دیگری از بحث ما با او را تشکیل میداد. قاسمی توضیحات جالبی درباره نوع فیلمبرداری در محله پاکستانیهای بنگلادش و استان سیستان و بلوچستان داد و از تمرکزگرایی امکانات تولید در سینمای ایران انتقاد کرد. ما همراه با او به شکافتن بخشهایی از مباحث مربوط به سیستم توزیع فیلم در سینمای ایران هم پرداختیم که این گفتوگوی مفصل و پر از جزئیات قابل توجه را در ادامه میخوانید.
آقای قاسمی ظاهراً با اینکه از فیلمتان استقبالهای خوبی هم شده، از وضعیت اکران گلایههایی دارید؟
شاید بهتر بودکه چند فیلم جدی و پرمخاطب، همزمان با هم اکران نشوند، مگر اینکه تعداد سالنهای سینمایی بالاتر رود.
به خاطر این نیست که ساعت نمایش فیلمها بیشتر شده است؟
نه اصلاً بحث این حرفها نیست، نکتهای که وجود دارد اینکه بستر عرضه و نمایش کم است. بزرگترین مشکل سینمای ایران مساله توزیع و نمایش آثار است.
بیشتر مردم از تماشای فیلم در پردیسها استقبال میکنند. تعداد پردیسهایمان باید بیشتر شود. یعنی سینماهایی که چند سالن سینما دارد و مخاطب هم حق انتخاب دارد.
انتقادی که این روزها میشود، اینکه اغلب پردیسهای تازهتاسیس سینمایی در نقاط بالای شهر تهران قرار دارند و این مساله حتی در نوع تولید آثار هم تأثیر گذاشته است؟
نه، چهارسو مگر در بالای شهر تهران قرار دارد؟ غیر از آن در نازیآباد هم در حال ایجاد پردیس سینمایی هستند که مطمئن هستم خیلی مؤثر خواهد بود. فقط جایی باشد که چند منظوره باشد.
چارسو یک استثناست.
حالا پردیس سینمایی نازیآباد کامل میشود و میبینید چقدر تأثیرگذار خواهد بود. مطمئنم از آن چیزی که فکر میکنیم بیشتر جواب میگیریم.
در میدان رازی هم سینما داریم اما مردم به آنجا نمیروند؟
خیر، باید پردیس باشد یعنی مخاطب بتواند استفادههای زیادی از آن مکان داشته باشد. مثلاً به آنجا برود و فرزندش را در قسمتی برای بازی بگذارد و اگر تمایل داشت در کنار سینما بتواند به رستوران یا کافی شاپ یا فروشگاه فرهنگی نیز برود. به این شکل آن سینما میتواند مخاطب بیشتری داشته باشد. شما ببینید، الان بیشترین فروش سینمای ایران کجاست؟
پردیس سینمایی کورش.
سینماهای کورش، هویزه و تکتک پردیسها اکثرشان پرفروش هستند.
به تازگی هم که «ایران مال» اضافه شده که از کورش هم بالاتر رفته است. پیش از مصاحبه اشاره کردید به اینکه ما درگیر مافیای اکران هستیم، آیا اکران ما مافیا دارد؟
بهتر است که از این کلمه استفاده نکنیم. بستر عرضهمان باید تقویت شود. اگر خودمان را با کشورهای همجوارمان که سینما دارند مثل ترکیه قیاس کنیم میبینیم که سالنهای سینمایی کم داریم. ترکیه حدود سه هزار و اندی سالن دارد. قبول دارم بعضی سالنها، به نمایش بعضی از محصولات کمپانیها اختصاص دارند اما به هر حال تعداد آنهایی هم که برای کمپانیهای خاص نیستند خودش رقم قابل توجهی است. اما بستر عرضه محصول سینمایی ما در بهترین حالت ۴۰۰ سالن است. در ایران فکر کنم ۱۱۴۰ شهر داریم و فقط ۶۰ شهر، سالن سینما دارند. در حالی که شهرستانها ظرفیت بالایی برای نمایش فیلم دارند. البته طرحهایی را هم اجرایی کردند مثل همین سینماسیار، سلام سینما و … که میرفتند در شهرهای بدون سینما و فیلم پخش میکردند ولی باید به شکلی متمرکزتر و قویتر در مورد اکران فیلم در شهرستانها اقدام کرد.
خودتان دوست داشتید که در شهرهای جنوبی یا سیستانوبلوچستان، اکران داشته باشید؟ آیا در مورد اکران فیلم در سینماهای این استان فکری کردهاید؟
بله، اکران داریم. فیلم برای دو سه هفته دیگر در سیستان و بلوچستان اکران میشود. البته یکی از مشکلات اکران در شهرستان این است که مثلاً خود شهر، یک سالن دارد و همین یک سالن هم نمیتواند از پس نمایش همزمان چند فیلم بربیاید. معمولاً به غیر از سالن شهرهای بزرگ که چند سالنه هستند؛ مثل شیراز، اصفهان و مشهد که فروش خوبی هم دارند، بقیه سالنهای سینمایی شهرستانهای کشور تک سالنه هستند. بر اساس سرگروه، ۷ فیلم سینمایی به طور همزمان اکران میشوند. بعضی فیلمها هم که از اکران قبلی باقی میمانند و به صورت آزاد اکران میشوند. با این شرایط شهری با یک سینمای تک سالنه نمیتوان همزمان همه فیلمهای در حال اکران را پخش کرد.
از بحث نمایش و پخش فیلم که بگذریم؛ ظاهر امر نشان میدهد که «شبی که ماه کامل شد» فیلم پرهزینه و پرلوکیشنی است. کمی در مورد شرایط تولید و برنامهریزیهای آن بگویید.
این فیلم سینمایی، جز پروژههای سنگین سینمایی است و به لحاظ اینکه تعدد لوکیشن دارد، تولید آن پیچیده است. در سیستان و بلوچستان هم فضای کار با تهران خیلی فرق داشت. در آنجا هم ما لوکیشنهایمان را به دو بخش تقسیم کردیم. یک بخش، پایگاه مرکزی را چابهار گذاشتیم و پیرامون آن برای تصویربرداری میرفتیم و بخش دیگر را در شهر زاهدان متمرکز شدیم. برای اینکه بتوانیم از پتانسیلهای بصری خود استان استفاده کنیم، باید سراغ لوکیشنهای متنوع خود استان میرفتیم. در خود استان به این شکل بودیم که فاصله محل اسکان تا لوکیشن ۴ ساعت رفت و ۴ ساعت برگشت بود، مثلاً سکانسی که در مورد گاندوها یا کپرنشینها گرفتیم، اینطور بود.
پیچیدگی تولید فقط همین نیست، وقتی این فاصله زمانی و این تعدد لوکیشن را داریم، خودش برنامهریزی را برای همه گروه سخت میکند. شما در دمای ۵۰ درجه و بعضاً شرجی با رطوبت ۸۰ درصد کار میکنید، شرایط کاری سخت میشود. بخش چابهار که همهاش شرجی است و اینها کلافگی و سختی خودش را دارد. مشکل اساسیتر به تولیداتی برمیگردد که به طور کل بیرون از پایتخت انجام میشود و مختص این استان نیست. معمولاً اهالی سینمایی بیشتر کارهایشان را در پایتخت انجام دادهاند و همین باعث میشود که هر تولیدی بیرون از پایتخت، با مشکلاتی در رابطه با امکانات و نیازمندیهایش بیاید. البته فیلمبرداری در شهرستان، مزیتهایی هم دارد و شاید مهمترینش این است که متمرکز شدن گروه تولید بر کار زیاد میشود.
چرا برای ضبط فیلم به پاکستان نرفتید و به بنگلادش رفتید؟
صحنههای فیلم در محله پاکستانیهای بنگلادش ضبط شده است. ما ابتدا به پاکستان رفتیم و لوکیشنها را دیدیم و انتخاب کردیم و بخش بعدی این بود که با عوامل میرفتیم و همه کارها و درخواستها انجام شده بود. یک کمپانی آنجا بود که گپوگفتی با هم داشتیم. در همان مرحله اول قسمتی از فیلمبرداریمان را هم انجام داده بودیم ولی مشکل این بود که در پاکستان با یک بروکراسی اداری که با هیچ جای دنیا قابل قیاس نیست، روبهرو شدیم.
از طرف آن کمپانی با ما قراردادی منعقد شده بود ولی با پروسهای روبهرو شدیم که کار عقب افتاد و انتخاباتی هم در پاکستان شروع شده بود که به خاطر تبلیغات مربوط به همان انتخابات، مجبور به خروج از کشور پاکستان شدیم و دیگر هم ویزا ندادند. با اینکه ویزای ما دوماهه بود و با ما تعهد داشتند، همه را لغو کردند.
تنها جایی که در تحقیقات بعدی به آن رسیدیم کشور بنگلادش آن هم محله پاکستانیها بود که بافت، ساختار و پوشش مردمش به پاکستان شباهت داشت. در آنجا کارهای اداری راحتتر انجام گرفت ولی امکاناتی نیاز داشتیم که خیلی به سختی پیدا میکردیم. از بردن الکلی که گریم پاک کن بود، مشکل داشتیم تا خیلی چیزهای دیگر مثل آینه گریم که مجبور بودیم خودمان همانجا درست کنیم.
اما در ایران هم با مشکلاتی روبهرو بودیم. درکنار تعدد لوکیشن و اینکه قصه کار به سال ۱۳۸۴ برمیگشت؛ یعنی ۱۴ سال پیش، به یکسری امکانات نظامی آن موقع نیاز داشتیم که سخت فراهم میشد. نهادهای مربوطه سینمایی امکانات نظامی ندادند و ما با مشکلات زیادی روبرو شدیم. با این اوصاف با همراهی عوامل فیلم و یاری مردم بومی استان سیستان و بلوچستان توانستیم پروژه را با کمتر از هزینه خیلی از فیلمهای در حال اکران تولید کنیم.
در زمان اکران فیلم سینمایی «شیار ۱۴۳»، نسبت به سختیهای شرایط تولید این فیلم هم در دولت قبل، گلایه داشتید. با توجه به تغییر مدیران سینما در این سالها، آیا شرایط تولید بهتر شده است یا خیر؟
همان موقع که «شیار ۱۴۳» را ساختیم با مشکلاتی روبهرو بودیم که الان هم هست و زیاد فرقی نمیکند. شاید ادبیاتشان فرق کرده ولی مشکلات سر جایشان باقی ماندند. ما در «شیار ۱۴۳» شهرک دفاع مقدس را نیاز داشتیم که به ما ندادند و نگاه خوشبینانهام این است که برداشت نادرستی نسبت به فیلمنامه داشتند و فکر میکردند که این فیلم ضدارزش است. همان زمان برای بعضی از کلیپها شهرک دفاع مقدس را در اختیار قرار میدادند ولی به ما ندادند، همین مشکلات را در مورد فیلم «شبی که ماه کامل شد» هم داشتیم که البته گلایه نمیکنم و تفصیل موضوع را میگذارم برای بعد.
الان که حسن شهرت دارید، باید شرایط برای شما بهتر شده باشد.
شما به آنها بگویید (خنده). نشد دیگر. یکی از همین نهادهای سینمایی تا حدود یک ماه ما را سر کار گذاشته بود و بهانه عدم همکاریاش را ممانعت سیستم حفاظتی آن ارگان بیان میکرد.
شاید با فیلمنامه این کار مشکل داشتند و حساسیتهایی که در قصه این فیلم وجود داشت، باعث چنین برخوردهایی شده بود؟
ما مراحل اداریمان را درست رفتیم. پروانه ساخت داشتیم. اصلاً روال کار همین است که ابتدا باید درخواست کنیم، فیلمنامه به ارشاد بدهیم، آنها تأیید کنند و بعد پروانه و فیلمنامه را به دیگر سازمانها جهت تأمین تجهیزات دهیم، آنها هم میخوانند و بیشتر برای این میخوانند که ببینند چه امکاناتی لازم دارید. مثلاً اگر شما میگوئید ۱۰ تا ماشین میخواهم، ببینند که شما واقعاً ماشین میخواهید و بیخود چیزی را درخواست نکردهاید. ما یک ماهونیم سرکار بودیم و کلی تحقیق کردیم، دیدیم اصلاً به دست حفاظت نرسیده و تا الان هم نفهمیدیم ماجرا چه بوده و چه شده است!
شاید یکی از دلایلی که همکاری نمیکردند این بود که «شبی که ماه کامل شد» قرار نبود بهطور مستقیم در مورد نیروهای امنیتی حرف بزند. ممکن است از نگاهی بگویید، این حرف درست است باید آن سوی ماجرا در مورد افرادی که مقابل جریان افراطی ایستادهاند هم حرفی زده میشد ولی اصلاً موضوع قصه ما این نبود، قصه فیلم درباره فائزه و عبدالحمید بود و چیزی که بین خودشان گذشته بود و تفکر حاکم بر این گروه و چیزی که آنها میخواستند فیلم دیگری میشد. حالا اگر دوستان خودشان میخواهند آن را بسازند یا نه، خودشان میدانند.
در فرآیندی که این فیلمنامه طی کرد، تغییراتی در قصه فیلم هم داده شده بود؟
نه، مشکلی نداشت چون «شبی که ماه کامل شد» سراغ یک واقعیت تاریخی رفته بود. یکسری موضوعاتی را مطرح میکردند که آنها را هم رعایت کردیم.
اصلاً چه شد که سراغ این موضوع رفتید؟
به هر حال این دغدغه امروز دنیاست. بنیادگرایی و افراطیگری؛ چه بودایی چه به اسم اسلام که داعش نمونه اخیر آن است و تا قلب اروپا هم نفوذ کرده است، الان دغدغه همه دنیاست. ما ابتدا میخواستیم کاری در رابطه با پناهندگان سوری در آلمان انجام دهیم. دو ماه هم تحقیقات کردیم، سوژههایی را هم پیدا کردیم. بعد از مدتی نظر خانم آبیار این بود که بهتر است بتوانیم معادلی در ایران پیدا کنیم؛ یعنی افراطیگرایی به این شکل بنیادگرای داعشیمسلک را اگر در ایران مثال بزنیم، هم در ساخت بهتر است و هم میتواند مزیتهای دیگری هم داشته باشد.
ما در مجامع حقوق بشری به اشتباه متهم به بحث تروریسم هستیم. در صورتی که ایران خودش قربانی تروریسم شده است، از رئیس جمهور تا مردم عادی، تعداد شهدایی که در این زمینه داشتیم از بسیاری از کشورهای دنیا بیشتر است ولی شاید کار فرهنگی کمتری در موردش انجام دادهایم و صندلی ما به اشتباه صندلی متهم است. گفتیم بیاییم به دنیا بگوییم که خودمان قربانی این ماجرای تروریستی هستیم و داریم مبارزه میکنیم. براساس همین دغدغه، سراغ این قصه رفتیم که بگوییم اتفاقاً یک نمونه نگاه داعشی، ۱۴ سال پیش در ایران شکل گرفته بود که توانستیم از داخل سرکوبش کنیم و کشور ما سابقه مبارزه با تفکرات افراطی را دارد.
فکر میکنید این موارد برای سایر شهروندان دنیا شناختهشده نیست؟
بعضاً ایران را با عراق و شاید افغانستان و پاکستان اشتباه میگیرند و شاید هم به این دلیل باشد که کار فرهنگی کمتری در این زمینه انجام دادهایم و شناختی که در مجامع بینالمللی یا ملتها هست، بسیار پایین است. خاطرهای از «شیار ۱۴۳» دارم که بد نیست بشنوید. در چند تا از اکرانهایمان در خارج از کشور فهمیدیم که اساساً وقوع جنگ ایران و عراق را نمیدانستند. ما فیلم را در مجامع علمی و دانشگاهیشان برده بودیم و نمایش میدادیم، به غیر از حضورهای جشنوارهای.
یک نمونه اکران در فرانسه و کرهجنوبی بود که نمیدانستند جنگی که هشت سال طول کشید اصلاً واقع شده است. یکی از دلایل آن میتواند کمکاری رسانهای یا بایکوت رسانهای باشد. اما زبان سینما بینالمللیترین زبان دنیاست و باید بیشتر در این زمینهها کار میکردیم.
پس به اکران بینالمللی فیلمتان هم فکر کردید؟
داریم تلاش میکنیم. ما با فیلم «شیار ۱۴۳» تقریباً جز اولین فیلمهای دفاع مقدسی بودیم که حضور چشمگیر و متعددی در جشنوارههای خارجی داشتیم.
نه صرفاً جشنواره، منظورم اکرانهای بینالمللی است.
اخیراً قراردادی را با سازمان سینمایی چین جهت اکران «شیار ۱۴۳» منعقد کردم. آن هم بعد از چند سال. به عنوان معدود حرکت پررنگ بینالمللی در آثار دفاعمقدسی میتوانیم شیار ۱۴۳ را نام ببریم و در مورد «نفس» نیز در حدود ۶۰ و خردهای حضور بین المللی و عرضه در جاهای مختلف را داشتیم که هر دو پخش کنندههای بین المللی خوبی داشت.
برای پخش بین المللی «شبی که ماه کامل شد» هم برنامهای داریم. خود پخشکنندههای بینالمللی هم در کنار جشنوارهها بحث اکران برایشان مهم شده، ما پیگیری میکنیم؛ اما اقدام ما برای اکران فقط ۵۰ درصد ماجرا است. ۵۰ درصد مابقی آن طرف مقابل هستند که به چنین سوژههایی رغبت داشته باشند یا خیر.
با علم به اینکه فیلم نمیتواند اکران بینالمللی داشته باشد و همینطور هزینهها و سختیهای تولید فیلم زیاد است، سراغ ساخت «شبی که ماه کامل شد» رفتید. طبیعی است که ریسک ساخت این مدل فیلمها زیاد است و در سینمای امروز ما بازگشت سرمایهاش به این سادگیها نیست. با این شرایط چطور توانستید سرمایهگذار بخش خصوصی را برای سرمایهگذاری روی این فیلم راضی کنید؟
بخش عمده سرمایهگذاری فیلم برعهده خودم بود ولی همه چیز در داخل فرق کرده و قبول دارم که در همه جای دنیا فیلمهای کمدی مخاطب بیشتری دارند چون فیلمها براساس اینترتیمنت و سرگرمی ساخته میشوند. تحقیق کنید، ببینید در دنیا فیلمهای کمدی بازگشت مالی بهتری دارند. نه اینکه بخواهم به سینمای کمدی توهین کنم، شاید خودم هم کمدی بسازم اما از جشنواره امسال و در اکرانهای اخیر دیدم که مخاطب به سینمایی که مقداری مباحث را جدیتر پیگیری میکند، رغبت نشان میدهد و برایش مهم است. «متری ششونیم» با استقبال خوبی روبهرو شد و ۲۶ میلیارد تومان فروش داشت. در اکرانهای عید فطر هم از فیلمهای اجتماعی مثل «سرخپوست» و «شبی که ماه کامل شد» استقبال خوبی میشود.
میتوانید رقم هزینه تولید «شبی که ماه کامل شد» را بگویید؟
میتوانم بگویم؛ ولی حرفهای نیست.
فکر میکنید فیلمتان چقدر فروش داشته باشد، آیا بازگشت سرمایه دارد؟
فیلم ما نسبت به فیلمهای دیگری که امسال تولید شدهاند و جز فیلمهای بیگپروداکشن هستند و با توجه به اینکه در سه کشور فیلمبرداری شدند، کمتر هزینه برده است و شاید نصف آنها باشد.
منظورتان «متری ششونیم» است؟
من اسمی از اثری نمی برم، زیاد جالب نیست.
چگونه هزینههای فیلم کم شد؟
یکی اینکه هم خودم، هم خانمم و هم فیلمبردار و اکثر عوامل از سینمای مستند آمدیم. در مستند شما از پتانسیل موجود در فضا و اتمسفر استفاده میکنید. این خودش دوتا مزیت دارد؛ اول اینکه رئالیته و واقعیت اثر را بالاتر میبرد و دوم اینکه شما هزینهات برای فضاسازی کمتر میشود.
مثلاً برای فیلمبرداری در بنگلادش، به غیر از بازیگرهای اصلی، کل عوامل فیلم ۹ نفر بودیم. این شاید خیلی برای سینمای امروز ما خندهدار باشد. دلیلش این بود که ما از مستندگونه بودن و اتمسفر فضا استفاده کردیم و همین باعث میشد همه چیز واقعیتر جلوه دهد. شما لوکیشنهای واقعی را میبینید و این نیست که هنرور داشته باشیم. این شکل ساخت، هزینهها را کمتر میکند ولی کار سختتر میشود. در ضمن، عوامل جلوی دوربین هم به غیر از سختیهایی که متحمل شدند، به دلیل اینکه این پروژه از نظر تولید شرایط سختی داشت، به لحاظ مالی هم با ما خیلی همراهی کردند.
نگفتید «شبی که ماه کامل شد» چقدر فروش کند، بازگشت سرمایه دارد؟ مثلاً ۳۰ میلیارد تومان فروش خوبی است؟
انشاءالله. براساس این استقبالی که در جشنواره و اکران بود فیلم جز فیلمهای پرمخاطب میشود ولی برای ما ۳۰ میلیارد تومان که رقم زیادی است. چون این فیلم چند تا منبع درآمد دارد که یکی دیویدی آن است، ما رایت فیلم را میفروشیم که براساس نوع فیلم از یک میلیارد تومان شروع میشود تا دو و نیم میلیارد تومان و آن هم رقم قابل توجهی برای بازگشت سرمایه است. معمولاً فیلمها اگر ۶ میلیارد تومان هم خرج کرده باشند از فروش بالای ۱۵ میلیارد تومان، سود محسوب میشود. میدانید که اکران چگونه است، ۳۷ درصد به تهیهکننده و ۵۰ درصد به سینمادار میرسد. کلاً سود سینما در ایران، به نسبت سایر شغلها کم شده و متأسفانه به خاطر شرایط اقتصادی این روزها بدتر هم شده است. خب مسئولیت اجتماعی و دغدغه فرهنگی داریم و مجبوریم خودمان را اینطوری قانع کنیم.
بعد از پرونده قضائی آقای امامی گفتید که مجبور شدید سهم خودتان را بخرید.
بهتر است جواب ندهم. یک بار در جشنواره توضیح دادم که سهم ایشان را خریدم.
فکر نمیکنید به خاطر کمرنگ شدن حضور دولت در بخش تولید فیلم، اسباب ورود این مدل سرمایه به سینما شکل گرفت؟
نمیتوانم بگویم چون بنیاد فارابی در فیلمی سرمایه گذاری نکرده است، پس درها باز شد و پول مشکوک به سینما آمد. چون نمیشود که صرفاً یک مؤلفه را دارای تأثیر دانست. در مورد «شبی که ماه کامل شد» فارابی سرمایه گذاری نکرد و البته حق طبیعی فارابی است که در کاری که دوست دارد سرمایهگذاری کند یا نکند، به هر حال تیم کارشناسیشان دوست نداشتند و سرمایهگذاری نکردند.
اگر بخش دولتی کنار بکشد و بگوییم همه چیز باید خصوصی باشد، یعنی حتماً باید در گیشه همه پولش برگردانده شود. فکر نمیکنید خیلی از فیلمها با این منطق ساخته نمیشود؟
نمیدانم که چه چیزهایی در اولویت تولیدات دولت است. اما حرف شما را قبول دارم و یکسری آثار هستند که باید براساس دغدغه اجتماعی، فرهنگی و ملی، ساخته شوند باید از آنها حمایت کرد.
منبع: روزنامه فرهیختگان