ابوالقاسم قاسم زاده در یادداشتی نوشته است: بر این اساس یکی از نویسندگان غربی که درباره تاریخ آمریکا و تاریخ خاورمیانه، بخصوص منطقه تاریخی نیل تا فلسطین تحقیق و بررسی کرده است مینویسد: «تاریخ آمریکا با جنگهای گوناگون و مستمر شکل گرفته و تدوین شده است. بطوری که «جنگ» قلب مفهومی این تاریخ است. در دو قرن گذشته (نزدیک به ۲۰۰ سال) فقط ۱۵ سال را، آمریکا بدون جنگ سپری و گذرانیده است.
میتوان نوشت، جنگ قاعده و روال تاریخ آمریکا و «صلح» دورانی محدوده و استثنا در آن دارد. همین نویسنده معتقد است ویژگی اصلی و عمده تاریخ و جغرافیای سرزمینی که امروز خاورمیانه خوانده میشود، جنگزدگی مستمر است.
بطوری که زیست تاریخی اقوام در خاورمیانه همواره در میانه جنگ و صلح (جنگهای طولانی و فراگیر همچنین صلحهای کوتاهمدت و معدود جغرافیایی) در چرخش بوده و شکل گرفته است.
از بارزترین تعاریف تاریخی برای سراسر خاورمیانه یکی هم این است که این منطقه، محل ظهور پیامبران و مرکز ادیان ابراهیمی (توحیدی) بوده است. عمق مفهوم ادیان ابراهیمی باور به توحید و صلح است در حالی که در نگاه به سیر طولانی از گذر ادیان ابراهیمی در این منطقه، غلبه شرک (بتپرستی) بر توحید و جنگ بر صلح چنان است که چرخش طولانی این تاریخ بر مدار «شرک» و «جنگ» چرخیده و دوران «صلح» در آن معدود و کوتاهمدت بوده است. پیامبران ابراهیمی، اغلب با کارنامه جنگهای آنها معرفی شدهاند تا امتداد طولانی از زندگی در «صلح» و «امنیت پایدار»!
مسیر مراحل تاریخی خاورمیانه از مراحل جنگهای گوناگون عبور کرده است بطوری که این منطقه همواره با دو ویژگی اصلی و عمده شناخته میشود، «ثروت» و «فقرزدگی»! در اولی همواره جنگ برای تسلط بر ثروت قاعده زیست بوده و در دومی، صلح در روال فقرزدگی تعریف پیدا میکرده است؛ آنهم برای دورهای کوتاهمدت! از گذشته دور میتوان اسامی جنگهای گوناگون با انگیزههای متفاوت در سراسر خاورمیانه را برشمرد. اما در یک قرن گذشته تا امروز، بهخصوص پس از کشف ذخایر نفتی و گازی همچنین معادن گوناگون در سراسر خاورمیانه، این منطقه جنگها و تجاوزهای بسیاری را سپری کرده است. از جنگهای قومی تا مذهبی که شناسنامه تاریخی آن است تا عملکرد اغلب سلسلههای حاکم در این منطقه.
تاریخ جنگهای ایران و روس و انگلیس و در کناره شمال آفریقا، مصر، جنگ با فرانسه و اشغالگری ناپلئون و… اما از پنجاه سال گذشته با کاشتن صهیونیسم در فلسطین از سوی انگلیسیها و در مسیر آن توسط آمریکاییها، جنگهای اعراب و اسرائیل، در کنار جنگ نفت و غارت سرمایهها از منطقه تحول جدید پیدا کرده است. اکنون ما در منطقه خاورمیانه، هم شاهد جنگ نفت (انرژی) بودهایم که میتوان آن را جنگ دلار در خلیج فارس نامید (چنانکه برخی از نویسندگان آمریکایی خواندهاند) و هم جنگ سرزمین سازی برای رژیمی نژادپرست (صهیونیستها) بهنام «کشور یهودی» با مرکزیت بیتالمقدس که هنوز ادامه دارد! در نگاه به چنین سیمایی از گذر تاریخ طولانی خاورمیانه است که امروز اغلب نویسندگان، اصلیترین شاخص برای تعریف واقعی از آن را با جمله «خاورمیانه در میانه جنگ و صلح!» شرح و توصیف میدهند.
اکنون رئیس جمهور آمریکا میخواهد با همراهانی از نتانیاهو تا محمدبنسلمان تا برخی از شیوخ دیگر حاکم در خلیج فارس جنگی را شکل دهد و جبههای برای مقابله با ایران و حصار کشیدن بر انقلاب اسلامی اجرا و تحقق بخشد. در این استراتژی نوسان میان «جنگ و صلح» ترامپ اهداف گوناگونی را دنبال میکند که از آن میان، دو هدف برای او اصلی و عمده است. اول، غارت دلارهای نفتی گازی شیوخ حاکم عرب در خلیج فارس. دوم، تثبیت سلطه (هژمونی) بلامنازع اسرائیل بر خاورمیانه بطوری که همه باید به پذیرش سلطه (هژمونی) رژیم صهیونیستی تمکین کنند. برای ترامپ دوستی کشورهای خاورمیانهای با آمریکا به نسبت روابط آنها با اسرائیل تعریف پیدا میکند!
خاورمیانه اکنون در میانه جنگ و صلح چنان قرار گرفته است که همچون جنگهای دیگر در تاریخ این منطقه، حاصلی بجز ویرانی و تخریب و کشتار ندارد. فقط بعد از ۵ سال جنگ در یمن بیش از ۷۵۰۰ کودک جان خود را در بمبارانهای سعودیها و اماراتیها با جنگندههای آمریکایی، انگلیسی و هدایت خلبانهای خارجی از دست دادهاند. این آمار را هفته گذشته سازمان ملل ارائه داده است.
ترامپ، محمد بن سلمان ولیعهد سعودی را بهترین و نزدیکترین دوست خود میخواند تا هنگامی که دلارهای نفتی را حواله کاخ سفید کند! انگلیسیها بهترین بازار برای فروش تسلیحات خود را عربستان و امارات عربی میدانند.
از سوی دیگر همه تلاش نتانیاهو برای ورود آمریکا در جنگ نیابتی به کار برده میشود تا مگر رئیس جمهور آمریکا وارد جنگ با ایران شود. ترامپ میگوید، فعلاً جنگی در کار نیست و ما خواهان مذاکره با جمهوری اسلامی ایران هستیم؛ اما اگر جنگی آغاز شود، اولاً، نیروهای زمینی ارتش آمریکا وارد آن نخواهند شد، ثانیاً، جنگی با بمباران مناطق معین در مدت زمان کوتاهی خواهد بود! در سوی دیگر، همه دولتها از چین تا روسیه و دولتهای اروپایی و… مدام از خطر جنگی ویرانگر در سراسر خاورمیانه در صورت حمله نظامی آمریکا، حتی به صورت محدود، هشدار میدهند و اعلام خطر بحران بینالمللی کردهاند و تلاش دارند تا به قول رئیس جمهور چین در نشست گروه ۲۰، قلدری ترامپ را مهار کنند.
هنوز همه تحلیلگران سیاسی و اغلب سران کشورها، احتمال وقوع جنگ در خلیج فارس را بسیار ضعیف میدانند، زیرا معتقدند از «جنگ» هیچ کشوری در جهان سود نمیبرد و بحران کنونی را نمیتوان با جنگ حل کرد و سامان داد. مجموعه رویدادهای سیاسی و آرایش جنگی در منطقه نشان میدهد که سیاست خاورمیانهای ترامپ، این منطقه را بحرانزده کرده است و او بجز نتانیاهو و محمدبن سلمان، همراه دیگری در اجرای سیاست «فشار حداکثری» خود علیه ایران ندارد. واشنگتن اکنون در شورای امنیت سازمان ملل تنها مانده است اگرچه دولت انگلیس اینجا و آنجا شعار همراهی با ترامپ در شورا را میدهد اما، حاصل این سیاست رئیس جمهور آمریکا در خلیج فارس و در خاورمیانه، تشدید بحران است که همچنان سراسر منطقه را در میانه جنگ و صلح میچرخاند!