این پسر جوان سال ۹۳ همسرش به نام نگار را به قتل رساند و جسدش را در خانه پدریاش دفن کرد. متهم ۹ ماه بعد از قتل در حالی دستگیر شد که مشخص شده بود بخشی از اموال همسرش را فروخته است. بر اساس محتویات پرونده، اولینبار مادر نگار موضوع را به پلیس گزارش داد. او به مأموران گفت: مدتی است از دخترم خبر ندارم وقتی که به دامادم میگویم نگار کجاست، جواب درستی نمیدهد و میگوید موضوع دیگر به او ربطی ندارد، چون نگار دیگر همسر او نیست. دامادم مدعی است نگار را طلاق داده، اما نمیگوید او کجاست.
وقتی مأموران سراغ مرد جوان به نام نیما رفتند، او حرفی را که به مادر همسرش زده بود دوباره تکرار کرد و مدعی شد نگار را طلاق داده است، اما تحقیقات پلیس نشان داد مدتی کوتاه بعد از ناپدیدشدن نگار ماشین و اموال دیگرش بهصورت وکالتی معامله شده و فروشنده نیما است. وقتی از نیما دراینباره پرسش شد، ادعا کرد همسرش خودکشی کرده است. او گفت: نگار بهخاطر اختلافاتی که داشتیم ناراحت بود و بعد از جروبحث متوجه شدم خودکشی کرده است. از ترس اینکه مبادا دستگیر شوم، او را دفن کردم.
با راهنمایی متهم جسد نگار در حیاط خانه پدری این مرد پیدا شد. نیما وقتی دوباره مورد بازجویی قرار گرفت، این بار اعتراف کرد همسرش را به قتل رسانده است. در نهایت پرونده متهم به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و نیما دیروز پای میز محاکمه رفت.
او گفت: روز حادثه من و برادرزنم برای فروش آپارتمانی که سهدانگ آن به نام همسرم بود، به بنگاه رفته بودیم. آنجا جروبحث پیش آمد و من با اعصاب خردی از بنگاه خارج شدم. شب که به خانه رفتم آنقدر ناراحت بودم که مستقیم به اتاق خواب رفتم و دراز کشیدم. همسرم من را صدا کرد، بیرون آمدم و در آشپزخانه با هم جرو بحث کردیم و او آنقدر عصبانی شد که فریاد کشید. صدای فریادهایش بلند بود. برای اینکه همسایهها نشنوند، من جلوی دهانش را با پشت دستم گرفتم که یکدفعه روی زمین افتاد. فکر کردم حالش بد شده با خواهرزادهام تماس گرفتم و کمک خواستم. او آمد و ماشین را آورد. من همسرم را داخل ماشین گذاشتم و آنجا بود که فهمیدم فوت شده است. به سمت فیروزکوه رفتم خانه پدری متروکهای در آنجا داشتیم. در آنجا از پسرعمویم کمک گرفتم و جسد را دفن کردیم.
او گفت: در این سالها که زندان بودم، درس خواندم. قبل از زندانیشدن فروشنده بودم، اما حالا لیسانس حقوق دارم. من اشتباهم را قبول و درخواست گذشت از اولیایدم دارم و از آنها میخواهم من را ببخشند. متهم در پاسخ به این سؤال که قبلا گفته بودی همسرت را با شال هم خفه کردی، گفت: من اظهارات ضد و نقیض زیاد داشتهام، اما واقعیت همین است که گفتم فقط دستم را روی دهانش گذاشتم.
او همچنین در پاسخ به این سؤال که چرا قبلا گفته بود پسرعمویش نقشی نداشته است و حالا میگوید او هم در دفن جسد نقش داشته، گفت: پسرعمویم قول داده بود برایم رضایت بگیرد و من اسمی از او نیاوردم، اما به قولش وفا نکرد و حالا واقعیت را میگویم. بعد از گفتههای متهم و وکیلمدافع او قضات شعبه ۲ برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.