بازیکنان تیم استقلال تهران پیش از شروع بازی با نفت مسجدسلیمان، با پیراهنهای ورزشی منقش به دختر آبی وارد زمین شدند و به سحر خدایاری ادای احترام کردند.
صدا و سیما بازی رو با تأخیر شروع کرد تا این بخش از مسابقه را نمایش ندهد.
همزمان در جریان مسابقه بین تیمهای داماش گیلان و مس کرمان، هواداران داماش با خواندن سرودی یاد دختر آبی را گرامی داشتند.
انتظار دیگری نداریم.
در شرایط حساس کنونی و این پیچ خطرناک نظام، لازم است بایکوت کنیم.
اجازه ندید با تحریک احساسات عقل تون رو بدزدن
چرا ازاون فرزند شهیدی که در همین ایام جلوی بیمه دی خودسوزی کرد چیزی گفته نمی شه
شما فقط اون جایی باید احساستون تحریک بشه که منافع یه عده قراره تامین بشه
شاید به این مرحومه ظلم شده باشه شایدم
ماجرا به این صورت که گفتن نبوده باشه
دختر آبی...
✍ شاعر:{Poseidon}
دختری خود را بِکُشت و ملتی را ذِله کرد
آتشی اَفروخت و جسم خود را حِجله کرد
دختر آبی که بودش دستِ بازیهای ما
شد به رنگ خون ازین بازیکنان تیمِ ما
صد هزاران هَشتگ و مَشتگ بِراه افتاد از او
هر کسی گفتش که تنها من بمانم یادِ او
من نمیدانم که این ملت کجا سر مَی بُودند
کهین چنین ناگه همه در پَی شدند
این همان یک از هزاران دخترِ درمانده بود
روز و شب پشت دَری، تنها سرش خارانده بود
یک نفر حتی نشد حرفی زَنَد از دختران
یا بگوید من نَرَم سوی دری بی دختران
در دیاری که شَوَد تعریف زِ زن، مردانگی
یا که مردِ بد شَوَد مثل زنِ درماندهای
حال ناگه مردها گشتهاند خواهانِ حق
دختری آبی بهانه، بهرِ این بطلانِ حق
تو که خود را اینچنین جِر میدهی از بهرِ او
رَگ زِ گردن میدَرانی در پی هشتگ زِ او
تا به امروز در کدام آخور سَرت وامانده بود
که ندیدی آن هزاران دخترِ پشتِ دران، که مانده بود
حال ناگه گشتهای یار و پناه دختران
از پَسَش یک دو زنی آبی و قرمز در میان
نه عزیزم، این نشد خود اعتراضی وصفِ آن
چون منیژکها زَلَم زیمبو زَنی با هشتگان
گفتنی دیگر ندارم جز همین مصرع زِ دست
وای ازین مَردم زِنده کُش مُرده پرست
او که مُرد و شد تمام و زندگیَش والسلام
هر چه گویی هم نگردد زنده و نامش تمام
گر مَرامی از تو مانده بهرِ حقِ دختران
زندگان دریاب و حق آنان را سِتان
پس دهیدش دستها را دستی به دست
کهین هزاران برگِ دیگر نی بریزد از درخت