اول مهرماه زادروز حضرت امام خمینی(س) است. محسن بهشتی سرشت، استاد دانشگاه، محمدجواد مرادی نیا، تاریخ پژوه در حوزه امام خمینی و انقلاب اسلامی که اکنون مدیرکلی اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده دارد، درباره ویژگی شخصیت امام خمینی گفتگو کردند.
بهشتی سرشت در پاسخ به این پرسش که حضرت امام چه تمایزهایی با سایر روحانیون زمانه خود دارد؟ گفت:حضرت امام علاوه بر اینکه خصوصیاتی شخصی دارند، دارای خصوصیاتی در شخصیت تاریخی و خاندان خود هستند که باید آنها را توأمان با هم دید. یکی اینکه امام در شرایط تاریخیای متولد شدند و رشد کردند که شاید سایر علما و مراجع این شرایط را نداشتند.
نخست، از نظر خانوادگی خاندان ایشان چه پدری و چه مادری همه در زمره و سیره علمای بزرگ منطقه بودند. برای نمونه تا جایی که اطلاعات وجود دارد، اجداد ایشان مهاجرتی به هند و مناطق شیعه نشین داشتند و جدّ ایشان نیز در کشمیر به شهادت رسیده است. چنین وقایعی در خصوصیات و خصلت های زندگی شخصی اشخاص بسیار موثر هستند. یعنی سلسله مراتبی که اجداد ایشان هم از نظر توسعه علمی هم به لحاظ دفاع از محرومین طی کردند، بسیار تاثیرگذار بوده است.
امام در خاطرات دوران نوجوانی همین توضیحات را دارد که چگونه در منطقه ای که مورد آماج حملات برخی اشرار قرار میگرفتند در کنار سایرین در بیت معروف و تاریخی شان دفاع می کردند. این سوال بسیار مهمی است که اگر علما در عصر امام یک مسیر را به لحاظ علمی طی کردند، چطور شخصی چون امام اینطور و سایرین آنطور؟ پاسخ به این سوال برمی گردد به همان خصلت ها، خصوصیات و تربیت خانوادگی که امام داشتند و شرایط تاریخی که در منطقه حکم فرما بوده است.
بنابراین سرنوشت جدّ سوم امام در کشمیر آن گونه بود و از سوی دیگر پدر امام هم که از حامیان محرومین و مستضعفان بودند، به شهادت رسیدند. این در حالی بود که هنوز ۵ ماه و اندی از تولد امام می گذشت. این وقایع بسیار در شخصیت امام موثر بودند. از نظر شرایط تاریخی هم باید گفت که امام فرزند انقلاب مشروطه بودند. آن انقلاب زمانی که رخ داد ایشان ۵ساله بودند. پس در واقع ایشان درکی از انقلاب و حوادث پس از آن داشته اند.
محمدجواد مرادی نیا نیز در پاسخ به این سوال گفت: به نظرم عوامل مختلفی میتواند دلیل این تفاوت باشد که من به چند مورد مهمتر اشاره می کنم: یکی استعداد، ظرفیت و نبوغ شخصی هر فرد است که در این مورد میان امام و سایر مراجع تفاوتهایی می بینیم. بعضاً هم تفاوتهای بسیار عمیق و گسترده. دوم نقش خانواده است. زمانی فردی در یک خانواده معمولی و بدون هیچ دامنه تاثیرگذاری، حتی در محل خودش، رشد میکند، اما زمانی فردی در یک خانواده پرخروش و فعال متولد میشود که در همه مسائل پیرامونی خودش تاثیر میگذارد. خانواده امام نیز تماماً افرادی موثر بودند. از پدر، پدربزرگ و مادر گرفته، تا عمویی که در جوانی فوت کرده است؛ همان عمویی که در آن زمان رئیس حافظ الصحه یا «مسئول بهداشت و درمان» خمین بوده است.
محسن بهشتی سرشت در پاسخ به این پرسش که علی رغم بی رغبتی میان علمای آن زمان نسبت به عرفان و فلسفه، چرا امام اینقدر به چنین مقولاتی توجه نشان می دادند؟ گفت: آموزه های قرآنی و متون مقدس، تهذیب را مقدم بر هر هدف و عنصری میداند. مرحوم آقای فلسفی نیز قبل از انقلاب روی منبر میگفت، «من اگر بودم اسم وزارت آموزش و پرورش را میگذاشتم وزارت پرورش و آموزش». قرآن نیز اشاره می کند که انبیاء ما ابتدا برای تهذیب و بعد تعلیم آمدند». این نکته ای است که جزو آیین ها و مناسک دینی ماست و به ویژه علما که در یک طرازی میخواهند هدایت کننده مردم و جانشین معصوم باشند باید این مراحل را طی کنند.
حتی تصاویری از امام که در اواخر حیات سرم به دست در کنار آقای محمدعلی انصاری ایستاده، نماز شب هایی را نشان می دهد که توسط دوربینی مخفی از ایشان گرفته شده است. انصافا این درس بزرگی برای همه کسانی است که می خواهند دست به کار سیاسی بزنند. تا این مراحل تهذیب طی نشود دست زدن به کار سیاسی می تواند مضر باشد. چرا که مفاسدی هم که پیش می آید به این دلیل است که فرد قبل از تهذیب دست به کار سیاسی زده یا وارد عرصه مدیریت شده است.
مثال های زیادی می توان برای ویژگی های امام آورد. برای نمونه، وقتی بختیار نخست وزیری را پذیرفت. طبق اسناد و مدارک برخی اعضای شورای انقلاب به امام پیام دادند یک مقدار فیتیله را پایین بکشید این از جبهه ملی است و منتظر بمانیم تا ببینیم چه می شود. اما امام فرمودند نه همانی که گفتم این باید استعفا بدهد تا من بپذیرمش. در حالی که نزدیکترین یاران امام در آن مقطع دچار تردید بودند ولی امام با همان هوش و خصلت ها و آموزه های قرآنی تردید به خود راه نمی دهند. شناخت امام منحصر به فرد بود و یک تلقی خاص از دین داشت و نظریه اسلام ناب محمدی ایشان نشان می دهد که امام خصوصیات منحصر به فردی داشتند.
محمدجواد مرادی نیا در پاسخ به اینکه «چرا امام بر خلاف سایر علما تا این اندازه روی عرفان تأکید داشتند؟»، گفت: امام روح جستجوگری داشت و در صدد شناخت هر چه بیشتر فلسفه آفرینش بود و به دنبال این بود که جهان پیرامونی خود را بیشتر بشناسد. امام به اخلاق توجه بسیار ویژهای داشت. ایشان جزو معدود انسان ها و سیاستمدارانی بودند که از گذرگاه دین و اخلاق به میدان سیاست پا گذاشتند.
امام ابتدا به ساکن وارد عرصه سیاست نشد. اول به دنبال کسب دانش دینی و بعد دنبال کسب معرفت اخلاقی رفت و پس از اینکه این مراحل را پشت سر گذاشت و خودش را ساخت وارد عرصه سیاست شد؛ یعنی زمانی که حدود ۶۰ سال از زندگی ایشان گذشته بود. امام تعبیر بسیار جالبی در کتاب جهاد اکبر خود دارد؛ جمله ای به این تعبیر که «خدا نکند انسان پیش از آن که خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند که خود را میبازد، خود را گم می کند».
امام به همین حرفی که در این کتاب برای دیگران زده عمل کرده و به دنبال خودسازی رفته است و تا اگر یک روز مرید پیدا کرد و هزاران نفر پشت سرش صف کشیدند خود را گم نکند و دچار غرور نشود. این یک ویژگی بسیار مهم است که اگر به آن توجه نداشته باشیم نمی توانیم امام را بشناسیم. محدود کردن امام خمینی به یک شخصیت یا رهبر سیاسی جفای بزرگی در حق ایشان است. امام شخصیتی چندجانبه دارد. ما امام خمینی فقیه و مرجع تقلید را داریم؛ امام خمینی فیلسوف، امام خمینی عارف، امام خمینی شاعر، امام خمینی نویسنده و بعد از آن امام خمینی مدیر و رهبر، یا امام خمینی فرمانده جنگ هم داریم. درباره هر کدام از این امام خمینی ها اگر بخواهیم پژوهش کنیم دهها جلد کتاب میتوان نوشت. نباید فقط وجهه سیاسی یک شخص را ملاک قرار دهیم.
بهشتی سرشت در پاسخ به این سوال که حضرت امام چه تاثیراتی از آیت الله مدرس می گرفتند؟، گفت: انصافا اگر کسی درباره مدرس و فعالیت هایش مطالعه کافی داشته باشد، متوجه می شود چرا امام ایشان را به مثابه الگویی تمام عیار قرار داده است. متاسفانه ما گاهی که دچار بحران هویت و فرهنگی می شویم، الگو را از دست می دهیم. چیزی که امروز کم و بیش در میان نسل جدید دیده می شود. وگرنه نسل ما و قبل ما با الگو حرکت می کردند. برای نمونه، در دوره ما به جز امام که در راس بود، مرحوم شریعتی، مرحوم بازرگان، شهید بهشتی و...الگوهایی بودند که جامعه را به حرکت وامی داشتند.
مدرس علاوه بر الگوی تمام عیار بودن، مجتهدی تراز اول بود و به همین عنوان وارد مجلس شد. یعنی در مجلس دوم یکی از ۵ مجتهدی که قرار بود بر عملکرد مجلس شورای ملی نظارت کنند، مدرس بود. نکته دوم این است که مدرس صدای زمانه بود و نیازهای زمانه خود را درک کرد. لذا تا پای مرگ مدافع انقلاب مشروطیت بود. سومین نکته، ساده زیستی و زهد مدرس است. وی هرگز در مجلس شورای ملی که از دوره دوم تا ششم حضور داشت، حقوق و مستمری مجلس و دولت را نمی گرفت. حتی در زمانی که به مملکت عثمانی مهاجرت کردند در آنجا نیز در یک مدرسه علمیه و در یک حجره زندگی می کردند.
محمدجواد مرادی نیا نیز در این باره که دلیل اشاره های بیشتر امام به آیت الله مدرس چه بود، گفت: امام چند خاطره شخصی از مدارس دارد. اولین دیدار امام با مدرس به نظرم در سن ۱۵ سالگی در خمین و زمانی که ملیّون از تهران عازم مرز ایران و عثمانی بودند تا دولت ملی تشکیل دهند، اتفاق میفتد.
در آن هنگام مدرس همراه کاروان آزادی خواهان و ملیون بوده که یکی دو شب در خمین اقامت می کنند. در خمین هم خانه های معدودی برای اقامتشان وجود داشته که یکی از آنها خانه پدری امام به دلیل تعدد اتاقها و فضای مناسب بوده است. بنابراین اولین دیدار امام با مدرس آنجا اتفاق میفتد. دیدارهای بعدی در تهران بوده، امام در خاطرات خود می نویسد زمانی که از خمین به تهران می آمده دوست داشته به مجلس رفته و نُطق های مدرس را از نزدیک بشنود و می گوید زمانی که مدرس شروع به نطق می کرد، مجلس در سکوت کامل فرو می رفت.
در ادامه این نشست، محسن بهشتی سرشت درباره جنبه تحجرستیزی افکار امام نیز گفت: باید دید امام چگونه الگوی مناسب حکومت را در میان ایرانیان طرح می کردند؟ امام برای الگوی حکومت اسلامی، سیره امیرالمومنین(ع) را مطرح می کند. امام بسیار در این باره گفتار دارند. من در کتاب «زمانه و زندگی امام خمینی(ره)» نوشته ام که ایشان برای توضیح حکومت ولایت فقیه دائما روی سیره، شخص و نگاه و محرومیت زدایی امیرالمومنین(ع) تاکید می کنند.
امام جمله معروفی دارند و نقل به مضمون می گویند «ما نه از آمریکا می ترسیم نه از منافقین. ما از تحجر می ترسیم.» قشری گری، سطحی گری، ظاهر دین را گرفتن و باطن آن را فراموش کردن. چیزی که متاسفانه در سال های اخیر از سوی برخی افراد ترویج می شود.
متاسفانه به اندازه ای که روی دو کلمه «منافقین» و «آمریکا» در کلام امام به خصوص بعد از رحلت ایشان حساسیت نشان داده شده، روی «تحجر» حساسیتی نشان داده نشده است. در حالی که تردیدی نیست که تحجر ریشه دین را می خشکاند.
بهشتی سرشت با اشاره به برخی برداشت های موجود درباره نگاه منفی امام به مصدق، گفت: برای پرداختن به این مسأله باید به سراغ زمینه های تاریخی این موضوع رویم. زمینه های تاریخی گفتار امام درباره مصدق مربوط به سال ۶۰ است. زمانی که لایحه قصاص در شورای انقلاب تصویب شده بود و جبهه ملی در گام اول شروع به مخالفت کرده بود. ناگهان تمام گروه های سیاسی دیگر نیز به مخالفت برخاسته و قرار شد راهپیمایی بزرگی را از میدان فردوسی در مخالفت با این لایحه انجام دهند.
بعدها در مصاحبه ای که با آقای بهزاد نبوی داشتم، ایشان از آنجا که در آن مقطع وزیر مشاور در امور اجرایی شهید رجایی بود، گفت به ما اخباری رسید که مجاهدین که می خواستند حرکت مسلحانه خود را شروع کنند، قرار بود در همان راهپیمایی این کار را انجام دهند. ایشان گفتند که من و شهید رجایی خود را به امام در جماران رساندیم و موضوع را بازگو کردیم. آن روز هم امام اصلا سخنرانی نداشت ولی ایشان دستور دادند تا درب جماران را بازکنند و یک سخنرانی از قبل پیش بینی نشده را انجام دادند.
در صحبت های قبلی که امام درباره ملی شدن صنعت نفت و مصدق کرده به نوعی موید وی بوده، به نحوی که هم اشتباهات مصدق را می گفتند هم اشتباهات کاشانی را. اما هرگز به آن تندی سال ۶۰ نبوده است. امام از این راهپیمایی به شدت عصبانی شده بودند و پی می برند که قصه حتی مخالفت با لایحه قصاص نیست. درآنجا با لحنی عصبانی قریب به مضمون می فرمایند نگذارید بگویم که او یعنی«مصدق» مسلم نبود.
همچنین، بهشتی سرشت در ادامه در واکنش به ادعای برایان هوک که گفته بود «چون آیت الله خمینی در هیچ سخنرانی و اعلام موضعی درباره آمریکایی بودن کودتای ۲۸مرداد نداشته، پس این کودتا آمریکایی نبوده» گفت: امام نوع گویش و گفتارش خاص بوده است. برای نمونه درباره قیام ۱۵ خرداد که مشهور این است در آن ۱۵هزار نفر کشته شدند، هرگز از امام نشنیدید که ۱۵هزار کشته شدند. بالاخره ایشان در تراز مرجع است و باید احتیاطات خود را داشته باشد. بنابراین امام مانند یک سیاستمدار که بگوید آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد نقش داشته رفتار نمی کند و در این زمینه از قاعده «العهده علی راوی» استفاده می کند.
اما برایان هوک چه استدلال ضعیفی کرده که چون امام خمینی به این موضوع اشاره نکرده، پس آمریکا در این کودتا دست نداشته است. جالب اینجاست که خود آمریکا اسناد نقش خود در کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ را منتشر و حتی بابت آن عذرخواهی کرده است. ولی بازهم به نظر می رسد که امام به طور «کلّی» به این موضوع اشاره کرده باشند.
مرادی نیا نیز در پاسخ به ادعای اخیر برایان هوک گفت: امام در مقام رهبری، سیاستی داشت مبنی بر اینکه به مسائل اختلاف انگیز ورود پیدا نکند. از این رو به نظرم از مطرح کردن اتفاقاتی که هیچ نفعی جز اینکه بین اقشار مختلف مردم اختلاف انگیزی کند نداشت، خودداری میکرد.