این پرونده در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد. بر اساس محتویات پرونده، یک سال پیش مردی با مأموران پلیس تماس گرفت و گفت: چند سارق به خانه او آمدند و بعد از اینکه مجروحش کردند اموالش را هم به سرقت بردند.
مرد شاکی که به خاطر جراحاتش در بیمارستان بستری بود گفت: من به مسافرت خارج از کشور رفته بودم. خانهام در یک برج است و برج هم نگهبان و سرایدار دارد. هیچوقت پیش نیامده بود که از برج ما دزدی شود؛ چون همهجا با دوربین کنترل میشود. قرار بود دو هفته در سفر بمانم، اما، چون کارم زودتر تمام شد، تاریخ بلیتم را عوض کردم و به ایران برگشتم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم سه نفر در منزلم هستند. آنها دست و پایم را بستند و من را داخل ماشین انداختند و پول خواستند. من گفتم صد میلیون تومان پول نقد دارم، آن را میدهم و بروید. اما قبول نکردند و گفتند باید گاوصندوق خانه را باز کنی وگرنه تو را میکشیم. آنها من را به خانه آوردند و گفتند گاوصندوق را باز کن، اما من قبول نکردم. با چاقو چند ضربه به من زدند و پاها و صورتم را زخمی کردند. خونریزی شدیدی داشتم، با داد و فریاد سعی کردم همسایهها را خبر کنم. وقتی صدا بالا گرفت، سارقان از ترس اینکه همسایهها باخبر شوند، من را رها کرده و فرار کردند.
این مرد گفت: آنها با لهجه صحبت میکردند و، چون سرایدار ساختمان نیز همان لهجه را دارد، فکر میکنم او در جریان این سرقت است؛ البته سارقان از ترس شناسایی صورتشان را پوشانده بودند.
پلیس با توجه به گفتههای مرد شاکی و انجام تحقیقات گسترده متوجه شد سرایدار خانه در این سرقت نقش داشته است. او بعد از این سرقت برای مدتی مرخصی گرفته بود. وقتی مأموران این مرد را بازداشت کردند، اعتراف کرد با دو نفر از همشهریانش این سرقت را انجام داده است.
او گفت: من سرایدار برج بودم و مدتی بود در آنجا کار میکردم. اکثر ساکنان ثروتمند هستند و به سفرهای خارجی میروند. ساکن واحدی که سرقت در آن انجام شد هم زیاد به خارج از کشور میرفت؛ چون مدتهای طولانی در خانه نبود، من فکر نمیکردم این بار زود برگردد. به دو نفر از همشهریانم خبر دادم که سرقت کنند و آنها آمدند وارد خانه مرد ثروتمند شدند و، چون فکر میکردم صاحبخانه برنمیگردد، دوستانم یک شب هم در خانه ماندند. نزدیک صبح بود که متوجه شدم مرد صاحبخانه برگشته است. قبل از اینکه او وارد خانه شود به دوستانم خبر دادم و آنها صورتشان را پوشاندند. بعد که آن مرد وارد شد، او را گروگان گرفتند. من در جریان گروگانگیری و سرقت نبودم. من همان ابتدا خانه را ترک کردم.
در ادامه سارقان دیگر شناسایی و دستگیر شدند. یکی از آنها که سریدار یک برج دیگر است و در این سرقت شرکت کرده بود، گفت: من سالها درس خواندم و فوقلیسانس دارم، اما نتوانستم شغل مناسبی پیدا کنم و مجبور شدم سرایدار یک برج شوم. این شغل را هم از طریق دوستم که خودش در برج کار میکرد، پیدا کردم. چند روز قبل از حادثه او زنگ زد و خبر داد یکی از اهالی ساختمان که فرد بسیار ثروتمندی است، خارج از کشور است و میتوانیم هرچه دارد برداریم. ما هم برای سرقت رفتیم. همهجای خانه را گشتیم؛ اول میخواستیم از خانه خارج شویم، اما گفتیم بهتر است بمانیم و با دقت بیشتری بگردیم.
از آنجایی که همدست ما در آن برج سرایدار بود و جای دوربینها را میدانست، اطمینان داشتیم گیر نمیافتیم، اما نزدیک صبح بود که دوستمان تماس گرفت و گفت: مرد صاحبخانه برگشته و دارد وارد خانه میشود. ما صورتمان را پوشاندیم تا شناسایی نشویم و سعی کردیم او را وادار کنیم پول بدهد. وقتی او را دستوپابسته به خارج از خانه بردیم، تصور کرد میخواهیم وی را بکشیم. گفت: صد میلیون تومان میدهد که او را به خانه برگرداندیم تا بتوانیم هرچه در گاوصندوق دارد، برداریم؛ چون مقاومت میکرد، متوجه شدیم اموال زیادی در گاوصندوق دارد.
بعد از گفتههای متهمان و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهمان پای میز محاکمه رفتند و شاکی نیز درخواست اشد مجازات را برای آنها کرد. دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهمان، دو سارق اصلی را که در خانه بودند و مالباخته را با ضربات چاقو زده بودند، به ۱۰ سال حبس، رد مال و پرداخت دیه محکوم کردند. درباره مرد سرایدار نیز نقصی در پرونده بود که بعد از برطرفشدن آن، آخرین دفاع از وی به اتهام معاونت در سرقت گرفته شد و قضات برای صدور رأی در این خصوص وارد شور شدند.
آزادش کنید تا ادامه بده.