اگر زمانی بزرگانی چون هاشمیرفسنجانی، مهدویکنی و موسویخوئینیها نقش پدرخواندههای جریانات سیاسی کشور را بر عهده داشتند و نظراتشان برای راست و چپ و میانه حجت به حساب میآمد با شکلگیری جریانات تندرو در دل اصلاحطلبان و اصولگرایان و شورش نسل جدید سیاستمداران علیه پیران قوم به نظر میرسد دوران شیخوخیت و ریشسفیدی در سیاست ایران رو به افول است. به خصوص که سایه سنگین مرگ بر سر نسل اول انقلابیون سنگینی میکند و تا کنون شیوخ و ریشسفیدانی چون هاشمیرفسنجانی، مهدویکنی و حبیبالله عسگراولادی را از صحنه خارج کرده است.
از دهه ۷۰ به بعد در جناح راست بزرگانی مثل آیتالله محمدرضا مهدویکنی به عنوان رئیس دانشگاه امام صادق (ع) - که بسیاری از مسئولان نظام از دل آن بیرون میآمدند - و حبیبالله عسگراولادی به عنوان دبیرکل قدیمیترین حزب سیاسی ایران - یعنی موتلفه اسلامی - و رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری، نقش مهمی در به وحدت رساندن جناح راست ایفا میکردند. از طرفی دو تشکل روحانی یعنی جامعه روحانیت مبارز تهران به دبیر کلی مهدویکنی و جامعه مدرسین و محققین حوزه علمیه قم که به جامعتین معروفند به چتری برای وحدت میان اصولگرایان بدل شدند و شخصیتهایی مثل هاشمیرفسنجانی و ناطقنوری نفوذ و تأثیرگذاری بالایی در میان محافظهکاران داشتند.
در دهه ۸۰ اما اوضاع دگرگون شد. درست است که انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ ظاهرا با پیروزی یک کاندیدای مورد حمایت اصولگرایان به انجام رسید، اما ظهور پدیده احمدینژاد در واقع افول جریان شیخوخیت در میان اصولگرایان بود. محمود احمدینژاد دروازهای را در سیاست ایرانی گشود که پس از او خیلیها تلاش کردند از آن دروازه عبور کنند و آن هم کنار زدن نسل انقلابیون اولیه و شوریدن بر بزرگان برای مطرح شدن بود. شکلگیری برخی تشکلهای تندرو با اظهارات و اقدامات عجیب، دنبالهروی از احمدینژادیسیمی بود که اتفاقا شیوخی چون مهدویکنی و ناطقنوری و عسگراولادی با چراغ سبز اولیه برای حضور این نیروی به ظاهر اصولگرا باعث پیداییاش شده بودند.
تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ تأثیرگذاری پدرخواندههای میانهرو و دلسوز در جناح راست روال عادی خود را طی میکرد، اما این انتخابات نشان داد که ساز و کار گذشته دیگر چندان کارآمد نیست. اصولگرایان که با تعدد کاندیدا مواجه بودند تلاش کردند با ایجاد شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی به رهبری ناطقنوری به کاندیدای واحدی برسند، اما محمود احمدینژاد این بازی را بر هم زد و به عنوان پدیده انتخابات نه تنها علی لاریجانی را که کاندیدای مورد حمایت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی بود، کنار زد بلکه توانست بر همه کاندیداها غلبه کند و به ریاست جمهوری برسد. افتراقات میان جریان اصولگرا پس از انتخابات ۸۴ نشان داد که امثال مهدویکنی و عسگراولادی هم دیگر آن برش گذشته را ندارند و حتی جوانترهای جریان اصولگرا نقش گذشته جامعتین را هم برنمیتابند و تنها در حرف، جامعتین را زعیم قوم میدانند ولی در عمل هر کسی راه خود را میرود.
پس از شروع تنشها در میان اصولگرایان که از ۸۴ آغاز شده بود، انتخابات ۸۸ نقطه عطف دیگری بود که باعث شد برخی از چهرهها که روزگاری به عنوان وزنه و محل رجوع جناح راست به حساب میآمدند از این جناح فاصله بگیرند. هاشمیرفسنجانی، ناطقنوری و حسن روحانی بعد از مناظرههای جنجالی ۸۸ دیگر در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت نکردند تا جناح راست چند مهره تأثیرگذار خود را از دست بدهد. علی لاریجانی هم که در سال ۸۴ کاندیدای رسمی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بود کم کم خود را به جریان جدیدی که به زعامت هاشمی رفسنجانی شکل میگرفت یعنی اعتدال، نزدیکتر کرد.
از طرفی درگذشت آیتالله مهدویکنی که هنوز نقطه وصلی برای همه گروههای اصولگرا به حساب میآمد در مهر ۹۳ و همچنین فوت حبیبالله عسگراولادی که سابقه سیاسی او احترام خاصی را برایش میان همه جناحها به وجود آورده بود در آبان ۹۲ باعث شد تا اصولگرایان عملاً با بحران داشتن ریشسفیدی که مورد وثوق همه گروهها و احزاب اصولگرا باشد مواجه شوند.
در ۱۱ آذر ۹۳ و کمتر از دو ماه پس از درگذشت مهدویکنی اعضای جامعه روحانیت مبارز آیتالله محمدعلی موحدیکرمانی را به جانشینی او برگزیدند. اتفاقی که امید به احیای این تشکل پس از کمای مهدویکنی را زنده کرد و حتی طرحی در میان اصولگرایان با عنوان شورای فقهای ثلاث با حضور موحدیکرمانی، مصباحیزدی و محمد یزدی مطرح شد، اما انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و شکلگیری جمنا و بیتوجهی به جامعتین و این شورای فقها نشان داد که در جریان اصولگرا هر کسی ساز خود را کوک می کند. از طرفی حضور مصباحیزدی در شورای فقهای ثلاث عملا به میدان دادن به جبهه پایداری که مصباح پدر معنوی آن به حساب میآید منجر شد و عایدی چندانی برای اصولگرایان میانهرو نداشت.
در این میان نیروهایی مثل محمدرضا باهنر که پس از عسگراولادی به ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری رسیده بود تلاش کردند بر بانگ وحدت بکوبند ولی نهایتا شکست در دو انتخابات ۹۴ و ۹۶ مشخص کرد که اصولگرایان همچنان از فقدان ریشسفیدی که در نهایت حرف آخر را بزند، رنج میبرند.
در این پنج سال پس از درگذشت مهدویکنی، جامعه روحانیت مبارز تلاش کرده تا نقش گذشته خود را بازیابی کند و حتی با تغییر اساسنامه از یک تشکل منحصر به تهران به تشکلی کشوری بدل شده است. از ۸ خرداد ۱۳۹۷ طبق اساسنامه جدید، موحدیکرمانی به ریاست شورای مرکزی رسیده و نیروهای جوانتری مثل سیدرضا تقوی قائممقام رئیس و دبیر شورای مرکزی، مصطفی پورمحمدی دبیر عالی و غلامرضا مصباحیمقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز شدهاند تا از ظرفیتهای خود برای به کرسی رساندن خواستههای این تشکل سیاسی قدیمی در جناح راست استفاده کنند.
درست است که گفته شد ناطقنوری با دعوت موحدیکرمانی در یکی از جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت کرده است اما شاید سابقه دوستی دیرینه پورمحمدی با ناطقنوری یکی از این ظرفیتها باشد که باعث شد شیخ نور پس از ۱۰ سال قهر با تشکلی که روزگاری او و هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی زیر چتر دبیر کلی مهدویکنی صحنهگردانان اصلی آن بودند در جلسه هشتم مهر جامعه روحانیت مبارز شرکت کند.
مناظرههای انتخابات بحثبرانگیز ۱۳۸۸ و شورش احمدینژاد علیه زعمای قوم و حمایت نکردن این تشکل از یکی از اعضای تاثیرگذار خود و جمع شدن پشت سر احمدینژاد به قهر ناطق از حضور در جلسات جامعه روحانیت انجامید، اما حالا خبر حضور ناطق در یکی از جلسات جامعه روحانیت مبارز این امید را در میان برخی اصولگرایان میانهرو ایجاد کرده تا شیخ نور شاید برای حضور مستمر در جلسات جامعه روحانیت مبارز و به دنبال آن جلسات هفتگی وحدت میان اصولگرایان که تاکنون نتیجه خاصی هم نداشتهاند چراغ سبزی نشان داده باشد و جناح راست را از این سردرگمی و همچنین یکهتازی برخی گروههای تندرو نجات دهد.
اظهار امیدواری برخی قدیمیهای جناح راست برای بازگشت ناطق به سیاست آن هم از دل جامعه روحانیت در این روزها نشان داد که هنوز هم شیخ نور میتواند به حمایت بخش قابل توجهی از دوستان قدیمیاش امیدوار باشد. در همین زمینه احمد توکلی در ۱۸ مهر، گفت: «از قرائن موجود به نظر میرسد که آقای ناطقنوری تصمیم گرفته است دوباره به صحنه سیاسی بازگردد. یکی از نشانههای آن هم حضور ایشان در دو جلسه اخیر مجمع تشخیص مصلحت است. آقای ناطقنوری فردی پرسابقه و توانا هستند که بهدلیل بعضی دلخوریها چند سالی از عرصه سیاست کنارهگیری کردند و به امور علمی پرداختند. ضمن آن که رویکرد ایشان قابل تقدیر است اما بر اساس هویت سیاسی برجستهای که دارند ضرورت دارد که دوباره به سیاست بیایند، زیرا حیف است که از چنین ظرفیتی استفاده نشود. در آخرین گفتوگویم با آقای ناطق به ایشان توصیه کردم که فرصت خدمت را بیش از این از دست ندهید و به ناملایمات احتمالی هم توجه نکنید که ایشان مثبت برخورد کردند. واقعیت این است که تعداد افراد استواری مانند آقای ناطق محدود است و بعد از مرحوم آیتالله مهدویکنی و مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی حضور آقای ناطق در جامعه روحانیت مبارز مغتنم است.»
توکلی در پاسخ به این پرسش که در صورت حضور ناطقنوری در عرصه سیاست، چه نیروهایی علیه او فعالیت میکنند، اظهار کرد: «تصور نمیکنم که فرد یا گروهی علیه آقای ناطق اقدام خاصی انجام دهد یا سخنی بگوید، اما ممکن است برخی خوشحال نشوند که چندان مهم هم نیست؛ زیرا آقای ناطق اگر بخواهد بهصورت جدی فعالیت کند، تمام این ملاحظات را در نظر میگیرد و سپس میآید که فکر میکنم انشاءالله خواهد آمد.»
البته این صحبت توکلی در حالی مطرح شد که زمزمههای بازگشت ناطق با مخالفخوانیهایی در میان برخی اصولگرایان که از قضا به تندروی مشهورند و رگههایی از احمدینژادیسم هم در آنها دیده میشود مواجه شد. به طور مثال دبیر کل جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی سخنان تندی علیه ناطق بر زبان آورد و عنوان کرد: «باید پرسید زمانی که مقام معظم رهبری جمله "أین عمار؟" را فریاد میزد، ناطق نوری چه پاسخی داد؟ مدت زیادی است که ناطقنوری در میان اصولگرایان جایگاهی ندارد.» از سوی دیگر حمید رسایی از نزدیکان جبهه پایداری هم سخنانی به کنایه علیه ناطقنوری مطرح کرد. این واکنشها نشان میدهد که ناطقنوری اگر هم بخواهد به قهر خود پایان دهد راه آسانی برای ادامه فعالیت نخواهد داشت و مورد حملات سنگینی از دل همان جریان اصولگرا قرار خواهد گرفت.
از ۱۴ خرداد ۱۳۹۳ که آیتالله مهدویکنی به کما رفت و در ۲۹ مهر همان سال درگذشت تا امروز که پنج سال از فوت دبیر کل بانفوذ جامعه روحانیت مبارز میگذرد، این تشکل سیاسی قدیمی که روزگاری پر از چهرههای تاثیرگذار و بانفوذ بود فقط در تعارفات میان اصولگرایان به عنوان یکی از مراجع تصمیمگیری شناخته شده، اما در عمل جمنا از یک سو، جبهه پایداری از سوی دیگر، جبهه پیروان از دیگر سو و یاران علی لاریجانی از سویی متفاوت، هر کدام بخشی از جریان اصولگرایی را به دست گرفته و به سویی که میخواهند میکشند.
به نظر میرسد حضور بیشتر و البته دادن آزادی عمل به امثال ناطقنوری در جامعه روحانیت مبارز شاید بتواند نخ تسبیحی برای اصولگرایان باشد تا دانههای پراکنده جناح راست را همانند دوران اقتدار مهدویکنی حول یک محور و به دور از هیاهو و تندروی جمع کند. اتفاقی که به این آسانی و با حضور در یکی دو جلسه خاص امکانپذیر نیست، ولی نشانه هایی از وقوع آن در اعمال و گفتار برخی از اصولگرایان بانفوذ دیده میشود و اگر جناح راست از این فرصت استفاده نکند شاید همانها که از روز انتشار خبر حضور ناطق در جلسه جامعه روحانیت شروع به تبلیغات علیه او کرده اند رشته تسبیح اصولگرایان را به دست گیرند و مانند سال ۸۴ معجزه دیگری را به کشور تحمیل کنند.