عدهای شورای نگهبان را یک نهاد مزاحم میدانند و دلخواه آنها اینست که این نهاد نباشد و یا اگر هست خنثی باشد تا هرکس، چه واجد شرایط قانونی یا فاقد شرایط، بتواند به انتخابات و سپس به مجلس راه یابد. عدهای نیز شورای نگهبانی را مطلوب میدانند که تیغ تیزی در دست داشته باشد و در ردصلاحیتها بیرحمانه عمل کند.
روزنامه جمهوری اسلامی در ادامه سرمقاله خود با عنوان «پیشنهاد به شورای نگهبان» نوشت: این هر دو خواسته، غلط و انحرافی هستند. شورای نگهبانی مطلوب است و میتواند به کشور خدمت کند که ضوابط قانونی را رعایت کند و بدون اِعمال سلیقه، افراد واجد صلاحیت را تایید نماید و راه را برای ورود آنها به عرصه انتخابات باز بگذارد.
در مرحله کنونی که فرصتی برای شکایت ردصلاحیتشدهها وجود دارد تا شورای نگهبان در تصمیمات اعلام شده تجدیدنظر کند، درباره عملکرد خود شورای نگهبان قضاوتی نمیتوان کرد ولی میتوان به شورای نگهبان درباره هیاتهای نظارت شهرستانها پیشنهادهائی داد تا با اجرائی شدن آن پیشنهادها عملکرد این هیاتها تصحیح شود و از این پس با دقت و انصاف عمل کنند و نظر بدهند. قطعاً خود شورای نگهبان نیز به تجدیدنظر در روش خود نیازمند است که در زمان مناسب میتوان در این زمینه نیز تذکراتی داد.
درباره اعضاء هیاتهای نظارت شورای نگهبان در شهرستانها یک نکته بسیار مهم اینست که این افراد عموماً از یک طیف فکری انتخاب شدهاند و همین امر موجب شده این مجموعه در هیچ شهرستانی از تنوع فکری برخوردار نباشد. آفت بزرگ یکدست بودن اعضاء هیاتهای نظارت شورای نگهبان اینست که آنها محدودنگری میکنند و همین محدودنگری موجب حذف بیضابطه افرادی میشود که دارای شرایط و صلاحیتهای لازم برای ورود به صحنه رقابت انتخاباتی هستند و این، خسران بزرگی را متوجه کشور میکند.
منظور این نیست که اعضاء هیاتهای نظارت متشرع نیستند. چه بسا بتوان گفت تمام اعضاء هیاتهای نظارت شورای نگهبان مقید به رعایت مناسک دینی هستند و میتوان پشت سر آنها نماز خواند، ولی برای نظر دادن درباره داوطلبان نمایندگی مجلس نیازی به پیشنماز نیست. کسانی میتوانند در این زمینه نظر بدهند که علاوه بر رعایت مناسک دینی، از نگرش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قابل قبولی برخوردار باشند و دچار نگرشهای محدود و یکطرفه نباشند.
در میان داوطلبان ردصلاحیتشده این دوره افرادی را میشناسیم که از معممین مقبول و محبوب مردم هستند و در تدین آنها کمترین تردیدی وجود ندارد ولی با انگ عدم التزام به اسلام ردصلاحیت شدهاند! افراد مذهبی فراوانی را میشناسیم که سابقه مبارزه علیه رژیم طاغوت و زندان و تبعید و شکنجه دارند و در نظام جمهوری اسلامی نیز از اصل نظام، ولایت فقیه و اصول و مبانی انقلاب دفاع جانانه کردهاند ولی با برچسب عدم اعتقاد به ولایت فقیه ردصلاحیت شدهاند! این ردصلاحیتها چنان موجب حیرت مردم در شهرستانها شده که هیچ پاسخی برای پرسشهای انبوهی که به ذهنشان هجوم آورده، ندارند. شورای نگهبان با این پاسخها چه خواهد کرد؟
پیشنهاد مشخص ما به شورای نگهبان اینست که در چینش اعضاء هیاتهای نظارت تجدیدنظر کند و افراد بیطرف، صاحب شناخت اجتماعی و فرهنگی و فراجناحی را برگزیند تا دچار مشکلی که اکنون شده است نشود. این پیشنهاد، برای دورههای بعد است و به این دوره وصلت نمیدهد.
پیشنهاد دیگر اینست که برای حل مشکلاتی که عملکرد هیاتهای نظارت در این دوره پدید آوردهاند، به شفافسازی پروندههای معترضین با مشارکت خود آنها روی آورد. بدین معنا که راه را برای اعلام دلایل ردصلاحیتها باز بگذارد و از خود داوطلبان هم بخواهد دفاعیات و اسناد و مدارک خود را منتشر کنند و همزمان با تنویر افکار عمومی که از دو طرف صورت میگیرد، شورای نگهبان تصمیم نهائی را درباره داوطلبان بگیرد.
عمل به این پیشنهادها موجب خوشبینی و دلگرمی مردم به نظام میشود و مشارکت عمومی در انتخابات را تضمین میکند. طبعاً در چنان فضای شفافی انتخاب مردم نیز دقیقتر خواهد بود و در نتیجه، مجلس قویتری نیز تشکیل خواهد شد.
نمی توان گفت"میزان رای ملت است" و در همان زمان برای تایید صلاحیتها قیف را تنگ کرد
روزنامه اطلاعات نیز درباره ردصلاحیت داوطلبان انتخابات مجلس نوشته است: امام خمینی میزان را رأی ملت میدانست و مجلس را در رأس امور، مردم ولینعمتان بودند و مدیحهگویان و مداحان هیچگاه راهی به سرای امام نمییافتند.
رهبر معظم انقلاب که خود از یاران اولین انقلاب و بقیةالسیف آن دوران دورانساز بودهاند، وجودشان سندی بر همین مدعاست. رأی مردم به جمهوری اسلامی ـ نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کمتر ـ رأی به همین مبانی بوده و لذا تمام مشاغل و مدارج و افرادی که در کشور ما مصدر امور هستند، جملگی برآمده از همان رأی و منتخب مردم تلقی میشوند.
منتخبان برای آن اهداف و آن آرمانها باید بکوشند، وگرنه معامله به صدق و راستی معتبر است و هر نوع غش در معامله موجب ابطال است.
نمیتوان مردم را ولینعمت و رأی آنان را میزان و نمایندگان مردم را در رأس امور دانست و سپس قیف تنگی برای گزینش همراهان و همحزبیها نهاد و رقبا و اکثریت رأی دهندگان و دیگر سلایق و علایق را خدای ناکرده پشت دروازههای تفسیر، رد صلاحیت کرد. نمیتوان پس از به کرسی مدیریت نشستن، آرای امام خمینی را مبنی بر اعتبار رأی مردم در سنجة ادارة امور ملت و کشور کنار نهاد و با نظری شاذ و سلفی مدعی شد که آرای مردم تزیینی است و حکومت از آن خداست.