مجلس یازدهم، مجلس مهمی است و اگر بزرگترین وظیفه آن همراهی با نهادهای رسمی نباشد که هست، بیش از هر چیز سکوت آنان در برابر اقدامات نهادهای رسمی بیش از همدلی معنایی دیگر دارد.
این وضعیت به پروژه جریان اصلاحات، روشنفکران و تجددطلبان آسیب جدی میزند. بین مجلس یازدهم و سنتگرایان نوعی باور ایدئولوژیک وجود دارد که در یک نکته توافق دارند؛ اعمال سیاستهای سنتی گذشته بدون تذکر انتقادی به این سیاستها و پافشاری بر آن.
شاید مسائل کنونی در سیاست نیز از همینجا نشئت میگیرد. سنتگرایان بدون تذکر انتقادی به سیاستهای خود و اصلاحطلبان در ناتوانی رسیدن به وعدههایشان، شرایط سیاسی را به بنبست کشاندهاند. اگر دولت روحانی با همه دشواری پیشرو که انکارناپذیر است و محدودیتهایی که برای دولتش فراهم کردهاند، بتواند قدمی در راستای تحقق خواستههای مردم بردارد، این پوسته سخت به نفع اصلاحطلبان ترک برداشته و امکان سیاستورزی دوباره در این شرایط ناممکن، ممکن میشود. درحالحاضر شرایط به نفع دولت روحانی تغییر کرده است و مجلسِ مخالف با او بر مصدر کار است. روحانی باید به استقبال این آنتاگونیسم ناخواسته برود و در برابر هر خواستهای که اصلاحات را بیش از این تضعیف میکند و به حاشیه میراند، ایستادگی کند. دیگر سیاست یک بام و دو هوا جواب نمیدهد. مجلسی که زیر شبح کرونا از نقد جَسته، در روزهای آتی مدعیانی تمامعیار خواهد داشت که هرگونه ارجاع به شیوه پیروزی حداقلی آنان برای کنترلشان اثری نخواهد داشت.
آنکه در قدرت است، حرف اول را میزند و این مجلسِ برخاسته از تفکر سنتی بهخوبی به این امر واقف است که توان سنت گاه بیش از مردم است. اغراق نیست اگر بگوییم این مجلس چکیده تمام ادوار سیاستورزی سنتگرایان است.
سنتگرایان در شرایطی که همه از آنان انتظار داشتند انعطاف بیشتری با مخالفان و منتقدان خود داشته باشند، دست بر قضا بیشازپیش به تحکیم مواضع خود پرداخته و بدون هیچ ملاحظهای دست به حذف اصلاحطلبان و حتی اصلاح طیفهای سنتیای زدند که آلوده به تفکر غیرسنتی شده بودند. آنان درصدد هستند با این مجلس و ادامه این سیاستورزی سنتی به رؤیایی که سالها در فکر تحققش بودند، دست یابند؛ رؤیایی که حتی با نشستن احمدینژاد بر مسند قدرت، هم به بار ننشست.