آخرین روز بهمن سال ۹۸، اگر برای ما با دو خط خبر از تایید ابتلای دو نفر به کرونا در قم، شروع روزهای جدید و عجیبی بود اما برای گروهی این روزها فقط عجیب نبودند، سخت بودند، سخت به اندازه همه مصائب یک بیماری.
هرچند از آن گروه این روزها تصاویر شادیآوری از رقصیدن با لباسهای مخصوص در راهروها و اتاقهای سرد بیمارستان منتشر میشود و لحظات ما را قشنگ میکند اما پشت آن چهرههای مستتر شده میان ماسک و آن دستها که در هوا میچرخد،خستگی، تلخی، نگرانی و ترس بیشتر از شادی هست.
دکتر حامد مقدممنش، رزیدنت داخلی بیمارستانی از استانهای درگیر با کرونا از همین گروه است. دو هفتهای میشود که خودش و همکارانش همه تمرکزشان روی صدها نفری است که این روزها به کرونا مبتلا شدهاند و نیاز به بستری و مراقبت دارند و یا ترس و نگرانی از ابتلای احتمالی به کرونا آنها را به بیمارستان رسانده است.
«روزهای اول مراجعه به بیمارستان به روزی حدود ۳۰۰ نفر میرسید، ترس زیاد از ابتلا به کرونا باعث شده بود مردم با هر کدام از تظاهرات و علائم شبیه به کرونا به بیمارستان مراجعه میکردند، تیم درمانی هم غافلگیر شده بود و هنوز نتوانسته بودیم با شرایط پیش آمده هماهنگ شویم، روزهای به شدت سختی بود اما کمی که گذشت و مردم وقتی متوجه شدند که مراجعه به جاهای شلوغ و فضای مراکز درمانی خودش میتواند عامل ابتلا به ویروس باشد، کمکم از مراجعه غیرضروری دست کشیدند و فضا کمی آرام شد.»
مراجعه زیاد در روزهای اول درحالی انجام میشده که هنوز کیتهای تشخیصی به همه بیمارستانها نرسیده بود، پرسنل بیمارستانی در شوک تعداد مراجعهکنندگان بودند و اخباری مثل ساخت کیت در داخل کشور باعث شده بود بیماران فکر کنند به محض رسیدن به بیمارستان تحت آزمایش قرار میگیرند. کنار این بلبشو این موضوع را هم در نظر بگیرید که به گفته این پزشک انجام نمونهبرداری از بیماران مشکوک از ترشحات ته حلق انجام میگیرد و پرسنلی که مشغول به این کار هستند به شدت در معرض ابتلا قرار میگیرند.
«قبل از تایید ورود کرونا به ایران، مردم تصاویر زیادی از چین دیده بودند، از امکانات، نحوه رسیدگی، ساخت بیمارستان در ده روز، نحوه قرنطینه و ... با همین تصور و توقع به مراکز درمانی مراجعه میکردند درحالی که ما هنوز تجهیزات کافی نداشتیم و باعث میشد فشارها چند برابر شود.»
بترسیم اما نه انقدر!
از نگاه دکتر مقدممنش مردم در مواجهه با کرونا به چند گروه تقسیم میشوند، آنهایی که ابدا کرونا را جدی نگرفتهاند، آنهایی که اصرار دارند بگویند کرونا برایشان مهم نیست، آنهایی که جدی گرفتهاند و رفتار درست نشان میدهند و کسانی که بیش از حد کرونا را جدی گرفتهاند.
« این گروه آخر جای بحث دارند، مثلا کسی را جلوی عابر بانک دیدم که دو تا ماسک به صورت داشت، هم ماسک معمولی و هم ماسک فیلتردار، ضمن اینکه به فضای اطرافش الکل اسپری میکرد، خب واقعا این نوع برخورد اشتباه است. این برخورد از یک ترس غیرواقعی و نادرست نشات میگیرد.»
به گفته این پزشک متخصص که بیش از ده روز تجربه کار و طبابت بیماران مبتلا به کرونا را داشته، اغلب مراجعهکنندگان به مراکز درمانی که علائم ابتلا به کرونا شامل تب(مهمترین نشانه)،سرفه خشک و بدن درد را داشتهاند، نیازی به بستری نداشته و با قرنطینه در منزل کاملا بیماری را پشت را میگذارند.
تعدادی از مراجعان که نقص ایمنی و یا بیماریهای زمینهای داشتند، با بستری در بیمارستان از عوارض بیماری فارغ میشدند و کمتر از ۵ درصد از مبتلایان جان خود را از دست میدهند.
او تاکید میکند که اغلب قربانیان کرونا از گروه سالمندان هستند و افرادی که سیستم ایمنی بدنشان ضعیف نیست، تسلیم عوارض این بیماری نمیشوند.
با این تفاسیر این پزشک معتقد است ترس بیش از حد برخی از شهروندان و بی توجهی زیاد برخی دیگر مشکل مهمی در پروسه پشت سر گذاشتن کرونا محسوب میشود.
« من هم فیلمهایی از چین دیده بودم که مبتلایان به کرونا ناگهان نقش بر زمین میشوند و از هوش میروند، اما حالا که خودم با این بیماران سروکار دارم هرگز کسی را ندیدهام که با این گونه تظاهرات به بیمارستان مراجعه کند، بله من هم شاهد بودهام که بیماری در همین بیمارستان خودمان علی رغم همه تلاشها فوت شد اما ترس موجود خیلی بیشتر از شدت مرگ و میر بیماری است،همین روند طی شود باید بعد از کرونا به همان شوخی دیرینه برگردیم و توی آب کشور «سرترالین» بریزیم.»
اگر کرونا بگیرم صد در صد درمان میشوم!
دکتر مقدممنش و همکارانش میدانند که تا چه اندازه در معرض ابتلا به این بیماری هستند، همین موضوع سبب ترس میشود، ترس در همکاری که وقتی به منزل مراجعه میکند، خودش را در اتاق قرنطینه و حتی سعی میکند علیرغم همه دلتنگیها و سختیها با فرزندش هیچ تماسی نداشته باشد تا ترس خودش:« من از کرونا نمیترسم و بدون هیچ دلیلی مطمئن هستم که اگر هم مبتلا شوم، درمان میشوم، اما هربار که کلید را در قفل میچرخانم و وارد منزل میشوم، از اینکه ناقل باشم و همسر و فرزندم و یا پدر و مادرم را مبتلا کنم میترسم و حس بدی دارم.»
محبت، محبت میآورد
در بیمارستان دکتر مقدممنش و همکارانش خبری از رقص و شادی نیست هرچند که بهبود هر بیمار مبتلا هزاربار شادشان کرده اما در همین مدت محبتهایی از مردم دیدهاند که خیلی دلگرم کننده بوده:« لطف و محبت برخی شهروندان واقعا خوشحالمان کرده،مردم برایمان غذا و شیرینی میفرستند و سعی میکنند هرطور شده بگویند که قدردان تلاش ما هستند، این حس خیلی خوبی میدهد.»
حتی در این محبتها ابتکار عمل هم به خرج میدهند، مثل کافهای که کاپکیکها را با حروف«خسته نباشید» تزئین کرده و برای کادر درمانی می فرستد.
وقتی مهران مدیری از پزشکان تعریف میکند، کهیر میزنم!
هرچقدر محبتها و قدردانی مردم به دل دکتر مقدممنش و هکارانش مینشیند اما از بعضی از سپاسگزاریها دل خوشی ندارند.
«همین الان قبل از اینکه با شما گفتوگو کنم برنامه دورهمی پخش میشد و مهران مدیری داشت از کادر درمانی تشکر میکرد، من از این تشکرها و تعریفها کهیر میزنم، همین ایشان با برنامههایی که ساخت بارها باعث بیاعتمادی مردم به جامعه پزشکی شد، در حالی که درصد بسیار کمی از پزشکان زندگی آنچنانی دارند و یا فقط در خدمت پول هستند.»
این پزشک تعریف میکند که مدتی در منطقه صفر مرزی مشغول به کار بوده، همان روزها خبری درباره پزشکی که بخیههای بیماری را بخاطر نداشتن پول میکشد، بازتاب زیادی پیدا میشود: «در حال بخیه زدن به بیماری بودم که بیمقدمه برگشت و به من گفت لابد میخواهی بعدش بخاطر پول بخیههای مرا باز کنی، خیلی از این حرف جا خوردم درحالی که دستمزد من برای بخیه با تعرفه دولتی چندهزار تومان بیشتر نبود و اصلا توقع نداشتم در آن منطقه محروم که فقط بخاطر خدمت رفته بودم، چنین چیزی از بیمارم بشنوم.»
او تاکید میکند که قطعا پزشک بیانصاف هم کم نیست و مثل هر صنفی در این حرفه و بین کادر درمانی هم آدمهای بد و خوب زیاد است اما نه آن بدگوییها از کادر درمانی و نه این تعریف و تشکرها، هیچکدام منصفانه نیست.
نه هوش شایسته نه خلق انسانی
مطمئننا پرسنلی که در معرض مستقیم و در صف مقدم هستند جزو افراد بد نیستند
ان شا ا.. و نون به نرخ روزخورانی مثل مدیری حذف بشن
از خدمات شما سپاسگزارم ولی خیلی کم دیدم دکتر با مروت و با انصاف .احساس می کنم جز پول هیچ چیز براشون معنی و مفهوم نداره.انقدر مرگ دیدن که به خودشون قبولاندن وبراشون عادی شده
هستند پزشکان خوب
ولی کمتر دیدم.ضربه دیدم از شون که میگم