«سیاست خارجی و به تبع آن سیاست داخلی در سکوت عمیقی فرو رفته است. شرایط به گونهای است که هیچ کنش سیاسی داخلی و خارجی، خارج از محدوده بیماری کرونا معنا و مفهومی ندارد. گویا همه وقایع ناگوار پایانی سال ۹۸ به نقطه جوش خود رسیده و مردم بعد از عبور از حوادث آبانماه، سقوط هواپیمای اوکراینی و ترور سردار سلیمانی به گرانیگاه بحرانی رسیدهاند؛ گرانیگاهی که با هستی و نیستی و با بود و نبودشان گره خورده است. بهگفته استفان والت، بدیهیترین موضوع در شرایط کنونی این است که دولتها همچنان قدرت اصلی در صحنه سیاست جهانی هستند. هرچند دانشمندان و نظریهپردازان باور دارند که در دنیای امروز از نقش دولتها در روابط بینالملل کاسته شده و بازیگران دیگری ازجمله نیروهای اجتماعی، سازمانهای غیر حکومتی، شرکتهای چندملیتی، تروریستهای بینالمللی و بازار جهانی، در حال تضعیف حاکمیت دولتها هستند و چیزی نمانده که دولتها به زبالهدانی تاریخ بروند. اما هر زمان خطر و بحرانی بروز میکند، انسانها برای حفاظت از خود بیش از هر چیز و هر کس به سمت حکومتهای ملی میروند. استفان والت در ادامه تحلیل خود نتیجه میگیرد دولتهای اقتدارگرا همچون چین در مقابله با بحرانهای فراگیر از سرعت عمل و قدرت بسیج بیشتری برخوردارند و شاهد مدعای او کشور چین و قرنطینه شهر ووهان است که در چند روز پیش خبری از مبتلایان به کرونا در آن به چشم نمیخورد. والت باور دارد کشورهای دموکراتیک بسیار کُندتر از کشورهای اقتدارگرا قدرت عمل و بسیج دارند. او با تکیه بر این باور استدلال میکند که در بحرانهای فراگیر، مردم به سوی دولتها و حاکمیتهای ملی میروند و در پی مرجعی مقتدر برای حمایت از خود هستند، سپس نتیجه میگیرد که هر چه زمان میگذرد ایده جهانیسازی بیش از پیش در انزوا قرار میگیرد.
تحلیل والت، تحلیل موضعی است و اتکای آن بر رویدادی است که هنوز مردم و دولتهای جهان با آن در حال مبارزه هستند. اگرچه این تحلیل زودهنگام است، از حقیقت تهی نیست. اما در نگاهی عمیقتر تحلیل والت با مشکلی جدی روبهرو میشود و بیش از آن که واقعی به نظر برسد، آرزویی برای احیای دولتها است که روز به روز در جهان در حال تضعیفشدناند. شاید کرونا به احیای دولتها، نزدیکی مردم و دولتها بینجامد، اما دلیلی وجود ندارد این وضعیت به گسست قطعی مردم و دولتها منجر نشود. دولتهای دموکراتیک یا غیر دموکراتیک اگر نتوانند هزینه سنگین پیشگیری و درمان این بیماری را تأمین کنند، فاصله دولت - ملتها عمیق خواهد شد. در نگاه والت نوعی بازگشت یا حفظ وضعیت موجود وجود دارد. به نظر میرسد در این یادداشت او بیش از آن که دغدغه دولتها را داشته باشد، دغدغه شکست جهانیسازی را دارد. بحران کرونا پرده از نقاب دولتهای جهانی برداشته است. خواه دولتهایی که آن را کنترل کردند یا دولتهایی که در حال مبارزه با آن هستند. در این مبارزه عیان شد، دولتهای جهانی با هر عنوانی چه توسعهیافته و چه در حال توسعه در برخی بحرانها ناکارآمد هستند و آن چه به آن میبالند و آن را بر صدر مینشانند، علم اقتصاد و متخصصان آن، به تلنگری فرو میپاشد و دود میشود و به هوا میرود.
شاید والت میتوانست پرسش اساسیتری را مطرح کند؛ پرسشی که فوکو مطرح میکند: آیا وقت آن نرسیده است که درباره شیوه حکومتداری تجدیدنظری جدی شود؟ فوکو میگوید: «از قرن پانزدهم تا شانزدهم یک سازماندهی مجدد کاملی از حکومت مردم رخ داد. پروتستانیسم، رشد دولت - ملتهای بزرگ، شکلگیری سلطنت مطلقه، اداره قلمروها، ضدیت یا اصلاح دینی، جملگی بیانگر تغییری در توازن بین کلیسای کاتولیک و باقی جهان بودند. همه اینها شیوه مدیریت و حکومتکردن بر مردم را هم در مناسبات فردیشان و هم در مناسبات اجتماعی و سیاسیشان تغییر داد. به نظرم امروز از دوره مشابه چندان دور نیستیم.»
نکته قابل تأمل این است که بحران کرونا، جنگهای خانمانسوز در خاورمیانه و وجود ۶۸.۵ میلیون نفر بیخانمان در سال ۲۰۱۸ که ۲۸.۵ میلیون نفر از آنان پناهجو هستند و ۴۰ میلیون نفر در کشور خود بیخانمان شدهاند، نشان میدهد دولتها مردم را برونسپاری میکنند و خیل عظیمی از این مردم به هیچ دولت و ملتی وابسته نیستند. این شرایط و برخورد نامتوازن کشورها با بحرانها به این تفکر عینیت بیشتری میبخشد که شیوه حکومتمداری در سالهایی نهچندان دور دستخوش تغییری اساسی خواهد شد.»