عباس عبدی در یادداشتی نوشت: تصاویری که در چند روز گذشته از سطح شهر تهران و ترافیک آن پخش شده، موجب تعجب ناظران شده است. به ویژه اگر آن را با تصاویر روز سیزدهبهدر مقایسه کنیم، دچار تعجب میشویم که چه اتفاقی رخ داده است که فقط طی یکی، دو روز شهر از حیث تراکم خودرو و حضور خیابانی مردم از این رو به آن رو شده است؟ اتفاقا در همین روز تصاویری از پرجنبوجوشترین شهر جهان یعنی نیویورک مخابره شد که سوتوکور بود! این رفتار و تفاوتها را چگونه میتوان سنجید و آیا راهحلی هم دارند؟
در اینجا به دو نکته مربوط به مسئولان و دو نکته مربوط به مردم و جامعه اشاره میشود. نخستین ایراد موجود مسأله فقدان شفافیت است. در خبرها آمده بود که ۶٠٠ نفر فقط بر اثر کرونا طی یک روز در نیویورک فوت کردهاند. ترامپ نیز سعی کرد تصویری از وحشتناکی اجساد کرونایی به مردم دهد و حتی گریه کرد. علیرغم سادهگیریهای اولیه رئیسجمهوری آمریکا، اکنون او به راحتی میگوید که اگر ٢٠٠هزار نفر در این ماجرا فوت کنند و بیشتر نشوند، ما موفق هستیم! آنان تعداد تستها را بهسرعت بالا بردند و طی کمتر از دو هفته به حدود دو میلیون تست رساندند و همه و افکار عمومی متوجه اوضاع وخیم کرونا در ایالت نیویورک شدند. حالا اگر دولت هم بخواهد آنان به خیابان بیایند مردم با اختیارخود نمیآیند. در اطلاع روزانه و دقیقی از وضعیت مبتلایان و مرگومیر داده نمیشود؛ پیشتر هم که داده میشد، بدون منطق روشنی قطع شد. همچنان تعداد تستها پایین است و مردم درک دقیقی از ابعاد ابتلا و مرگومیر این اپیدمی در تهران ندارند؛ چون گمان میکنند که هیچ مشکلی نیست.
نکته دوم نیز به ناهماهنگی برای اجرای سیاست فاصلهگذاری اجتماعی مربوط میشود. فاصلهگذاری اجتماعی متأثر از دو وجه است؛ وجه اول آن همراهی و همگامی مردم است ولی این وجه به تنهایی برای اجرای آن کافی نیست. همانطور که اکثریت قاطع مردم از دزدی بیزار هستند و دزد را محکوم میکنند و خودشان نیز مرتکب آن نمیشوند ولی تمام اینها برای جلوگیری از دزدی کافی نیست، فقط شرط لازم است. حکومت نیز باید از قدرت پلیس و دادگاه و مجازات استفاده کند و دزد را مجازات کند؛ در غیر این صورت دزدی فراگیر خواهد شد.
نکاتی هم به مردم مربوط میشود و البته شامل همه مردم نیست، ولی آنقدر هست که با آمدن خود به بیرون از منزل ترافیک ایجاد کنند. برخی از مردم از قدرت تخیل خود استفاده نمیکنند. بیماری و مرگ برای آنان در دوردستهاست. هنوز باور ندارند که ویروس کرونا در حد نزدیکی به رگ گردن است؛ علت آن نیز همین کوچکبودن و دیدهنشدن با چشمهای عادی است. هر چیزی را که نمیبینیم ولی وجودش به لحاظ علمی ثابت میشود باید جدی و خطرناک بدانیم ولی بخشی از مردم حوصله تخیل و انتزاعی فکرکردن را ندارند.
نکته دیگر ضعیفبودن حس مسئولیت در برابر دیگران است. ممکن است ما گمان کنیم که حق داریم نسبت به کرونا بیخیال باشیم زیرا خودمان مریض میشویم؛ مثل کسی که به اندازه کافی شنا بلد نیست و دل به دریای مواج میزند و درنهایت خودش غرق میشود. در قضیه کرونا زیان به فرد فرع بر زیانی است که او به دیگران وارد میکند. او باید در برابر انتقال ویروس به دیگران مسئولیتپذیر باشد. برخی از ما هنوز یاد نگرفتهایم که چگونه در برابر جامعه و دیگران مسئولیتپذیر باشیم. ریشه این بیمسئولیتی را باید در نظام آموزشی کشور جستوجو کرد.
نقد سیاستها؛ چگونه؟
عباس عبدی، در یادداشت دیگری نیز نوشته است: بدون تردید باید پذیرفت که بحران کرونا آنچنان فراگیر هست که توجه همه مردم را به این بیماری جلب کند و هر کس بکوشد که سهمی در جلوگیری از شیوع بیشتر این بحران داشته باشد. مردم عادی با رعایت ضوابط و توصیههای اعلامشده، این نقش را ایفا و کارشناسان گوناگون نیز با نقدهای خود نسبت به سیاستهای رسمی انجام وظیفه میکنند. نقدها و توصیههایی که گاه به صورت خصوصی و گاه در قالب نامه و گفتوگو بیان میشود که یکی از موارد جنجالی آن مصاحبه یکی از اعضای هیأت علمی در بیمارستان مسیح دانشوری است که درباره اثرات یک دارو انجام شده است و مسئولان مربوط در وزارت بهداشت به ادعاهای مزبور پاسخ مستدلی دادهاند. درباره نقد سیاستهای رسمی و اظهارنظرهای کارشناسان باید به چند نکته توجه داشت.
١ـ نخستین و مهمترین مسأله ضرورت نقد سیاستهای رسمی است. هیچ مدیری نمیتواند مدعی شود که سیاستهایش بیعیب و نقص و بینیاز از نقد است، حتی بهترین سیاستها نیز نیازمند نقد هستند، زیرا بهترینبودن آنها صرفا از طریق به محک نقد درآمدن است که ثابت میشود. در نتیجه هر کس و هر دولتی که به درستیِ سیاستهای خود اطمینان بیشتری دارد، از نقد استقبال میکند، بنابراین نقد را باید نعمت دانست.
٢ـ منتقد باید ملاحظات اخلاقی جامعه را بنماید و براساس مسئولیت مدنی و قانونی حرف بزند. فرقی نمیکند که این فرد در چه جایگاهی است. اگر یک دارو برای درمان یا تخفیف کرونا خوب است، بهطور طبیعی باید سیر قانونی و مراحل رسمی آن طی شود. اینکه یک پزشک معتقد است این دارو خوب است، مجوز اعلام رسمی آن نیست. خوببودن یک دارو در پزشکی معنای علمی دارد، باید به تعداد مناسب آزمون شود و گزارشهای بالینی آن در هیأت علمی آن بیمارستان تهیه و تعریف شود و در نهایت در فرآیندی علمی تأیید شود. پیش از طی این مراحل هیچ فردی حق ندارد که در اینباره اظهارنظر عمومی کند، در غیر این صورت سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و ذهنیت جامعه مخدوش و مردم نیز نگران میشوند. مسأله دارو و درمان ظرافتهای خاص خود را دارند و بسیار حساس هستند و پزشکان عزیز بیش از دیگران باید این ملاحظات را رعایت کنند.
٣ـ نکته سوم شاید مهمتر است. تردیدی نیست که فاصلهگذاری اجتماعی یا حتی قرنطینه کامل بهترین شیوه برای قطع زنجیره انتقال این ویروس است، ولی سیاستگذار در مقام اجرا نمیتواند به راحتی از این گزاره نتیجه عملی بگیرد، زیرا فاصلهگذاری اجتماعی سطوح گوناگونی دارد و در مدت زمان کم یا زیاد قابل اجراست. به راحتی میتوانیم توصیه کنیم که دولت شدیدترین فاصلهگذاری یا همان قرنطینه را به مدت طولانی تا رسیدن به نقطه صفر یا نزدیک به آن اجرا کند، ولی باید توجه کنیم هر کدام از این سطوح با زمانبندی آنها عوارض اجتماعی و اقتصادی خاص خود را دارد که پس از پایان ماجرای کرونا سیاستگذار باید پاسخگوی آنها باشد. آیا کسی مسئولیت این عوارض را از الان میپذیرد؟ درواقع منظور این است که نقد هر سیاستی باید همراه با پذیرش تبعات بعدی آن باشد. هر سیاستی دارای منافع و هزینههایی است. اگر از منافع آن سخن میگوییم، هزینههایش را نباید فراموش کنیم.