کد خبر: ۶۵۰۰۴۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۶

انتقاد یک روزنامه اصولگرا از بازگشایی مساجد و نمازهای جماعت؛ سفیدهای کرونا قرمز می‌شوند!

پرسش‌هایی در این زمینه به ذهن متبادر می‌شود، آیا چنین تصمیمی که در مرحله نخست برای بازگشایی مساجد و نمازهای جماعت شهرستان‌هایی با وضعیت سفید اتخاذ شده، می‌تواند رعایت مردم را در پی داشته باشد و اساسا پذیرش جامعه تابع چه مواردی است؟ از کجا می‌توان اطمینان حاصل کرد که شهروندان تقسیم‌بندی‌ها را زیرپا نگذارند؟
آفتاب‌‌نیوز :

روزنامه اصولگرای رسالت در گزارشی نوشت: کرونا همان هیولای خوفناکی است که در بدو ورود انکارش می‌کردیم و ما را به سخت‌جانی‌اش این گمان نبود که بیش از دو ماه بر این سرزمین سایه بیفکند و سایه نحسش نه‌تنها از سرمان کم نشود بلکه هر روز برشمار قربانیان بیفزاید. در این میان، چندان فرقی نمی‌کند که مطابق آمارهای وزارت بهداشت، چقدر از تعداد مبتلایان و جان‌باختگان کاسته می‌شود، چون همین‌که به شیب نزولی آمارها عادت می‌کنیم، چند روز بعد، سیر صعودی طی کرده و نشانمان می‌دهد؛ دست این ویروس را نخوانده‌ایم. همین دیروز بود که شمار مبتلایان در کشور با ۹۹ هزار و ۹۷۰ نفر به مرز ۱۰۰ هزار رسید! غرض از این نوشتار، شرح بدیهیات نیست. بلکه تأکید دوباره بر این مسئله پرتکرار است: «شرایط کشور به‌هیچ‌وجه عادی نیست و لازمه غلبه بر آن، همراهی مردم است» و همان‌طور که سخنگوی ستاد ملی مبارزه با کرونا گفته، این بیماری جدی بوده و اکنون در فاز مدیریتی است و چنانچه رعایت نکنیم و خودمان را تابع پروتکل‌های بهداشتی ندانیم، هفته آینده با خیز مجدد بیماری روبه رو خواهیم شد.

اخطار: کرونا از آنچه فکر می‌کنیم جدی‌تر است

۷ اردیبهشت‌ماه در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا، جایی که رئیس‌جمهور هفته‌ای چندبار از تصمیمات جدید رونمایی می‌کند، به تقسیم‌بندی شهرها برمبنای رنگ‌های سفید،زرد و قرمز اشاره شد و تا چندین روز پس از اعلام این تصمیم، کسی نمی‌دانست، ملاک این تقسیم‌بندی‌های خلق‌الساعه چیست! تا اینکه به یکباره مشخص شد، از زاویه دید دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا، هر شهری که به مدت یک هفته موردی از ابتلا به ویروس را گزارش نداده باشد و فوتی‌های ناشی از این بیماری، صفر باشد، نقطه سفید است. حال این تصمیم در کنار طرح‌های فاصله‌گذاری اجتماعی، فاصله‌گذاری هوشمند، محدودیت فعالیت اصناف پرخطر، محدودیت و منع تردد بین استانی، ممنوعیت برگزاری هرگونه تجمع منجر به ازدحام و درنهایت افزایش امكان انتقال ویروس بر اثر رعایت نشدن فاصله یك و نیم متری به اجرا گذارده شده است. اما گذشته از خطاهایی که در طرح‌ها و مصوبات دولت به‌منظور غلبه بر کرونا وجود دارد، میزان پذیرش سخنان مقامات مسئول از سوی مردم، بسیار حائز اهمیت است. گرچه هیچ مرجعی – حداقل فعلاً – قادر نیست که میزان درستی و نادرستی طرح‌هایی که ارائه می‌شود را بسنجد اما فقدان باور و کاهش اعتماد نسبت به دولت می‌تواند مانع توجه به فاصله‌گذاری‌ها شود و یا نقاط سفید را براثر عدم باورمندی مردم، به یک قرمز پررنگ بدل کند.» به همین علت، مسئولین وزارت بهداشت تأکید می‌کنند، «رنگ‌بندی‌ها اهمیتی ندارد و به معنای عادی شدن شرایط نیست»، چون احتمال می‌دهند که کاهش اعتماد همچون تله انفجاری عمل کرده و وضعیت را بغرنج‌تر سازد. موضوعی که «مسعود مردانی»، عضو کمیته کشوری مبارزه با بیماری‌های عفونی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی آن را مخابره پیام غلط به مردم می‌داند: «سفید و زرد و قرمز کردن شهرها پاسخگوی شرایط کرونایی کشور نیست و می‌تواند دستاوردهای قبلی را هم خراب کند. اگر به مردم بگوییم خوزستان یا آذربایجان غربی سفید است، عده‌ای از مردم با خود می‌گویند که آنجا خبری نیست و به این استان کم‌خطر برویم. ممکن است همین افراد ناقل ویروس باشند و بیماری را به آن استان منتقل کنند و استانی که تعداد موارد معدودی از کرونا داشته به این ترتیب با موج جدید اپیدمی مواجه شود.»

انتقاد یک روزنامه اصولگرا از بازگشایی مساجد و نمازهای جماعت؛ سفیدهای کرونا قرمز می‌شوند!

پیک مجدد بیماری!

طبق گفته‌های علیرضا رئیسی، معاون وزیر بهداشت «هنوز اکثر مناطق کشور درگیر ویروس هستند». ضمن اینکه روی نقشه جهانی انتشار کرونا، ایران جزو نقاط قرمز جهان است و بالطبع تصمیم اخیر بدون اتخاذ تهمیدات لازم با هدف ممانعت از سفرها و رفت‌وآمدهای غیرضروری، در هنگامه فقدان اعتماد می‌تواند فاجعه‌بار باشد و کشور را به پیک مجدد بیماری دچار سازد.اکنون روزهاست که مسئولان ملی و محلی هشدار می‌دهند،نقاط سفید را باید به‌اندازه قرمزها جدی گرفت. محمد علوی، سرپرست معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی جندی‌شاپور اهواز هم با اشاره به اعلام برخی شهرهای خوزستان به‌عنوان نقاط سفید گفته است: «تقریباً در همۀ شهرهای خوزستان آلودگی به ویروس کرونا وجود دارد و در برخی شهرها، به‌ویژه در اهواز و شهرهای اطراف آن آلودگی بالا است و با سفر یک فرد اهوازی مبتلا به ویروس کرونا به شهر رامشیر، به‌صورت انفجاری موارد ابتلا به این ویروس افزایش یافت؛ بنابراین اگر مردم فکر کنند با رفتن به منطقه‌ای که آلودگی کمتری دارد در امان هستند، درست نیست.»محمدرضا نقی پور، سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی گیلان هم اعلام کرده است: «دو شهرستان ورودی گیلان یعنی آستارا و رودسر در وضعیت قرمز کرونا قرار دارند. شهرستان‌های سیاهکل و رضوانشهر دارای وضعیت کم‌خطر و سفید هستند و تداوم این وضعیت بستگی به رفتار مردم دارد.» ارسلان زارع، استاندار گیلان نیز هشدار داده: «اعلام وضعیت سفید در هر منطقه به معنای پایان کرونا نیست و ممکن است طی روزهای آتی، شهرستان‌هایی از وضعیت زرد به قرمز تغییر کنند.»

نرخ مرگ‌ومیر

براساس آخرین بررسی‌های صورت گرفته دربارۀ بیماری کووید ۱۹ که از سوی کمیتۀ اپیدمیولوژی وزارت بهداشت منتشر شد، هرچند روند کشوری کرونا در چند روز اخیر نزولی بوده، اما گزارش‌ها حاکی از آن است که روند صعودی یا شروع پیک ویروس کرونا در ۱۵ استان از جمله قم، لرستان، ایلام، گیلان، گلستان، خراسان رضوی، کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، هرمزگان، کرمان، یزد، اصفهان، زنجان، چهارمحال و بختیاری و کرمانشاه، مشاهده می‌شود. هم‌اکنون نرخ مرگ‌ومیر بر اثر ابتلا به كووید ۱۹ در ایران به ۶.۵ درصد رسیده و در چنین نقطه حساسی، اعتمادی که مردم به سیستم و تصمیماتش دارند و نیز وجود شفافیت نسبی در تصمیمات کمک می‌کند که نهادهای مردمی و خود مردم همراهی و مشارکت کنند زیرا تنها راه‌حل قطع زنجیره انسانی انتقال، عمل به تصمیمات دولت و پروتکل‌های بهداشتی است.

در هرحال پرسش‌هایی در این زمینه به ذهن متبادر می‌شود، آیا چنین تصمیمی که در مرحله نخست برای بازگشایی مساجد و نمازهای جماعت شهرستان‌هایی با وضعیت سفید اتخاذ شده، می‌تواند رعایت مردم را در پی داشته باشد و اساسا پذیرش جامعه تابع چه مواردی است؟ از کجا می‌توان اطمینان حاصل کرد که شهروندان تقسیم‌بندی‌ها را زیرپا نگذارند؟

بحران عدم اعتماد در بزنگاه کرونا

«عباس نعیمی جورشری»، جامعه‌شناس و پژوهشگر در پاسخ به این پرسش‌ها، عدم پذیرش مردم در موضوع رنگ‌بندی شهرها و سفر کردن به نقاط سفید و یا عدم پذیرش فاصله‌گذاری را ریشه در بحران اعتماد می‌داند و در گفت‌وگو با «رسالت» اذعان می‌دارد:«نگاه مردم به این مقولات نگاه قابل‌اعتمادی نیست. ما در کشور با مسئله‌ای به نام بحران اعتماد مواجه هستیم. این بحران در سه سطح مطرح است: سطح بین فردی و سطح بین فرد و گروه و سطح سوم در واقع اعتمادِ میان دو سازمان و گروه نسبت به یکدیگر است. بزرگ‌ترین گروهی که در کشور وجود دارد، دولت است. یعنی دولت یک گروه دیوان سالارانه است. واقعیت این است که موضوع بحران اعتماد مربوط به بحث کرونا هم نیست. حتی اگر زمانی دولت راستش را بگوید مردم باور نمی‌کنند یا بدبین هستند. این ناشی از آن شکافی است که صحبتش را کردیم. بنابراین این مسئله‌ای است که در بزنگاه‌هایی مثل کرونا خودش را نشان می‌دهد و در اینجا نیز هنگامی‌که دولت از رنگ‌های سفید و زرد و قرمز نام می‌برد، مردم این اعتماد را ندارند و یا کمتر دارند. اساسا نباید مخاطب که توصیه گیرنده است این احساس را داشته باشد که در موضع توصیه گیرندگی قرار دارد و دولت قیم اوست و آن بالا ایستاده و دارد توصیه می‌کند. این ناشی از احساس رابطه عمودی است بنابراین در همین ابتدای بحث ما باید درباره یک نکته توافق کنیم که ساختار دولت- ملت در ایران، خیلی عمودی است یعنی دولت به مردم می‌گوید چه بکنید و چه نکنید. این در حالی است که نفس تأسیس دولت‌ها در جهان بشری یعنی از همان اوایل تاریخ این بوده است که ما اموری را نمی‌توانستیم انجام دهیم و برای اینکه نظمی در جامعه کوچک خودمان برقرار کنیم، نمایندگانی را انتخاب کردیم که آن‌ها متولی امر باشند.»

پذیرش فاصله‌گذاری امری سیال بین دو احساس و موضع از جانب مردم

او در ادامه بر این نکته تأکید می‌کند: اگر چه نظام سلامت کشور، توصیه می‌کند ولی در واقع گوینده، گویی دولت است زیرا از تریبون رسمی اعلام می‌شود و توصیه گیرنده و مخاطب توصیه، مردم هستند. در عمل این تقسیم‌بندی وجود دارد اما به لحاظ تئوریک نباید این‌گونه باشد و تحقق پروتکل بهداشتی از سوی مردم، مستلزم در نظر گرفتن رابطه عمودی دولت – ملت است و دو موضع از جانب مردم وجود دارد که یک موضع آن، همین است که می‌گوید، تو داری به من می‌گویی این کار را بکنم. تو دولت هستی و من از تو ناراضی‌ام. فی‌المثل در حوزه قرنطینه‌های اجتماعی که انجام شد، قرنطینه شامل دو بخش بود. یک بخش اینکه مردم در خانه بمانند، قسمت دوم هم این بود که دولت برای آن‌ها بسته‌های معیشتی و رفاهی فراهم کند که این قسمت دوم هم دقیقا اتفاق نیفتاد. اینکه شما از مردم بخواهید در خانه بمانند حرف صحیحی است اما تکلیف دولت چیست؟ عمل مردم به توصیه‌ها، مستلزم این است که دولت هم به تکلیف خود عمل کند. این توضیحات بیانگر یک نتیجه‌گیری است و آن‌هم گسل و فاصله‌ای است که بین مجموعه‌ای به نام جمهور یعنی مردم و آنچه دولت و مدیریت کلان امور قلمداد می‌شود، وجود دارد. شاید مدیریت کلان کلمه‌ای بهتر از دولت باشد چرا که ما با یک مجموعه عریض و طویل مواجه هستیم که دولت فقط یک بخش کوچکی از آن است. بنابراین احساس مردم در این خصوص احساس دوگانگی است. احساس دوم در واقع این است که می‌گوید باشد، حال که او ( دولت ) به فکرم نیست ولی متخصصان امر، واضعان بهداشت و پزشکان و مدیران سلامت می‌گویند، باید از جان خود مراقبت بکنم پس این کار را انجام می‌دهم.»این جامعه‌شناس تأکید می‌کند: پذیرش فاصله‌گذاری از جانب مردم، امری سیال میان این دو حالات و احساس است، یعنی بین حالتی که توصیه‌های دولت برای مردم مهم نیست. چون دولت تکلیفش را انجام نمی‌دهد، ازاین‌رو نوعی رفتار لجوجانه، بی‌توجه و بی‌مبالات که ناشی از فاصله دولت- ملت است، وجود دارد و از طرف دیگر این حالت هم هست که چون دولت به فکر مردم نیست، خودشان باید مراقب خودشان باشند لذا کنش مردم به‌عنوان کنش اجتماعی در یک سیالیتی بین این دو حالت لغزان است.»

رعایت توصیه‌های بهداشتی در جامعه مدنی و غیر مدنی

نعیمی در توضیح جامعه مدنی و غیر مدنی می‌گوید: « رعایت توصیه‌های بهداشتی بیشتر در مناطق کمتر مدنی از جانب مردم انجام می‌پذیرد؛ در نواحی که بافت سنتی‌تری دارد و اساسا دولت را به‌عنوان قیم می‌پذیرند چه‌بسا این دستورالعمل و پروتکل‌های مربوط به فاصله‌گذاری را به‌عنوان یک توصیه مشروع برای خود در نظر می‌گیرند. در مورد وضعیت سفید، زرد و قرمز نیز فارغ از اینکه بخواهیم بحث را به این سمت ببریم که اساسا این سیاست دولت صحیح است یا خیر، واقعیت این است که مردم چه قدر این را می‌پذیرند. اگر بخواهیم باز به تقسیم‌بندی جوامع مدنی و غیر مدنی برگردیم، در جوامع یا نواحی سنتی این اعتماد را بیشتر دارند، چراکه نگاهشان تک منبعی‌تر است و در ساختار فکری سنت مدارانِ تر وسنت گرایانه‌تر و قدیمی‌تری زیست می‌کنند و این است که از نظر آن‌ها آنچه دولت می‌گوید درست است. ولی در کلان‌شهرها و شهرستان‌ها و شهرهایی که جامعه مدنی در آن‌ها قوی‌تر است و مردم تحصیلات بالاتری دارند و مخصوصا نرخ مطالعه و مصرف محصولات فرهنگی دنیای پساصنعتی و دنیای جدید در آن‌ها بیشتر است این‌ها کم‌تر باور می‌کنند و به این اظهارنظرها به دیده تردید می‌نگرند.

البته در اینجا موضوع بحث ما تهران و یا شهرستان نیست. در واقع لغت شهرستان به لحاظ جامعه‌شناسی لغت دقیقی نیست. چرا؟ چون شهرستان‌ها در ایران متفاوت هستند. به‌عنوان‌مثال بافت فرهنگی بندرعباس را با رشت نمی‌توانید مقایسه کنید. رشت یک فضای فرهنگی خیلی بازی دارد و دروازه تجدد ایران به‌حساب می‌آید اما بندرعباس بافت قبیله‌ای دارد. هر دو هم شهرستان حساب می‌شوند. می‌خواهم بگویم اگر بخواهیم این‌گونه بگوییم این‌یک مقدار گول زننده خواهد بود. به همین خاطر از اصطلاح مدنی و غیر مدنی استفاده می‌کنم. یا اصطلاح مدنی و کمتر مدنی. بخش‌هایی که مدنیت قوی‌تر است یعنی جامعه مدنی قوی‌تر عمل کرده است در آنجا مردم به‌حسب فردگرایی و تعقل مدرنی که در آن بیشتر شکل گرفته است به این نکات بها می‌دهند. در نقاط دیگری که این تعقل مدرن کمتر شکل گرفته، مردم به نظر می‌آید که کم‌تر بها می‌دهند و خیلی هم گوش نمی‌دهند. به همین جهت ما با وضعیت چندگانه‌ای در کشورمان مواجه هستیم.» به اعتقاد نعیمی باید به بحث جامعه مدنی و غیر مدنی به‌عنوان دلیلی در رعایت و یا عدم رعایت موضوع فاصله‌گذاری، مسئله معاش را نیز اضافه کرد: « در حال حاضر تعداد زیادی از بنگاه‌های تجاری از بورژوازی خرده‌پا گرفته تا بورژوازی بزرگ دچار مشکلات جدی شده‌اند و بسیاری از هم پاشیده‌اند. بنابراین هنگامی‌که ما این پرسش را مطرح می‌کنیم که آیا مردم پروتکل‌های بهداشتی را رعایت می‌کنند یا نه، همه این‌ها مطرح است. مردم به‌هرحال یک ذهن دارند و در این ذهن تمام این دغدغه‌ها وجود دارد. چه آنجایی که به فاصله دولت- ملت نظر دارد، چه آنجایی که به بحث تنوع جامعه مدنی و کیفیت جامعه مدنی نظر دارد و چه آنجایی که بحث‌های معیشتی مطرح می‌شود. در بخش‌ها و شهرهایی که جامعه مدنی قوی‌تر است رسانه، ان جی اُ ها و سمن‌ها، این نهادهایی که دولتی نیستند و در واقع توده به‌حساب می‌آیند خیلی می‌توانند مؤثر باشند. این‌ها به نظر می‌رسد توانسته‌اند این باور را در خانواده‌ها بیشتر ایجاد کنند. در واقع چه کسی قرار است فاصله اجتماعی را انجام دهد؟ اثرگذارترین نهاد به نظر من خود خانواده است و نه حتی رسانه. یعنی در خانواده این باور ریشه بدواند و پذیرفته شود که ما باید این نکته را به‌عنوان یک بایسته رعایت بکنیم. خانواده تحت‌الشعاع جامعه مدنی است. خانواده‌ای که تحت‌الشعاع جامعه مدنی نیست خیلی به این چیزها بها نمی‌دهد. از آنجایی که پاندمی‌ها اساسا مقوله جدیدی هستند، مناسبات جدیدی را ایجاد می‌کند و از این حیث باید برای نقش خانواده و تأثیرپذیری که از جامعه مدنی دارد، وزن بیشتری قائل شد.»

عرصه عمومی، عرصه عقل سیستمی و عقل معاش اندیش است

به اعتقاد این جامعه‌شناس، آن گروهی که فاصله‌گذاری‌ها و پروتکل‌ها را رعایت نمی‌کنند، جدا از مقوله جامعه مدنی و غیر مدنی هستند و باید آن را به نام عرصه عمومی معرفی کرد. او با تأکید بر اینکه عرصه عمومی با جامعه مدنی فرق دارد، توضیح می‌دهد: «عرصه عمومی با جامعه مدنی فرق می‌کند اگر چه در حوزه‌های فرهنگی خیلی از اوقات این‌ها را در کنار هم به کار می‌برند. عرصه عمومی جایی است که ما در آن نفس می‌کشیم و کنش گری می‌کنیم. این عرصه خصوصی نیست و عرصه دولتی هم نیست. عرصه عمومی زمانی تبدیل به جامعه مدنی می‌شود که عنصر فرهنگ، عقل نقاد و مبادلات هنری و فرهنگی در آن دست بالا را داشته باشد. آنچه این روزها در سطح شهرها در خصوص رعایت یا عدم رعایت فاصله‌گذاری می‌بینیم مربوط به عرصه عمومی است. گمان می‌کنم بخش عمده‌ای از کسانی که رعایت نمی‌کنند، جامعه مدنی نیستند. یعنی مبادله این‌ها مبادله فرهنگی نیست. به همین خاطر فکر می‌کنم در جایی که جامعه مدنی قوی‌تر است این همبستگی اجتماعی برای نیل به یک مقصد که در اینجا سلامت عمومی است موفق‌تر است. آنجایی که جامعه مدنی قوی‌تر نیست همبستگی هم پایین‌تر است. یعنی اتفاقا هر فرد زمانی بیشتر رعایت می‌کند که نه‌تنها خودش مهم هست بلکه دیگری هم برای او مهم است اما در عرصه عمومی این‌گونه نیست. البته عرصه عمومی بستر جامعه مدنی است. یعنی جامعه مدنی در عرصه عمومی رخ می‌دهد ولی این دو عینا مترادف هم نیستند. در واقع یک حالت سخت‌افزار و نرم‌افزار دارند. آنچه ما در سطح شهرها مشاهده می‌کنیم عرصه عقل سیستمی است. عقل سیستمی تفاوتش این است که عرصه معاش است یعنی عقل معاش اندیش است و نه عقل فرهنگی و این جمعیتی است که در پی معاش خودش دوان است. منظور از این معاش الزاما فرودستان و فقرا نیستند. در اینجا معاش در سطح کلان مطرح است یعنی ممکن است فرد اتفاقا سرمایه‌دار هم باشد. بنابراین به نظر می‌رسد هنگامی که به جامعه نظر داریم قشری که مبادلات فرهنگی در آن‌ها قوی است که نامش را جامعه مدنی می‌گذارم، ملاحظه بیشتری دارد و در گروه دیگر ملاحظه کمتر است. گروه دیگر البته خود چند قسمت‌اند و یک دست نیستند. از فرودستان و فقرا جامعه که شامل کودکان کار و دستفروشان هم می‌شود تا کسان دیگر. اما به لحاظ فرهنگی هر دو این‌ها به جامعه مدنی تعلقی ندارند. طبقه متوسط سنتی‌اند.»

برخی از مردم، تابع کرونا نیستند

این جامعه‌شناس بخشی از سفرهای مردم در این ایام را ناشی از تفریح می‌داند و در پاسخ به این پرسش که چرا مردم در این بحران به سفر تفریحی می‌روند و ترسی به خود راه نمی‌دهند به حوزه روانشناسی اجتماعی اشاره کرده و در این مورد می‌گوید: «بحث ترس زمانی در وجود فرد کاهش پیدا می‌کند که موارد زیادی از تجربیات ترسناک را از سر گذارنده و از پس همه آن‌ها زنده بیرون آمده است. توده و عموم مردم ایران به‌خصوص در سال‌های گذشته مشکلات عجیب‌وغریبی را پشت سر گذاشته‌اند و شدت بالایی از بلایای جمعی را تجربه کرده‌اند. وقتی بلایای زیادی را تجربه می‌کنید و می‌بینید که همچنان دوام آورده‌اید، این‌یک مقدار سبب بی‌توجهی به امر مرگ می‌شود. عده‌ای هم می‌گویند، ما با این‌همه گرفتاری زندگی می‌کنیم حالا فوقش می‌میریم. در واقع خیلی‌ها این موضوع را این‌گونه به شوخی برگزار می‌کنند. بخش دیگری از پاسخ این است که اساسا بخشی از مردم هیچ‌گاه توجهی به‌ ضرورت‌ها و توصیه‌ها نمی‌کنند که این ناشی از درهم‌ریختگی فرهنگی است. ما با قشری مواجه هستیم که اساسا مقولات ایمنی برایش مهم نیست. می‌خواهم بگویم این دسته از مردم دیگر تابع کرونا نیستند این‌ها کسانی هستند که ریسک می‌کنند و ریسک این‌ها درهم‌تنیده با بی‌توجهی است. »

هرم واحد در مدیریت بحران

این جامعه‌شناس تصمیمات متفاوت از جانب مسئولین را ناشی از مدیریت چندگانه در کشور می‌داند و خاطرنشان می‌کند: «در هرم مدیریت بحران باید یک مدیریت واحد وجود داشته باشد که بقیه نهادها تابع او باشند. در غیر این صورت، نتیجه چنین وضعیتی؛ بی‌نظمی و درهم‌ریختگی است. تصمیم‌گیری نباید چندگانه باشد. ما این مسئله را در آغاز بحران هم داشتیم. برای بهبود زیست اجتماعی‌مان باید ساختار را ترمیم و اصلاح کرده و کیفیت‌اش را بالا ببریم. اگر به این ضعف‌های ساختاری بی‌توجهی کنیم، گرفتار می‌شویم. امروزه ما با جهان پاندمی‌ها روبه‌رو هستیم و در چنین جهانی قطعا این ساختار معیوب به ما ضربه خواهد زد.»

نشانه‌های واقعی برای احساس خطر در جامعه دیده نمی‌شود

نعیمی بخشی از عدم رعایت و پذیرش مردم را فقدان نمودارها و نشانه‌های واقعی برای احساس خطر می‌داند. وی معتقد است: مدیریت بحران در این شرایط عمیق و واقعی نبوده و همین موجب ایجاد بدبینی و جدی نگرفتن توصیه‌های مسئولین توسط مردم می‌شود: « شاید بتوان این موضوع را با ذکر چند مثال بهتر بیان کرد. طبق اعلام وزارت بهداشت تمامی کسب‌وکارها برای آغاز به کار خود می‌بایست در سامانه‌ای ثبت‌نام کرده و کد رهگیری دریافت کنند. دریافت این کد رهگیری مستلزم این است که بازرس سازمان بهداشت در بنگاه تجاری حاضر شود و وجود ضروریات و نکات ایمنی مثل دستکش، ماسک، مایع ضدعفونی و غیره را در مغازه بررسی کرده و سپس آن کد داده شود. بنده برای اینکه ذهنم به خطا نرود، مستقیم از چندین نفر پروسه دریافت کد رهگیری را پرسیدم. در پاسخ به من گفتند ما در سایت ثبت‌نام کردیم و ۱۰ هزار تومان، ۱۵ هزار تومان، ۲۰ هزار تومان، رقم‌ها متفاوت بود، پرداخت کردیم و دیگر هیچ. ببینید این فرآیند، صوری است و می‌تواند بدبینی ایجاد کند.

چه‌بسا چند مورد هم بازبینی انجام ‌شده باشد. نمی‌خواهم متهم کنم و بگویم مدیریت کاری نمی‌کند. این منصفانه نیست. ولی این موارد نیز وجود دارد و فرد تصور می‌کند، آن سفید و زرد و قرمز هم خیلی اعتباری ندارد. ما بحرانی خطرناک‌تر از بحران آب و بنزین و آلودگی و غیره داریم و آن بحران اعتماد است که زیر جلد جامعه وجود دارد و کسی درباره‌اش صحبت نمی‌کند اما از باورپذیری جامعه کاسته است.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
انتشار یافته: ۱
عبا دالله
|
United Arab Emirates
|
۱۷:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
0
0
سلام با این همه هجمه به دولت به دلیل بستن اماکن مقدس که بخاطر حفظ جان مردم بوده مجبورند با زکشایی را انجام دهند چرا جناح محترم راست فردا انگ بی دینی می زند افتاد
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین