غلامعلی دهقان- ۲۵ اردیبهشت زادروز حکیم طوس فردوسی است. زمانه او روزگار خوشی نیست. ایران را یکپارچه نمیبینیم و به تعبیری نظم جدیدی هنوز شکل نگرفته است و حکومت ملوک الطوایفی بر ایران حاکم است. وی برآن است راهی نشان دهد و نظم جدیدی بیفکند و اصل را فرهنگ میداند. نگارش ۳۰ساله شاهنامه در همین راستا است. شاهنامه ظاهرا داستانسرایی است اما سخن فراوان در ابعاد گوناگون دارد. از جمله در اوصاف حاکمان. در این باره نکات زیر قابل توجه است.
۱-فردوسی بارهاوبارها بر دادگری حاکمان تاکید میکند؛ آنجاکه راز محبوبیت فریدون را توجه به همین مقوله دادگری میداند.
فریدون فرخ، فرشته نبود
به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت نیکویی
تو دادو دهش کن فریدون تویی
۲-فردوسی راز ماندگاری حاکم را در مردمداری و توجه به خلق خدا میداند.
جهان یادگار است و ما رفتنی
به گیتی نماند به جز مردمی
و یا اینکه
هرآن کوگذشت ازره مردمی
ز دیوان شمر، مشمرش آدمی
۳-فردوسی که در جای جای شاهنامه از خرد میگوید و آن را فصل ممیز انسان با دیگر جانداران میداند اما خرد را برای حاکمان زینت و زیور معرفی میکند.
خرد افسر شهریاران بود
همان زیور نامداران بود
بداند بد و نیک مرد خرد
بکوشد به داد و بپیچد ز بد
۴-فردوسی در داستان ضحاک و افول جمشید هم نشان میدهد وقتی حاکمان خردمندی را فراموش کنند و برعکس غرور و تفرعن و آزمندی پیشه سازند و مردمداری فراموش شود و یکتاپرستی جای خود را به منیت بدهد زوال آغاز شده است.