کد خبر: ۶۵۳۷۰
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۳۸۶ - ۱۶:۴۶
گفت‌وگوی مهم «شهروند امروز» با «محمد خاتمی» درباره گفت‌وگوی تمدن‌ها:

تاکید خاتمی بر گفت‌وگوی تمدن‌ها

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: «سید محمد خاتمی» رئیس جمهور سابق کشورمان و رییس کنونی موسسه بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، به مناسبت 30 شهریور روز گفت‌وگوی تمدن‌ها، در مصاحبه‌ای کوتاه با هفته نامه «شهروند امروز» درباره دلایل طرح موضوع «گفت‌وگوی تمدن‌ها» از جانب او که باعث نام‌گذاری سال 2001 میلادی به این عنوان از سوی سازمان ملل متحد شد، سخن گفته است.

آفتاب به جهت اهمیت این گفت‌وگو و نیز بازتاب بین‌المللی سخنان رئیس‌جمهور پیشین کشورمان، متن کامل این گفت‌وگو را برای اطلاع خوانندگان منتشر می‌کند.


هفته نامه شهروند: سی‌ام شهریورماه روز خاتمی است. روزی كه به پیشنهاد «سید محمد خاتمی» رییس سابق جمهوری اسلامی ایران از سوی سازمان ملل متحد روز گفت‌وگوی تمدن‌ها نامیده شده و در عصری كه جنگ تمدن‌ها سكه رایج روزگار است سخن گفتن از گفت‌وگوی تمدن‌ها كاری است كه تنها از مردی چون خاتمی برمی‌آید كه هنوز در پس تلخكامی‌های عصر اصلاح‌طلبی شیرینی آرمان‌خواهی را در ذائقه ایرانیان زنده می‌كند و اگر در درون ایران اصلاح‌طلبی ممكن نشد چه باك كه او اكنون صلح‌طلبی را در برون ایران می‌جوید و این همه بهانه خوبی بود تا دیداری با خاتمی تازه شود. 

خاتمی با همه علاقه‌ای كه به روزنامه‌نگاران دارد و روزنامه‌نگاران هم به او، تاكنون كمتر به مصاحبه با یك مطبوعه تن داده است و مقصود از مطبوعه البته نشریه ایرانی است و نه رسانه‌های خارجی و نیز رسانه‌های دولتی. تا آنجا كه به یاد دارم جز یك ماهنامه تخصصی و نیز روزنامه شرق كه خبرنگاران اقتصادی‌اش میهمان دیداری با خاتمی بودند، تاكنون از او به خصوص در دوره ریاست‌جمهوری به بعد مصاحبه‌ای خوانده نشده است. از این رو در كمال ناامیدی انتشار پرونده ویژه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» در هفته‌نامه «شهروند امروز» را موكول كردیم به گفت‌وگو با صاحب گفت‌وگوی تمدن‌ها. 

در آستانه گفت‌وگویی تمام‌عیار بودیم كه اتفاقی غیرمنتظره گفت‌وگو را به شكل كنونی‌اش درآورد: در دو بخش ـ اول، پاسخ مكتوب شخص «سید محمد خاتمی» به پنج پرسش شهروند و دیگری پاسخ حضوری او به چند سوال ما كه در دیداری كوتاه انجام شد و همانجا وعده گفت‌وگویی طولانی را گرفتیم.

بخشی از وقت دیدار كوتاه «شهروند امروز» با «سید محمد خاتمی» را فرزند شهید بهشتی از ما گرفت. دیدار دكتر «سید محمدرضا بهشتی» با «سید محمد خاتمی» به طول انجامید و آنگاه خاتمی به استقبال آمد. رییس سابق جمهوری آشكارا لاغرتر از همیشه شده بود و شاید عبا و ردای تابستانی‌اش او را در ماه رمضان لاغرتر از گذشته نشان می‌داد. از خاتمی پرسیدم كه چه شد كه وارد موضوع گفت‌وگوی تمدن‌ها شد؟ چه زمان مقاله ساموئل هانتینگتون را خواند و گمان برد كه باید بدیلی برای آن عرضه كند؟ به سال‌های دهه 70 بازگشت. آن زمان كه از وزارت ارشاد كناره گرفته بود و در كنج كتابخانه ملی نشسته بود و ماهنامه اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی برای اولین بار مقاله نبرد تمدن‌ها را ترجمه و منتشر كرد و خاتمی هنوز وارد انتخابات ریاست‌جمهوری نشده بود كه به عنوان یك استاد دانشگاه سعی می‌كرد ناراستی‌ها و كاستی‌های نظریه هانتینگتون را دریابد و بنمایاند تا اینكه وارد انتخابات ریاست‌جمهوری شد و در اواخر سال 1375 در یك سخنرانی انتخاباتی به نقد نبرد تمدن‌ها پرداخت و گفت‌وگوی تمدن‌ها را به عنوان دكترین سیاست خارجی خود برگزید: 

یعنی شما از آغاز این موضوع را به عنوان یك برنامه سیاسی و انتخاباتی طرح كرده بودید یا آنكه هنوز به عنوان یك استاد دانشگاه سخن می‌گفتید؟
توجه من به موضوع گفت‌وگوی تمدن‌ها از موضع اصلاح روابط انسانی در جهان بود نه روابط سیاسی. قهرمانان تمدن‌ها سیاستمداران نیستند فیلسوفان و نویسندگان و دانشمندان، نمایندگان واقعی تمدن‌ها هستند. از سوی دیگر من از همان آغاز به تفاوت گفت‌وگو و مذاكره اشاره می‌كردم... 

اما برخی بلكه بسیاری طرح موضوع گفت‌وگوی تمدن‌ها از سوی یك نامزد ریاست‌جمهوری را برنامه‌ای برای مذاكره با آمریكا می‌دانستند نه صرفا موضوعی آكادمیك. چرا این تحلیل ایجاد شد و چرا حركات شما به گونه‌ای دیگر استنباط شد؟ 

من به بخشی از دلایل این مساله در مكتوبی كه برای شهروند امروز نوشته‌ام اشاره كرده‌ام اما متاسفانه هیچ‌كس به مرزی كه میان گفت‌وگو و مذاكره وجود دارد توجه نكرد، اساس گفت‌وگو بر شناخت طرف گفت‌وگو و جست‌وجوی نقاط وفاق است اما مذاكره تلاشی برای دستیابی به یك مطالبه مشخص سیاسی است. 

آیا توجه شما به موضوع نبرد یا گفت‌وگوی تمدن‌ها برخاسته از یك تصمیم‌گیری جمعی در میان دوستان و همفكران شما بود و مثلا در جایی، ستادی و جلسه‌ای به این دكترین رسیدید؟
نه. این كاملا توجهی شخصی بود: متاسفانه ما در ایران استراتژی نداریم. با مسائل، ذوقی برخورد می‌كنیم. همه مسائل فردی است و توجه من هم به موضوع گفت‌وگوی تمدن‌ها فردی و ذوقی بود. البته امروز بعد از 16 سال كه از عمر دولت‌هایی مانند دولت سازندگی و دولت اصلاحات می‌گذرد نمی‌توانیم بدون استراتژی بمانیم و همچنان ذوقی عمل كنیم، باید استراتژی‌ای داشته باشیم. 

هنگامی كه مقاله هانتینگتون را می‌خواندید متوجه چه ابهامات و ایراداتی در آن شدید؟ مثلا به نظر شما چرا هانتینگتون هیچ نام و نشانی از تمدن ایرانی‌ به میان نیاورده است؟
مقاله هانتینگتون در مجموع مقاله‌ای عملی است. من اعتقاد ندارم آنطور كه شما در سوالات خود نوشته‌اید ما با متنی صرفا سیاسی و به سفارش دستگاه سیاست خارجی آمریكا مواجه هستیم. «فارین افرز» مجله‌ای معتبر است. من با كاربرد نظریه توطئه در اینجا مخالف هستم. اما مقاله هانتینگتون اشكالات جدی هم دارد. در رده‌بندی تمدن‌ها اشكالات تقسیم‌بندی به چشم می‌خورد و گاه مقاله به صورت متنی ژورنالیستی درآمده است. 

آیا هرگز پیش آمده كه بخواهید یا بشود كه هانتینگتون را ببینید و همین نقدها را به او بگویید؟
فرصتی پیش نیامده است. البته آقای هانتینگتون هم پیر شده‌اند و چند بار ملاقات‌های احتمالی كه در سمینارها ممكن بود ممكن نشد. اما دیداری با آقای فرانسیس فوكویاما داشتم. 

چه زمان و چه گفتید و شنیدید؟ 
اوایل همین امسال در هند بود كه در حاشیه سمیناری با فوكویاما دیدار كردم و به او خیلی كوتاه و گذری گفتم كه این نظریه پایان تاریخ و پیروزی نهایی لیبرال دموكراسی هم درست از كار درنیامد!؟ فوكویاما هم گفت من هم از نظرم دور شده‌ام و در آن تجدیدنظر كردم. اخیرا هم دیده‌ام كه در كتاب‌ها و مقاله‌های جدیدش به نقد آن نظریه پرداخته است. 

در بعد عملی چه كارهایی برای گفت‌وگوی میان ملت‌ها و نیز صلح انجام داده‌اید؟ مثلا درباره درخواست برخی علما از شما برای ورود به مسائل عراق چه كرده‌اید؟ یا فرجام طرح شما برای حل منازعات حماس و فتح در فلسطین چه شد؟
من به عنوان یك شخص غیردولتی و از موضع موسسه‌ای غیردولتی این كارها را انجام می‌دهم و به همین دلیل موسسه گفت‌وگوی تمدن‌ها حتی از حداقل امكانات برای پیگیری كارهای خود بهره‌مند نیست. مثلا در همین موضوع فلسطین آنچه رخ داد تلاش شخصی من و البته گروهی از مشاوران و دوستان بود. با نمایندگان دو جنبش فتح و حماس صحبت كردم و تلاش كردم كه آتش‌بس میان آنها برقرار شود و نیز پیشنهاد دادم كه در مكان مشخصی میزبان سران دو جنبش باشم. اما پیگیری، بیش از این امكانات می‌خواهد. من می‌توانستم مانند آقای نلسون ماندلا خیلی شفاف برای مركزی كه تاسیس كردم از كشورهای جهان كمك جمع كنم. ایشان پس از پایان دوره ریاست‌جمهوری‌اش و هنگامی كه بنیاد ماندلا را تاسیس كرد در سفری به خاورمیانه حداقل 30 میلیون دلار بودجه جمع كرد. اما روحیه من با این كار سازگار نبود.

 تجربه كشورهای دیگر دراین‌باره خیلی جالب است. در سفری كه من به مالزی داشتم و در آن با آقای ماهاتیر محمد، نخست‌وزیر سابق مالزی دیدار كردم دیدم كه وی موسسه‌ای با امكانات یك وزارتخانه مستقل را در اختیار دارد و به فعالیت‌های غیردولتی می‌پردازد اما در ایران چنین امكاناتی وجود ندارد. 

به هر حال شما تنها رییس سابق جمهور هستید كه در حال حاضر هیچ مسوولیت دولتی و حكومتی ندارید. روسای سابق جمهور یا از قدرت كنار گذاشته شده یا ترور و شهید شده‌اند یا به مقامات بالاتر دست یافته‌اند.
البته وضعیت آقای مهندس موسوی به عنوان رییس دولت هم شبیه وضعیت من است و ایشان هم تنها به عنوان یك استاد دانشگاه فعالیت می‌كنند... 

بخش دوم - پاسخ‌های مکتوب «محمد خاتمی» به پرسش‌های هفته‌نامه شهروند امروز

تئوری گفت‌وگوی تمدن‌ها در تعارض با نظریه جنگ تمدن‌ها قرار دارد یا راهكاری برای حل معضل جنگ تمدن‌ها و در واقع مكمل آن است؟ با توجه به اینكه نظریه ساموئل هانتینگتون براساس شناخت واقعیت جامعه جهانی بنا شده و برخی از پیش‌بینی‌های آن محقق شده است و نظریه جنابعالی براساس توصیه برای عبور از این واقعیت بنا شده، نسبت میان این دو تئوری را چگونه می‌بینید؟
این گفته را كه نظریه «تنش و جنگ میان تمدن ها» براساس شناخت واقعیت جامعه جهانی بنا شده است قبول ندارم. البته واقعیت جهانی كنونی واقعیتی تلخ و هراس‌انگیز است. آنچه امروز در جهان جاری است عبارت است از ناامنی، خشونت، سركوب، اعمال زور و معیارهای دوگانه، جنگ، استیلاطلبی و تروریسم. ولی اینها ربطی به جنگ میان تمدن‌ها ندارد بلكه ناشی از عوامل گوناگون سیاسی، اقتصادی و تاریخی چون بی‌عدالتی، فاصله وحشتناك زندگی میان دو جهان برخوردار و محروم و تاثیر و تاثر متقابل دو عامل وحشتناك غرور و خودبرتربینی سیاستمداران ایران و احیانا متفكران جهان برخوردار و تلاش برای تبدیل آن به احساس غالب در جوامع غربی از یكسو و عقب‌ماندگی توام با احساس حقارت و حتی نوعی نومیدی از یافتن راه‌حل مسالمت‌آمیز مساله از سوی دیگر در بخش نابرخوردار جهان از جمله عوامل مهمی است كه جهان ما را ناامن و سرشار از خشونت كرده است و به عبارت دیگر اراده معطوف به استیلا و خشونت كه به صورت جنگ و اشغال و سركوب از یك طرف و ترور و تخریب بی‌هدف از سوی دیگر ظهور می‌كند، زمینه را برای میدان‌داری افراط‌گری و افراط‌گرایان فراهم می‌آورد و راه را بر اراده معطوف به همزیستی و مسالمت و محبت و عدالت می‌بندد. 

تمدن‌ها گرچه گوناگون و حتی در جهاتی متعارض بوده‌اند ولی با یكدیگر جنگ نداشته‌اند. جنگ‌ها و خشونت‌ها نوعا انگیزه‌های سیاسی (سلطه‌طلبی) و اقتصادی (بهره‌كشی) داشته‌اند هرچند، جنگ‌افروزان كوشیده‌اند از عوامل معنوی دینی، فكری، ارزشی و... سوءاستفاده كنند و انگیزه‌های واقعی خود را در زرورق آن بپوشانند. در عین حال حتی در جریان جنگ‌های بزرگ، تمدن‌ها و فرهنگ‌ها به جای ستیز به تعامل و تبادل پرداخته‌اند. جنگ‌های ایران و یونان و ایران و روم خود از بسترهای تبادل و تعامل میان شرق و غرب بوده‌اند همانگونه كه جهان اسلام آغوش خود را روی اندیشه و شیوه زندگی در یونان و روم و ایران و چین و هند و... گشود و حتی حافظ، بسط‌دهنده و منتقل‌كننده فرهنگ و فلسفه غرب كه با فروپاشی دولت ـ‌شهرهای یونان به محاق افتاده بود به غرب جدید شد و از عوامل مهم پیدایش نوزایش در این بخش جهان گردید و غرب چه در جریان جنگ‌های صلیبی و چه غیر آن بسیار از اسلام آموخت و گرفت. 

پس میان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها همواره نوعی بده‌بستان و تعامل (دیالكتیك) برقرار بوده است و این بده بستان كه الزاما خودآگاه هم نیست وقتی تلاش شود به صورت خودآگاه درآید به «دیالوگ» تبدیل می‌شود و گفت‌وگوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها یعنی تلاش برای تعارف دو فرهنگ (یا تسامح) دو تمدن یا فرهنگ‌ها و تمدن‌ها با یكدیگر كه اگر شرایط آن برقرار باشد موجب پویایی و حتی تكمیل یكی با دیگری است. 

بر این نكته نیز تاكید كنم كه گفت‌وگو به معنایی كه مراد من است غیر از مذاكره، مباحثه، مجادله و نظایر آنهاست و محور و مدار گفت‌وگو نمایندگان واقعی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها یعنی اندیشمندان، هنرمندان، یزدان‌شناسان (و نه سیاستمداران) هستند ولی گفت‌وگو می‌تواند و باید در سیاست تاثیر بگذارد متاسفانه سیاست همواره (جز در مقاطع بسیار كوتاهی از تاریخ) از سرچشمه اراده معطوف به قدرت و استیلا سرچشمه می‌گرفته است و می‌گیرد و همانگونه كه اشاره كردم دین و فلسفه و هنر و همه تجلیات متعالی جان و جهان آدمی را در خدمت خود می‌‌طلبد. این امری است كه باید دگرگون شود. 

قضیه «برخورد تمدن ها» یك نظریه است ولی از ضعف‌های بنیادی رنج می‌برد كه طی این سال‌ها بسیار در باب آن بحث شده است. آنچه تحت عنوان گفت‌وگوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها مطرح شده است نه مكمل آن نظریه است نه با آن سنخیت دارد هرچند كه بدون تجدیدنظر برخورد تمدن‌ها و بحث‌های ناشی از آن تاثیر در طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها داشته است ولی نه به عنوان نظریه بدیل «برخورد». 

مراد من بیشتر ارائه یك سرمشق (پارادایم) در عرصه نظریه روابط انسانی ـ‌اجتماعی است تا جایگزین پارادایمی شود كه به خصوص در قرن بیستم و اوایل هزاره سوم میلادی مشا یا موثر در واقعیت تلخی است كه شاهد آن بوده‌ایم. 

موقعیت گذشته شما به عنوان یك دولتمرد و موقعیت كنونی شما به عنوان یك چهره غیردولتی در توفیق عملی نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها چه تاثیری داشته است؟ آیا آن زمان كه رییس‌جمهور بودید نسبت به اكنون كه رییس‌جمهور سابق هستید از توان عملی بالاتری برای اجرای این تئوری برخوردار بودید؟
نظریه گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها با استقبال بی‌سابقه جهانی به خصوص از سوی محافل فكری روبه‌رو شد اینكه سخنی در تاریخ شنیده شود بسیار مهم است. بسیار سخن‌های خوب و مهم بیان شده‌اند كه اصلا شنیده نشده‌اند ولی وقتی سخنی شنیده می‌شود نشانه آمادگی ذهن بشری و نیاز آن به شنیدن و تامل كردن در آن سخن است. این سخن به نظر من كار خود را كرده است بی‌هیچ برنامه‌ریزی از سوی ما امروز ده‌ها مركز گفت‌وگو در جهان ایجاد شده و در دانشگاه‌ها، پایگاه‌هایی برای خود یافته است و ده‌ها كتاب و هزاران مقاله در این مورد منتشر شده و نشست‌ها و سمینارهای پیاپی برگزار شده و می‌شود و به صورت موجی غیرقابل مهار درآمده است هرچند كه ممكن است از زوایای گوناگون و با ذهنیت‌های مختلف با این موضوع روبه‌رو شوند من از این بابت خوشحال هستم و خود من همین امر را در قالب یك نهاد بین‌‌المللی آبرومند پیگیری خواهم كرد. 

طبیعی است كه یك دولتمرد امكاناتی دارد كه اگر خوب استفاده كند بهتر و بیشتر می‌تواند كار خوبی پیش ببرد ولی از یاد نبریم كه دولتمرد به خصوص اگر در جهان به اصطلاح سوم باشد محدودیت و ضرورت‌هایی دارد كه از كامیابی‌های او جلوگیری می‌كند. من امروز امكانات اندكی دارم و نیز بسیار حساس هستم كه از امكانات سالم و تمیز استفاده كنم ولی به لحاظ معنوی فكر می‌كنم كه زمینه خوبی برای پیگیری قضیه فراهم آمده است و به یاری خداوند از آن بهره خواهم برد. هرچند كه ترجیح می‌د‌هم به جای شتاب در پیشبرد كار بر دقت و صحت آن تكیه كنم. 

گفت‌وگوی تمدن‌ها یك نظریه است یا یك استراتژی ؟ مقاله هانتینگتون به نظر می‌رسد بیش از آنكه نظریه باشد توصیه‌ای استراتژیك به دستگاه سیاست خارجی آمریكاست آیا شما نیز قصد دارید توصیه‌ای استراتژیك به دولت‌های ایران بنمایید یا آنكه گفت‌وگوی تمدن‌ها تنها موضوع فعالیتی آكادمیك و روشنفكری است؟
اینكه نظریه برخورد تمدن‌ها یك استراتژی توصیه‌شده دستگاه سیاست خارجی آمریكا باشد یك نظر بدبینانه است. به نظر من طراح آن یك نظریه‌پرداز است نه اینكه واقعا سفارش را برای تدوین یك استراتژی پذیرفته باشد ولی این نظریه به جهات مختلف در خور نقد است. گفت‌وگوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها به صورتی كه مطرح شده است نه یك استراتژی است نه یك نظریه بلكه ارائه یك سرمشق و الگو است هرچند كه هر سرمشقی باید مبتنی بر نظر باشد. طبیعتا این پیشنهاد ظرفیت آن را دارد كه موضوع فعالیت‌های گسترده فكری، روشنفكری و آكادمیك باشد ولی در همان حال می‌تواند و باید ناظر به واقعیت باشد و به راهكارها و راه‌حل‌های عملی نیز در عرصه واقعیت برسد. 

هانتینگتون نبردهای اصلی در جهان را میان تمدن غربی و تمدن‌های اسلامی و كنفسیوسی می‌داند شما به چه صورت‌بندی‌ای درباره تمدن‌های جهانی قائل هستید؟ از نظر شما چند تمدن اصلی در جهان معاصر وجود دارد و مرزبندی اصلی میان كدام تمدن‌هاست؟
فعلا به تقسیم‌بندی آقای هانتینگتون كار ندارم ایشان فرضی را مطرح كرده است كه چندان موجه نیست. ولی اینكه چند تمدن اصلی داریم بسته به این است كه مرادمان از تمدن چه باشد این نكته را یاد‌آوری كنم كه امروز من بر گفت‌وگوی میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها تاكید دارم و تكیه جدی بر فرهنگ خود دارای حكمتی است. 

در تاریخ بشر تمدن‌های بزرگ و تاثیرگذار وجود داشته‌اند ولی به نظر می‌رسد كه در ایران ما، تنها یك تمدن فعال وجود دارد؛ تمدنی كه در اثر تحولاتی كه از چند قرن پیش در غرب عالم رخ داده است و پدید آمده است و از آنجا به همه جای عالم بسط یافته یا در حال گسترش است. من قرار را بر این می‌گذارم كه تمدن رویه و جنبه پیدای زندگی جمعی است اساس سازوكارهای زیستی،‌سكونت، ارتباطات، شیوه‌ها و ابزارهای تولید و توزیع خدمات و نهادها و سازمان‌هایی كه در عرصه مدیریت جمعی به كار گرفته می‌شود و... و برای تقریب به ذهن اگر بخواهیم از عرصه بین‌المللی روز بهره بگیریم می‌توان گفت كه تمدن، بخش سخت‌افزار زندگی جمعی است و فرهنگ، جنبه نرم‌افزار آن. گرچه میان این دو تشابهی وجود دارد ولی ممكن است تمدنی از میان برود لكن برای مدت‌های طولانی فرهنگ متناسب با آن تمدن در متن ذهن و زندگی جامعه باقی بماند. 

با این توضیح می‌توان گفت كه امروز بیش از یك تمدن كه همان تمدن غربی است وجود ندارد یا بگوییم فعال هست و این تمدن در حال بسط همه عالم است. 

امروز شیوه زندگی همه انسان‌ها براساس مدل‌ها و الگوهای آن است كه غرب تجربه كرده و می‌كند امروز جهان به بخش توسعه‌یافته و در حال توسعه تقسیم می‌شود و در ورای همه بحث‌‌ها وقتی به عمق می‌نگریم مراد هم از توسعه‌یافتگی رسیدن به سطح و شیوه تجربه‌شده زندگی در غرب است. 

یعنی دست یافتن به علم (عینی جدید آن) تكنولوژی و گسترش آنها و تولید ثروت، بهداشت و نظایر آن. اما می‌دانیم كه ما به عنوان مسلمان یا مسلمان ایرانی با یك هندی یا عرب یا آفریقایی با یك نظام اندیشگی و ارزش دمخوریم كه با نظام اندیشگی و ارزش غرب متفاوت است و به نظر من نقطه محوری همینجاست و همینجاست كه باید مشخص كنیم برخورد وجود دارد یا گفت‌وگو و حتی همزیستی. 

یعنی مثلا در بحث و گفت‌وگو میان جهان اسلام و جهان غرب بحث‌های تئوریك باید به سوی بحث در مبانی و مبادی كه تمدن و فرهنگ هر دو بر آن استوار می‌شود سوق داده شود. 

در غرب امروز شاهد بحران هستیم ولی این بحران ناشی از تعارض و تضاد میان سخت‌افزار و نرم‌افزار زندگی جمعی در غرب نیست بلكه به خاطر زلزله‌ای است كه در بنیاد معنوی زندگی غرب (نظام فكری و ارزشی) آن افتاده است. 

ما شرقی‌ها و به خصوص مسلمانان علاوه بر اینكه بحران بنیادی تمدن و فرهنگ غرب به طور غیرمستقیم بر ذهن و زندگی‌مان اثر می‌گذارد با بحران دیگری نیز مواجهیم و آن ناهمگونی و تعارضی است كه میان رویه زندگی ما كه عاریت‌گرفته از غرب است و عمق و ژرفای آنكه فرهنگ است وجود دارد. 

برای حل این بحران باید بتوانیم اولا با نقد سنت و فرهنگ كه امری بشری است در عین تلاش برای حفظ هویت و اصالت به نوسازی دست بزنیم و مراد من از نوسازی مدرن كردن فرهنگ و سنت (اگر این تعبیر درست داشته باشد) به معنی غربی آن نیست. 

ثانیا باید متذكر باشیم كه جهان متجدد امری تاریخی است و تعلق به جهان عالم و تاریخی از جهان و عالم و تاریخ و تلاش برای پیاده كردن آن الگو در اینجا نه مطلوب است نه ممكن. 

آیا می‌توانیم از همه مزایایی كه تمدن غرب عرضه داشته برخوردار باشیم و از گزینه‌های معنوی آن مصون بمانیم؟
تقدیر تاریخی، در گرو پاسخ درست به این پرسش است كه بسیار دشوار است ولی از آن گریزی نیست. 

به هر حال معتقدم كه جان ما به تمدنی تعلق دارد كه دوران آن گذشته است اما اصول و مبانی فكری و ارزش كه منشا آن تمدن یا موثر در آن بوده است امروز هم وجود دارد و می‌تواند با توجه به شرایط و مقتضیات تاریخی و زمانی و مكانی منشا تمدن دیگر شود. 

امروز اگر سخن از گفت‌وگو است، بیشتر مراد گفت‌وگو میان آن مبادی و مبانی است با آمادگی برای انعطاف در بحث كه بحثی بسیار جذاب و درازدامن است. 

ولی می‌توان برای گفت‌وگوی میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها رسالت عاجل و تاثیرگذاری را در واقعیت‌های عالم امروز نیز در نظر گرفت. یعنی با یافتن دردها و دغدغه‌های مشترك و اهداف مشترك و راهكارهای مشترك در عین وجود اختلاف در خیلی جهات هم حركت كرد. 

در دیدار خودم با جناب پاپ ایشان فهرستی از نگرانی‌ها را در مورد بسط خشونت تروریسم، آوارگی، گسترس سلاح‌های كشتار جمعی، اوضاع فلسطین، عراق، افغانستان اشغال و... ارائه دادند و از من می‌خواست كه برای چاره‌اندیشی كمك كنم
به ایشان گفتم اگر ریشه‌یابی كنیم همه این مشكلات ناشی از فقدان عدالت و محبت در جهان و در عرصه روابط انسانی بین‌المللی است و مگر نه اینكه جوهر ادیان به خصوص دین‌های ابراهیمی همین عدالت و محبت است؟ 

آیا همین دغدغه مشترك و نیز مبنای مشترك كافی نیست ما را با همه اختلافات وا دارد كه در مسیر هدف مشترك با تكیه بر جوهر مشترك دعوت دین‌هایمان حركت كنیم؟ 

من بارها گفته‌ام كه امروز همه بشر در شرق و غرب عالم از ناامنی رنج می‌برد و در جهان بهم پیوسته كنونی امنیت یا باید در همه‌جا باشد یا هیچ جا نخواهد بود و امنیت پایدار نیز جز در سایه عدالت برقرار نخواهد شد خیرخواهان همه ادیان و تمدن‌ها و فرهنگ‌ها خیلی خوب می‌توانند روی این هدف مشترك به تلاش مشترك دست بزنند و رمز موفقیت گفت‌وگو نیز تكیه بر موارد وفاق است كه برپایه آن می‌شود به مسائل اخلاقی نیز پرداخت. 

نقش جنابعالی در بهبود عملی وضع صلح در جهان به ویژه خاورمیانه همواره مورد تایید تحلیلگران بوده است و اخیرا گروهی از علمای دینی خواستار پیگیری شما درباره اوضاع عراق شده‌اند درباره بحران‌هایی مانند عراق، لبنان و فلسطین شما چه راهكارهایی اندیشیده‌اید؟ با توجه به طرح پیشنهادی شما به طرف‌های درگیر فلسطینی در جریان بحران داخلی این دولت اقدام عملی برای این كار انجام شده است؟
یك نهاد بین‌الملل معتبر غیردولتی در صورتی كه بتواند با سازمان‌های معتبری كه برای دفاع از صلح و امنیت به وجود آمده‌اند و در اثر استیلای سیاست‌های استعماری و خشونت‌گرا و نیز افراط‌گرایی‌هایی كه در همه جای عالم هست كارآیی مدرن را ندارد رابطه برقرار كند و نیز با ایجاد رابطه‌ای درست با افكار عمومی می‌تواند موثر باشد. 

می‌توان امیدوار بود كه بتوان صدای وحشتناك خشونت و ترور و تبعیض را در جهان با رساندن صدای عدالت و محبت و صلح به جهانیان كم كرده و حتی امیدوار بود كه بتوان افراط‌گرایان خشونت‌طلب را اندك‌اندك در افكار عمومی جهان منزوی كرد كه این امر نیازمند برنامه‌ریزی درازمدت و جلب همكاری‌های گسترده صلح‌طلبان، ‌مردم‌دوستان و پیروان راستین آیین‌های الهی و انسانی است. 

در مورد اوضاع خاورمیانه منطقه نیز می‌توان با رعایت موازین عدالت و حق‌خواهی حركت كرد گرچه با توجه به میدانداری سیاست‌ها و سیاستمداران پر امكانات ولی متعصب نباید انتظار نتیجه عاجل داشت. 

در دو مورد خوب است توضیحی بدهم. 

در اختلاف نگران‌كننده‌ای كه میان دولت دموكراتیك و قانونی فلسطین و بعضی جناح‌ها رخ داد و به نظر من در اثر توطئه اشغالگران و بدخواهان بود به نظرم آمد كه از طرفین درگیری یعنی حماس و فتح و روسای دولت فلسطینی و حكومت خودگردان و شخصیت‌های موثر و نیز سازمان‌های اسلامی و غربی بخواهیم كه اولا هوشیار باشند ثانیا در جهت تفاهم، رفع اختلاف و... گام بردارند كه پاسخ‌هایی نیز شنیدم ولی من نه یك دولت هستم و نه امكانات وسیعی برای پیگیری كار دارم مطمئنا اگر نهاد حقوقی گفت‌وگو پابرجا بود می‌توانست فعال‌تر حركت كند ولی باز هم باید در این امر تلاش كرد. 

اما در مورد عراق كشتار وحشتناك روزانه،‌تخریب همه امكانات در عراق، تشدید سوءتفاهم‌ها و تهدید دولت مردمی و مشروع عراق وحتی به خطر افتادن وحدت و یكپارچكی عراق همگی مصائبی است كه باید همه در آن نگران باشیم. 

از جمله اهانت و توهین كه به اماكن و پایگاه‌های مقدس و مورد احترام مردم می‌شود و نیز باید توجه داشت كه صرف‌نظر از دغدغه دینی، اینها سرمایه‌های تمدن فرهنگی و میراث معنوی نه تنها ملت عراق كه بشریت هستند. 

بسیاری از بزرگان از این امر نگران بودند و نظرشان این بود كه به هر حال هر اقدامی كه بتواند موثر باشد برای جلوگیری از این جنایت‌ها باید انجام داد دست كم ادای تكلیف كرد. بعضی از مراجع محترم این پیشنهاد را داشتند كه با تماس‌هایی كه برقرار شد بسیاری از مراجع بزرگوار دیگری در ایران و حتی بزرگان غیرمرجع نیز بر این امر تاكید كردند كاری كه من كردم كار تبلیغاتی نبود. مفصلا هم اهمیت مطلب و هم نگرانی مراجع و بزرگان و هم مسوولیت دولت عراق و نهادها و سازمان‌های مهم منطقه‌ای و بین‌المللی و هم مسوولیت اشغالگران را یادآوری كردم. پاسخ‌ها نیز دریافت شد و فكر می‌كنم غیرمستقیم این اقدام تاثیر خود را دارد ولی انتظار نیست كه با چنین اقدام‌هایی به طور كامل مشكل حل شود. ولی باز هم پیگیر آن خواهیم بود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین