خبر درگذشت حسن توفیق چند روز قبل توسط هادی حیدری اعلام شد. این کارتونیست اظهار کرد: «آقای توفیق از چند روز گذشته به دلیل کماشتهایی در بیمارستان بستری شدند و متأسفانه ساعت سه بعد از ظهر ۱۱ خرداد بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آسیای تهران درگذشتند.» درپی این خبر سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی توییتری، درگذشت حسن توفیق را تسلیت گفت. او در حساب توییتری خود نوشت: «نیم قرن طنز فاخر (۱۳۰۲ تا ۱۳۵۰) تجربه گرانبهای نشریه توفیق بود. راهی که پس از انقلاب با نشریه گلآقا تداوم یافت؛ ولی سالهاست که بیجانشین مانده. دلمان برای آن لبخندهای تلخ تنگ میشود. امروز حسن توفیق در سن ۹۵ سالگی درگذشت. یادش گرامی»
حسن توفیق (متولد ۱۱ اسفند ۱۳۰۴) کارتونیست و از مدیران مسئول نشریه طنز «توفیق» و بزرگترین برادر از برادران توفیق بود که دوره سوم این مجله را منتشر کردند. او به مدت ۲۹ سال مدیریت نشریه «توفیق» را بر عهده داشت.
اما چرا این روزها مجلهای مانند توفیق و گلآقا منتشر نمیشود، درحالیکه شاهد فعالیت حرفهای کارتونیستها و طنزپردازان در روزنامهها و مجلات هستیم. علی هدیهلو، شاعر و طنزپردازی که آثارش را در برخی مطبوعات خواندهایم، در پاسخ به این سؤال گفت: بعد از انقلاب بهجز مجله توفیق و گلآقا، پنج یا ۶ مجله طنز تا اوایل دهه ۶۰ داشتیم، مانند مجله بهلول که در تیراژ کم تا زیادتر پیش میرفت.
طنز بیخاصیت شده است
به گفته هدیهلو، طنز این خاصیت را دارد که گامی فراتر از خطوط قرمز عادی جامعه بگذارد، او ادامه داد: بهتدریج نهادهای نظارتی حلقه نظارت را تنگتر کردند و باعث شدند طنزها بیخاصیت شود. در فعالیت ۱۰ سال اخیر، شاهد بودم، آنقدر از سر و ته طنز زدهاند که نویسنده میبیند چیزی که میخواست بگوید از باقیمانده نوشته، استنباط نمیشود، در نتیجه از انتشار طنزی که برایش زمان گذاشته، منصرف شده و آن را حذف کرده است.
این طنزپرداز با تأکید بر اینکه با روند شکل گرفته در بررسی آثار طنز، مجلات در این حوزه نمیتوانند فعالیت کنند، توضیح داد: بهتدریج هرچه فشارها بیشتر شود، طنزها بیخاصیتتر و بیهدفتر میشوند و تأثیرگذاری اجتماعی و مخاطبانش را از دست میدهند. مشکلی که در طنز مکتوب داریم این است که مخاطب به جوابی که دنبالش هست، دسترسی پیدا نمیکند، پس در اینستاگرام و تلگرام دنبال خواستههایش میرود که خیلی از حرفها را عریان و حتی سخیف بیان میکنند؛ اما به این دلیل که حرفی که مد نظر مخاطب است تا حدی در آنجا پیدا میشود، مخاطب به سمت آنها گرایش پیدا میکند و دنبال طنزِ مکتوبِ روزنامهای و مجلهای نمیرود. مطبوعات از نظر اقتصادی فعالیت ورشکستهای هستند. یادمان هست وقتی سری دوم گلآقا راه افتاد از نظر مالی نتوانستند کار را پشتیبانی کنند و به همین دلیل متوقف شد.
نویسنده به مردم و جامعه متعهد است
نقش مخاطبان در محدود شدن طنز مکتوب تا چه اندازه میتواند تأثیرگذار باشد؟ در جامعهای مانند ایران برای تلخترین مسائل هم سوژههایی برای شوخی پیدا میشود. از طرفی سرانه پایین مطالعه در ایران باعث رکود کار بسیاری از ناشران و مدیران رسانهها شده است. آیا مطالبات مخاطبان میتواند موجب زنده شدن دوباره مجلات طنز شود؟ هدیهلو در پاسخ گفت: سرانه مطالعه در ایران پایین است، هیچگاه یک مجله ۱۰ میلیون تیراژ نداشته که بتوانیم روی سرانه مطالعه حساب کنیم. تیراژ مجلات حداکثر ۱۰ تا ۵۰ هزار نسخه بود. باید توجه داشت مخاطب همان مجلات، نیازهایی دارد که اگر ما بتوانیم آن نیازها را در مجلات پاسخ دهیم، شاید امروز ۲۰ هزار مخاطب باز گردند.
به گفته این طنزپرداز وضعیت بهصورتی شده که عموم طنزپردازان از تغییر برای بهبود اوضاع طنز ناامید شدهاند. او افزود: نویسنده به مردم و جامعه متعهد است و وقتی نتواند در رسانه داخلی بنویسد، در رسانههای شخصی این کار را میکند تا بتواند حرفش را بزند. رسانه جدای از بحث تجاری، فعالیتی است که رسالت دارد، اگر مانند فعالیت بنگاههای املاکی بود، افراد دنبال پولشان میرفتند. اگر از طنزپردازی رسالتش را بگیرند، تبدیل به کاری خنثی خواهد شد.
طنز گلآقا، سه پله جلوتر از طنز امروز بود
برخی از طنزپردازان بر این عقیدهاند که نویسنده حرفهای میتواند با رعایت ظرایف در هر شرایطی پیغام خود را به مخاطب برساند، هدیهلو دراینباره گفت: وقتی گلآقا منتشر میشد، خیلیها منتظر بودند بسته شود. تنها علتی که بسته نمیشد رابطه شخصی کیومرث صابری فومنی با مسئولان نظام بود، اگر آن روابط نبود، تا همان حد هم پیش نمیرفت. اگر توجه کنید میبیند طنزی که گلآقا در آن زمان ارائه میداد، سه پله جلوتر از طنزی است که ما الان میتوانیم در مطبوعات منتشر کنیم. فضا خیلی بسته است، مانند این است که به رونالدو بگویید تکنیکش را در اتاقی با ابعاد دو در دو نشان دهد، او تنها میتواند روپایی بزند.
وضعیت طنزنویسان شاید بدتر از سایر نویسندگان باشد، به گفته هدیهلو بسیاری از آنها فقط برای رفع نیازهای روزمره خود مینویسند، تا جایی از کارشان ناراضی هستند که آثار خود را حتی در صفحات شخصیشان هم منتشر نمیکنند. او افزود: فقط کاری میکنند تا روزگارشان بگذرد وگرنه کاری نیست که بتوان به آن افتخار کرد. حتی تا ۶ سال پیش آثاری را منتشر میکردیم که در فضای مجازی بهصورت گسترده پخش و یک تا سه میلیون بار دیده میشد. الان حتی در آن حد نیست و بهترین کارهایی که در مطبوعات نوشته میشود، شاید ۲۰ تا ۳۰ هزار بار دیده شود. به همین دلیل است که طنز، توان خود را از دست داده و رسالت خود را گم کرده است.
سیاستگذاری فرهنگی روبه تباهی میرود
دیگر موضوعی که طنزپردازان دورههای گذشته به آن توجه داشتند، کودکان و نوجوانان بودند، همراه گلآقا، مجله بچهها گلآقا هم منتشر میشد، اما این روزها کمتر شاهد انتظار کودکان و نوجوانان برای چاپ یک شماره از مجلهای خاص هستیم. هدیهلو با اشاره به تغییراتی که در سیاستگذاری فرهنگی شکل گرفته است، توضیح داد: زمانی سیاستگذاری فرهنگی، پایههای بهتری داشت. برای مثال، سروش نوجوان را قیصر امینپور منتشر میکرد. کارتونهای کیهان بچهها کار محمدعلی بنیاسدی بود. این تیمها در مجلات فعالیت میکردند که خروجیاش شد شاعران و ادیبانی که متولد دهه ۶۰ هستند، اما سیاستگذاری این روزها هدفگذاری ندارد، بهسوی تباهی عظیمی میرود و کاری از دست ما برنمیآید. هر چقدر محتوا تولید کنیم، وقتی محملی برای ارائه نداشته باشد، مسکوت خواهند ماند.
نگاهی به فعالیتهای حسن توفیق
حسن (دوزنده) توفیق، برادر بزرگتر حسین و عباس (از نوههای خواهری حسینخان توفیق، بنیانگذار روزنامه توفیق در سال ١٣٠١)، متولد ١١ اسفندماه ١٣٠۴ بود. او دبستان تا دیپلمش را در دارالفنون خواند و بعد توانست در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شود. کارمند وزارت دارایی بود و مدتی در دانشگاه ملی (شهید بهشتی فعلی) درس داد. او که از دوران محمدعلی توفیق (١٣٢٢) به جمع طنزپردازان توفیق پیوست، از همان ابتدا نیز قدرت مدیریت خودش را نشان داد و پس از برکناری سردبیران، سردبیری توفیق را با همراهی برادرانش بر عهده گرفت. اغلب کاریکاتورهای روی جلد توفیق در دوره دوم و سوم، کار اوست.
پس از توقیف توفیق (تیرماه ١٣۵٠)، حسن و برادرانش بسیار کوشیدند تا راهِ گریزی برای انتشار مجدد بیابند، اما تلاششان در عین حقانیتشان، اثربخش نبود. او مدتی در ایران بود و سپس همراه خانواده راهی آمریکا شد و پس از چندی مجدداً به ایران بازگشت.