بخش هایی از گفتگو با سید محمود میرلوحی عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را بخوانید؛
در هفتههای گذشته انتقاداتی نسبت به شورای عالی اصلاحطلبان از سوی چهرههای مختلف مطرح شد و همچنین شاهد استعفای آقای موسویلاری از این شورا بودیم، حال با توجه به این انتقادات که از سوی احزاب و چهرههای مختلف مطرح شده است، به نظر شما آینده این نهاد چگونه رقم خواهد خورد؟ آیا به سوی جایگزینی سازوکار دیگری از خواهیم رفت؟
پس از انتخابات ۹۸ با توجه به شرایط کرونایی که پدید آمد، شورای عالی جلسهای نداشته است، یکی از لوازم پاسخ به این مسائل این است که مانند دو دوره گذشته جلساتی برگزار شده و درخصوص فعالیتهای انجام شده، جمعبندی صورت گرفته و گزارشی تهیه شود که به نظر میآید در اینجا اشکالی وجود دارد از این جهت که هم آقای موسویلاری که استعفا دادند و هم آقای دکتر عارف نمیدانم چرا انگیزه تشکیل جلسه، جمعبندی و... را ندارند. حداقل مانند ۲ دوره قبل تعیین هیأتی که گزارش ارزیابی را تهیه و ارائه کند، لازم است تا مسیر آینده جریان اصلاحات خصوصاً برای انتخابات ۱۴۰۰ روشن شود.
کارگروه «ارزیابی عملکرد و فعالیت منتخبان» مانند دیگر کارگروههای به سامان نرسید
به نظر میآید اینجا وقفهای ایجاد شده و باید هرچه زودتر چنین اتفاقی رخ دهد. وقتی در شورای عالی در دوره انتخابات مرحله اول ۹۴ پیروزی به دست آمد، تعدادی از دوستان گفتند تمام شد و حتی معتقد بودند برای مرحله دوم هم شورای عالی ضرورتی ندارد، اما دیدید که دوام پیدا کرد و مرحله دوم را هم بهخوبی اداره کرد، پس از اینکه این کار صورت گرفت، شورای دوم که تشکیل شد همانجا مشخص بود که برای ادامه کار و غیر از انتخابات، میتوان برای شورایعالی مأموریتی فراتر از انتخابات در نظر گرفت، لذا کارگروهی مشخص شد که کار این کارگروه مانند سهکارگروه استانها، تعامل و برنامهریزی بهسامان نرسید وگرنه همانجا هم بحث آینده شورایعالی و نقش ثانویه آن یا در واقع نحوه پیگیری عملکرد و فعالیت منتخبان مطرح شد.
اینکه شورایعالی در وضعیت بلاتکلیف رها شود، راهحل مناسبی نیست
ممکن است بعضیها تصور کنند که وظیفه و مأموریت شورایعالی فقط لیست دادن بوده و حال که نتوانسته لیست بدهد، پس بهتر است کنار برود تا ببینیم برای سال ۱۴۰۰ چه سازوکار جدیدی باید طراحی کرد، اما به نظر میآید همانطور که در آن دو دوره اصلاحاتی در ۱۰ سرفصل انجام شد، الان هم باید این اتفاق رخ دهد و اینطور که شورایعالی در این وضعیت بلاتکلیف رها شود، راهحل مناسبی نیست.
با توجه به شناختی که از ذهنیت اعضای شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان دارید، به عقیده شما چقدر احتمال تشکیل پارلمان اصلاحات که برخی احزاب طرفدار آن هستند و این ایده را مناسبتر از شورایعالی میدانند، وجود دارد؟
پارلمان اصلاحات باید یک نسخه مدرنتر، کارآمدتر، گستردهتر، عمیقتر با کیفیتی بالاتر از شورایعالی باشد نه عقبتر از آن، همانطور که عرض کردم ما تاکنون ۳ ورژن داشتهایم، انتخابات شورایهای شهر در سال ۹۲ را ستاد شورای هماهنگی احزاب انجام داد، آن ورژن کارآمد نبود و نتوانست همه نیرو، توان و ظرفیت اصلاحات را به میدان بیاورد، سپس شورایعالی آمد و شورایعالی هم دو راهبرد فراگیر و انسجام داشت، فراگیر یعنی اینکه بتواند همه ظرفیت اصلاحطلبان در همه استانها را به عرصه بیاورد، زمانی که تنها شورای هماهنگی احزاب اصلاحطلب فعال بود، در برخی استانها تنها ۳ یا ۵ حزب فعالیت داشتند که آن هم تنها در مرکز استان بودند و در شهرستانها فعالیتی نبود، اما امروز میبینید که کارهای خوبی انجام شده و پس از تشکیل شورایعالی در تمام استانها و شهرستانها سازوکار داریم.
پس نهتنها شورایعالی بلکه احزاب هم رشد کردهاند، ما غیر از مشهد که ۲۰ حزب داشت، در برخی استانها که قصد ندارم نام آنها را بیاورم، تنها ۳، ۴ حزب داشتیم، اما امروز میبینید که در همان استانها هم ۱۵ حزب فعال هستند اگرچه قانون و ضوابط جدید هم تبدیل به عاملی برای فعالیت آنها شد اما اگر شورایعالی نبود، شاید بسیاری از احزاب اکنون حذف میشدند مانند برخی احزاب که نتوانستند خود را تطبیق دهند و حذف شدند به عبارت دیگر احزابی که عضو شورایعالی بودند عمدتاً تایید شدند و توانستند خود را با قانون جدید تطبیق دهند.
تشکیل پارلمان اصلاحات باید گامی به سوی تاسیس حزب فراگیر باشد
با توجه به مواردی که عرض کردم، میخواهم بگویم که دو مأموریت برای شورایعالی وجود داشت و تا این حد انجام شد، بنابراین ما نباید به عقب برگردیم، تفاوت شورایعالی با شورای هماهنگی احزاب این است که شخصیتهای حقیقی را در کنار شخصیتهای حقوقی قرار داد و این دو گروه با یکدیگر همفکری و همکاری میکردند، در شرایط فعلی بعید به نظر میرسد که شورای هماهنگی و احزاب بتوانند این کار را انجام دهند، لذا باید حداقل دو گام جلوتر برویم و پارلمان اصلاحات را تشکیل دهیم که خود این نهاد اگرچه نسبت به شورایعالی دو گام به جلو محسوب میشود اما همچنان دو گام دیگر تا تشکیل حزب اصلاحات باقی بماند، به عبارت دیگر از وضعیت فعلی تا تشکیل حزب فراگیر ۴ گام باقی مانده باشد باید ۲ گام تشکیل پارلمان اصلاحات و ۲ گام دیگر تاسیس حزب اصلاحات باشد.
محدودیتهای آقای خاتمی؛ مانعی در مسیر تشکیل حزب فراگیر اصلاحات
این مساله یعنی تشکیل احزاب فراگیر و قدرتمند دغدغهای است که آقای رئیسجمهور در دیدار اخیرشان با سیاسیون کشوری و شخصیتهای سیاسی دوجناح مطرح کردند، آقای لاریجانی هم مدتی قبل به این موضوع اشاره کردند، واقعیت این است که کشور باید به سمت تحزب برود و کشوری که میخواهد در این مسیر گام بردارد، باید ۲ یا ۳ حزب قوی داشته باشد، اما ۲ حزب قوی یعنی حزبی که همه اصلاحطلبان بتوانند یکجا و زیر یک سقف جمع شوند، آیا امروز این امر امکان دارد؟ آیا اصلاحطلبان امروز بدون آقای خاتمی قابل تعریف است؟ خب اگر ما الان بخواهیم به صورت کنگره جمع بشویم، با رفتاری که با آقای خاتمی میشود این امکان وجود دارد که ایشان به این جلسه بیاید و حضور پیدا کند؟ و فرض کنید این جمع بگوید که دبیرکل این حزب اصلاحطلب آقای خاتمی است، آیا امکان آن را داریم؟ خب متأسفانه این شرایط فراهم نیست، اتفاقاً زمانی که شورایعالی تشکیل میشد، در جلسات اولیهاش چنین مقاصدی هم بود که مثلاً بشود آقای خاتمی در یکی از این جلسات شرکت کند، زمانی جلسهای در جماران و دفتر آقای خاتمی گذاشتیم و از استانها دعوت کردیم و من که مسئول برنامهریزی همین جلسه بودم خاطرم هست که چنین قصدی وجود داشت، اما بعد دیدیم که عملاً امکان آن فراهم نشد.
ناچاریم لااقل تا انتخابات ۱۴۰۰ حرکت جبههای داشته باشیم
اعضای این پارلمان (پارلمان اصلاحات) باید به صورت پلکانی از شهرستانها و استانها انتخاب شوند و به مرکز بیایند و باید براساس معیار مشخصی برای مناطق مختلف سهمیه در نظر گرفت، نمیشود فرد یا افرادی در تهران بنشینند و بگوید شما از میاندوآب، شما از خوی، شما از سبزوار و... بیایید، خیر اینطور نیست، خودشان باید انتخاب کنند. وقتی از حزب یا پارلمان صحبت میکنیم، باید به صورت انتخابی اعضای رسمی آن حزب در شهرستان بنشینند و نماینده خودشان را به پارلمان اصلاحات معرفی کنند. اما ورژنی که دوستان الان مطرح کردند، چنین نیست و یک ورژن تعیین از مرکز است، یعنی افرادی اینجا بنشینند و بگویند از فلان استان چه کسانی بیایند لذا متأسفانه باید بگوییم هنوز شرایط آنگونه که باید فراهم نیست، لذا ما ناچاریم لااقل تا انتخابات ۱۴۰۰ حرکت جبههای داشته باشیم و هنوز به شرایط حزبی سیستماتیک نرسیدهایم.
پیام اصلاحطلبان در انتخابات ۹۸ حضور با کاندیدای اصلاحطلب بود
با توجه به شرایطی که اکنون وجود دارد، فکر میکنید اصلاحطلبان با کاندیدای مستقل وارد انتخابات ۱۴۰۰ خواهند شد یا به سمت گزینههایی مانند مطهری، لاریجانی و... خواهند رفت؟
انتخابات سال ۹۸ نشان داد که جریان اصلاحات میگوید من باید نیروی اصلاحطلب خودم را بیاورم، البته آقای مطهری با عملکردی که داشت انسان خیلی موفقی است و نشان داد که یک اصولگرای اصلاحطلب و یا یک اصلاحطلب با ریشههای اصولگرایی است. اما جریان اصلاحطلب در سال ۹۸ نشان داد که مساله و پیاماش این بوده که حاضر نشد به معدود افرادی که شورای نگهبان تایید کرده بود، تن بدهد و اعلام کرد که من باید کاندیدای اصلاحطلب و نیروی خودم را داشته باشم، به نظرم این یک پیام روشن است و جای ابهام وجود ندارد.