او از مأموران برای یافتن دخترش کمک خواست. بهاینترتیب تحقیقات آغاز شد تا اینکه پدر مریم فهمید دخترش به شهری در غرب کشور رفته است. او به شهرستان موردنظر سفر کرد و توانست فرزندش را به تهران بازگرداند.
مریم بعد از بازگشت به تهران در شعبه 4 دادسرای جنایی ماجرایی را که برایش رخ داده بود تعریف و از پسری به نام تورج به اتهام تعرض و سرقت شکایت کرد. او گفت: من در اینستاگرام با پسری آشنا و به او علاقهمند شده بودم، بهگونهای که قصد داشتم با او ازدواج کنم. در این میان با تورج آشنا شدم و موضوع عشقم را با وی در میان گذاشتم. تورج قول داد درباره آن پسر تحقیق کند، اما بعد از چند روز به من گفت آن شخص فرد مناسبی برای ازدواج نیست و بهتر است او را فراموش کنم. اینگونه بود که دوستی من و تورج بیشتر شد تا اینکه او مرا فریب داد. تورج گفت خواهرش در آلمان زندگی میکند و او میتواند ما را پیش خودش ببرد. تورج با حرفهایش مرا فریب داد و در نهایت با برداشتن 20 میلیون تومان طلا و جواهر و مدارک شناساییام از خانه فرار کردم و همراه تورج به شهری در غرب کشور رفتیم.
مریم در ادامه اظهاراتش گفت: تورج مرا در آنجا به خانهای برد تا مقدمات سفرمان را انجام دهد. او گفت با یک قاچاقبر صحبت کرده و آن فرد مرا به صورت غیرقانونی از ایران خارج میکند. قرار بود خود تورج هم قانونی به آلمان بیاید و در آنجا دوباره همدیگر را ملاقات کنیم. تورج در آن خانه به من تعرض کرد و گفت از من فیلم و عکس تهیه کرده و اگر در این رابطه به کسی حرفی بزنم، آبرویم را میبرد. من هم قبول کردم سکوت کنم و منتظر بودم هرچه زودتر از ایران برویم. یک روز تورج مرا به خیابان برد. طلاهایم را گرفت تا به قاچاقبر بدهد. او رفت تا با آن فرد صحبت و سپس مرا به وی معرفی کند، اما دیگر برنگشت و فراری شد. آن زمان بود که فهمیدم فریب خوردهام و تورج از همان ابتدا قصد داشت از من سوءاستفاده کند.
بازپرس جنایی بعد از شنیدن حرفهای این دختر دستور دستگیری تورج را صادر کرد و پسر جوان توسط مأموران شناسایی و بازداشت شد، اما از آنجا که جرم در خارج از تهران اتفاق افتاده بود، بازپرس با صدور قرار عدم صلاحیت پرونده را به شهر موردنظر فرستاد و تورج بهزودی در آنجا تحت بازجویی قرار میگیرد تا جزئیات جرائمش مشخص شود.