صادق زیباکلام درباره نامه اخیر موسویخوئینیها به رهبر انقلاب گفت: آقای موسویخوئینیها در نامه اخیر خود رهبر انقلاب به مشکلات امروز جامعه نقد کرده است که چنین نقدهایی را خیلیهای دیگر از جمله من هم کردهایم و حتی من چندروز پیش در روزنامه شرق در یادداشتی نوشتم که وضع کشور از مرحله بحران هم عبور کرده است. گفتن چنین نقدهایی امر عجیب و تازهای نیست، اما سوالی که از آقای موسوی خوئینیها باید پرسید این است که چه اسباب و عللی باعث شد که بعد از ۴۲ سال از انقلاب شاهد چنین وضعی باشیم؟ وضعیتی که اقشار آسیبپذیر حالشان خرابتر از همه ادوار است و طبقه متوسط چنان کوچک شده که شاید دیگر نتوان چنین طبقهای را مشاهده کرد.
زیباکلام گفت: هنر موسویخوئینیها این است که هرچندوقت یک بار انگشت اتهام را به سمت یکی از شخصیتهای نظام نشانه میگیرد و روزی علیه آقای هاشمی سخن میگوید و روز دیگر خطاب به رهبری مشکلات را گوشزد میکند در صورتی که اگر قرار باشد در دادگاهی متهمان به وجودآمدن وضع کنونی احضار شوند، نخستین فردی که باید در آن دادگاه حاضر و محاکمه شود خود آقای موسوی خوئینیهاست. او بخشی از گفتمان انقلاب که برگزاری انتخابات آزاد، نبود زندانیان سیاسی، برگزاری آزاد تجمعات و از این دست معیارهای آزاداندیشانه بود را نابود کرد. من از او میپرسم که آقای موسوی خوئینیها آیا شما در به وجودآمدن شرایط امروز هیچ نقشی نداشتی؟ او با متهم کردن دیگران سعی میکند بار مسئولیت را از گردن خود وانهد و کاری کند که مردم فراموش کنند که عامل تحریف گفتمان انقلاب خود او بوده است. خطای دیگر او این بود که در قبال مسائل مهم این کشور سکوت کرد. بازهم از آقای موسوی خوئینیها میپرسم که شما در سال ۷۶ کجا بودی و چرا هیچ موضعی نگرفتی؟ در دی ۹۶ و آبان ۹۸ چه میکردی؟ واقعیت این است که ما همه مقصریم؛ منِ صادق زیباکلام، عباس عبدی، تاجزاده، اصغرزاده، خاتمی و بسیاری دیگر در ایجاد شرایط امروز مقصریم، اما تردید نکنید که بیش و پیش از همه ما بزرگترین مقصر خودِ آقای موسوی خوئینیهاست. اینکه طوری رفتار کنیم که انگار همه این مشکلات یکشبه ایجاد شده و خودمان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در بحرانهای کنونی ایران نقش نداشتهایم، جز فرافکنی و فرار از مسئولیت چیزی نیست. موسوی خوئینیها آرمانهای انقلاب را زیرپا له کرد و انقلاب را فدای اهداف و امیال خود کرد و عامل اصلی تحریف گفتمان انقلاب خود او است».
زیباکلام به سایت فردا گفته است: در انتها باید بگویم که موسوی خوئینیها متکبرترین فردی است که به عمر خود دیدهام. بهیاد دارم یکی از دانشجویانم بر موضوع تسخیر سفارت آمریکا کار میکرد و موفق شد با افرادی، چون عباس عبدی، محسن میردامادی، محمود احمدینژاد و معصومه ابتکار درباره آن موضوع گفتگو کند. او گفت که اگر بتوانم با آقای موسوی خوئینیها هم گفتوگویی انجام دهم، پروژهام کامل میشود؛ بههمین دلیل از من خواست کرد که برای راضیکردن موسویخوئینیها تلاشی بکنم؛ من هم نامهنگاریهای متعدد با او و دفترش انجام دادم و درخواست کردم که به چند پرسش این دانشجو پاسخ دهد و حتی از طریق دانشگاه تهران هم برای او نامهای ارسال شد، اما او حتی پاسخ نداد که میخواهد مصاحبه کند یا نه؛ یعنی حتی به خودش زحمت نداد که بگوید وقت ندارم و مصاحبه نمیکنم. او اگر روزگاری ادعای استکبارستیزی داشته، بهتر است در ابتدا با استکبار درونی خود مبارزه کند.
موسوی خوئینیها مقصر وضع فعلی است
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفتگو با خبرگزاری مهر نیز گفته است: چند سوال اساسی درباره نامه موسوی خویینی ها قابل طرح است. سوال اول این است که آقای خویینی ها! این وضعی که الان در تیرماه ۱۳۹۹ و بعد از گذشت قریب به ۴۱ سال از پیروزی انقلاب در کشور به وجود آمده ناشی از چیست؟ موسوی خویینی ها در نامه خود هیچ اشارهای به مسیر پیموده شده که امروز به اینجا رسیده است نمیکند، چون اگر قرار باشد که چگونگی رسیدن به وضع فعلی کالبدشکافی شود خط مشی فکری موسوی خویینی ها و اعتقاد و عملکردش، او را به متهم برجسته این وضع تبدیل میکند. اگر قرار باشد یک دادگاه برگزار شود برای اینکه ببینیم عامل وضع فعلی کشور چه کسانی، چه جریانی و چه تفکراتی هستند، قطعاً موسوی خویینی ها و تفکر او جزو متهمین ردیف اول خواهند بود.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه بخش عمدهای از مشکلات و مصائبی که امروز گریبان جامعه را گرفته ناشی از تندرویهای موسوی خویینی ها و همفکران او است، گفت: اینکه انگشت اتهام را به سمت یک فرد بگیریم و بگوییم که همه تقصیرها بر گردن مرحوم هاشمی رفسنجانی است یا مثلاً مرحوم امام خمینی (ره) مقصر بود و یا رهبر معظم انقلاب را مقصر بدانیم، چشم پوشی بر واقعیتهای جامعه است. واقعیت این است که من صادق زیباکلام و امثال موسوی خویینی ها در به وجود آمدن این وضع مقصریم و نمیشود که «کی بود، کی بود، من نبودم» راه بیاندازیم و به گونهای رفتار کنیم که انگار همه قصور از جانب رهبری یا شورای نگهبان یا سپاه است و من موسوی خویینی ها درست عمل کردم و هیچ تقصیری ندارم، به نظر من با واقعیت هیچ نسبتی ندارد. قبل از آنکه به سراغ «چه باید کرد؟» برویم، موسوی خویینی ها و همفکرانش باید پاسخ دهند که چه کردهاند. اگر نسل امروز از آرمانهای انقلاب اسلامی فاصله گرفته بیش از هر کس دیگری صادق زیباکلام، سعید حجاریان و موسوی خویینی ها مقصر هستند، چون نتوانستیم از اهداف و آرمانهای انقلاب نگهداری و محافظت کنیم. امثال من و موسوی خویینی ها به جای اینکه پاسخگو باشیم، بیاییم و از خودمان سلب مسئولیت کنیم و انگشت اتهام را به سمت یک فرد یا جریان بگیریم و او را مقصر جلوه دهیم به هیچ وجه درست نیست. من مایل هستم به موسوی خویینی ها بگویم که چر ا شما در همه بزنگاههای مهم دهههای گذشته سکوت کردید و در جاهایی که باید قرص و محکم میایستادید حاضر نشدید؟ قبل از هر چیز شما باید توضیح بدهید که چرا طی ۴۱ سال گذشته همواره سکوت کردهاید؟
وی در ادامه گفت: نمیشود شما درباره اسباب و عللی که وضع کشور را به اینجا رسانده سکوت کنید و بعد انگشت اتهام را به سمت رهبری بگیرید و بگویید که ایشان مقصر هستند. من این نامه را انتخاباتی ارزیابی نمیکنم، برای اینکه معتقدم امثال موسوی خویینی ها، سعید حجاریان، محمدرضا عارف و تمام دوستان اصلاح طلب میدانند که ما تمام شده هستیم و رهبری اصلاحات هم تمام شده است.
زیباکلام با اشاره به اینکه امروز ضرورت اصلاحات از دوم خرداد ۷۶ اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست، گفت: اگر کشور ۲۲ سال پیش نیاز به اصلاحات داشت امروز بیش از آن به اصلاحات نیاز دارد، اما رهبری اصلاحات تمام شده است و دیگر از این جریان کاری ساخته نیست.رهبری اصلاحات تمام شده به خاطر اینکه بزرگترین نقصش این بود که نتوانست طی ۲۲ سال یک هدف و استراتژی اساسی و بنیادی برای جریان اصلاحات تعریف کند؛ در واقع بزرگترین خدمتی که رهبری اصلاحات میتوانست به اصلاحات بکند اما نکرد، این بود که میتوانست اصلاحات را پرچمدار آزدی خواهی و دموکراسی خواهی قرار دهد، اما متأسفانه این کار را نکرد.
نکنه آقای زیبا کلام هنوز ناراحت اینه که چرا پاسخ نامه اش رو نداده و به او بی محلی کرده؟؟!!