آیت الله رشاد- مدرس خارج فقه حوزه- در ادامه یادداشت، تاکید کرده است: «آیا بهتر نبود جناب موسوی خوئینیها، به اقتضای مروت و صداقت: به جای قیافه حق به جانب گرفتن و فرافکنی و آدرس غلط به مردم دادن، عذر تقصیر به پیشگاه ملت میبردند؟ »
متن یادداشت بشرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم.
الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ (آلعمران: ۱۷۳)
مقارنسی و نهمین سالگشت ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب اسلامی (حفظه الله) توسط گروهک فرقان، نامهی سرگشادهای از سوی جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد موسوی خوئینیها، خطاب به معظم له منتشر شد. انتشار این نامه در این مقطع، پرسشهای گوناگونی را در اذهان برانگیحت، از جمله این که:
۱ـ آیا غرض از این اقدام، پس از گذشت چهل سال از «ترور شخص» و جسم زعیم حکیم امت به وسیلهی کسانی که جناب موسویخوئینیها پدر معنوی آنان خوانده میشود، به معنی تکمیل آن «پروژه ناتمام» اما این بار به صورت «ترور شخصیت»است؟
۲ـ حافظه تاریخی ملت گواهی میدهد که طی چهاردههی گذشته، هر بحران و آشوبی در کشور به وقوع پیوسته، نوعا پیشدرآمد آن (از جمله) قدم و اقدامی بوده است که از سوی جناب موسوی خوئینیها صورت بسته است! آیا این اقدام این بار نیز چنین دلالتی دارد؟
۳ـ آیا نگارش و انتشار این نامه، اقدامی فردی و با مسؤولیت فرد نگارنده بوده است؟ یا این اقدام یک تصمیم تشکیلاتی بوده و اعضای محترم مجمع روحانیون مبارز همگی با مضمون نامهی دبیرکل موافقند؟ و اگر چنین نیست (که نمیتواند چنین باشد)، چرا آن برادرانی از مجمع که همچنان دل در گرو آرمانهای حضرت امام (رضوان الله و سلامه علیه)دارند، و بر مبانی انقلاب و نظام اسلامی که ولایت فقیه اصل و اساس آن است پای میفشرند و بر مصالح کشور پایبندند، از این اقدام برائت نمیجویند و با موضعگیری انقلابی دامن از اتهام همدلی و همگویی با نگارندهی نامه تنزیه نمیدارند؟
۴ـ آیا صدور چنین نامهای در شرایط کنونی کشور، (که حاصل سیاستهای جائرانهی آمریکای غدار قدارهکش علیه انقلاب و نظام و ملت ماست)، به معنی آن است که جناب موسوی خویینیها یکباره از مواضع چپ رادیکال گذشتهی خود نادم شده و اعراض کرده است؟ به تعبیر دیگر: از دیوار سفارت بالارفتن جناب خویینیها در آبانماه ۵۸ چه بود و این همدلی و هم آوایی با آمریکا در تیرماه ۹۹ چیست؟ و آیا پس از این باید (به جای تفاسیر مارکسیستی قرآن)مترصد شنیدن تفاسیر لیبرالیستی ایشان از وحی نامهی الهی باشیم؟
۵ـ آیا بهتر نبود جناب موسوی خوئینیها به اقتضای مروت و صداقت: به جای قیافهی حق به جانب گرفتن و فرافکنی و آدرس غلط به مردم دادن، عذر تقصیر به پیشگاه ملت میبردند؟ اگر ایشان از شم السیاسه بویی برده بودند درمییافتند که مردم آدرس انبار سارق را بلدند، و این آدرس دانی را در حوادثی چون بدرقهی سردار شهید سپهبد سلیمانی و انتخابات ۹۸ نشان دادند.
تا نشان سمّ اسبت گم کنند / ترکمانا نعل را وارونه زن!
۶ـ جناب موسوی خوئینیها از کدام فقر و فقرا سخن میگویند؟ درباره فقر و فقرایی سخن میپراکنند که اکنون او و برخی همالانش هیچ نسبتی با آن ندارند؟ امروز دیگر بدنهی هوشمند، آزموده و انقلابی جامعه شعار «وافَقرا» و «وا فُقرا» را از کسانی که خود در زندگی به رفاه تمام میگذرانند باور نمیکنند. مردم سخن حق را از حنجرهی حقدار میشنوند.
گفت و خوش گفت: «برو خرقه بسوزان حافظ» / یا رب این «قلب شناسی» ز که آموخته بود؟