کد خبر: ۶۶۶۸۹
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۸۶ - ۱۳:۰۱

بزرگداشت علامه طباطبایی

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب - روزهای ماه ذيحجه 1321 ق. يكی پس از ديگری می‌گذشت و دلهای شيفتگان بيت الله در هوای حرم الهی «لبيک شوق» سر می‌داد. ياد عرفات و نام مشعر عطش ديدار به جانها داده بود.
ناگاه «كعبه كرامت الهی» زيبا چهره ای نورانی را درآغوش پدر و مادری مهربان نهاد. گويی بار ديگر «زمزم» لطف خداوندی رخ نشان داده است.

آری طفلی ديده به جهان گشود كه نور سيادت بر سيمای بلورينش آينده ای روشن را خبرمی‌داد. نام او را «محمد حسين» نهادند و آن را به تبرك نام «جدّ و فرزند» مايه بركت شمردند. زيرا خاندان محمد حسين، خانواده ای اصيل بود كه هماره بيرق بزرگی در دست داشته و شهر تبريز لبريز از نام آنان بوده است.

«سراج الدين عبدالوهاب» جد معروف اوست كه با وساطت وی، نبرد خونين دولت ايران و عثمانی، در سال 920 قمری پايان يافت و «مرحوم ميرزا محمد تقی قاضی طباطبائی» شخصيت ديگری است كه از قرنها پيش تاكنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبائی تبريز كرده است.

دوران كودكی «محمدحسين» با طوفان حوادث و بلا همراه بود. بيش از پنج بهار از عمر عزيزش نگذشته بود كه مادری مهربان و با فضيلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بی مادری او را رها نكرده بود كه گرد يتيمی بر و جودش سنگينی كرد و از ديدن روی پدر محروم شد. همراه با برادر كوچكتر خود تنها ماند. اما هماره دست لطف خداوندی سايه بان مرحمتی بر سر او بود. مدت زيادی از تحصيل او نمی‌گذشت كه علاوه بر قرآن مجيد، كتابهای گلستان، بوستان، اخلاق مصور، تاريخ معجم، ارشاد الحساب، نصابُ الصبيان و ديگر كتابهای متداول در مدارس آن روز را فرا گرفت.

با سپری شدن ايام تلخ و ناكامی طفوليت، شكوفه های رشد و تكامل بر شاخسار وجود سيد محمد حسين نمايان شد. وی از سال 1297 ش . تا 1304 علوم بسياری آموخت. در اين مدت، تمامی درسهای مربوط به سطح را فرا گرفت و با شور و شوق بسياری كتابهای مربوط به ادبيات، فقه، اصول، كلام و معارف اسلامی را آموخت.

عشق و شور به تحصيل و تكامل استاد را بر آن داشت كه از شهر خويش رو به سوی، سينای اسرار «نجف اشرف» هجرت كند. تا از شراب عشق علی (ع) جامی نوشيده و طريق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بيشتر بپيمايد.

با اولين نگاه به قبه و بارگاه اميرالمومنين آخرين كلام خويش را زده و می‌فرمايد:

«يا علی! من برای ادامه تحصيل به محضر شما شرفياب شده ام ولی نمی‌دانم چه روشی پيش گيرم........ از شما می‌خواهم كه در آنچه صلاح است. مرا راهنمايی كنيد.»

چند روزی نمی‌گذرد كه نصرالله و ياری الهی به دست مولای متقيان به سوی استاد می‌آيد. شخصيت وارسته ای چون حاج ميرزا علی آقا قاضی (ره) به سراغ وی آمده و خطاب به او اينگونه می‌گويد:

«كسی كه به قصد تحصيل به نجف می‌آيد؛ خوب است علاوه بر تحصيل، از فكر تهذيب خود غافل نماند.»

كيميای وجود مرحوم قاضی، روح و روان استاد را دگرگون كرده و برنامه ای روشن و نورانی برای آينده او ترسيم می‌كند. از آن روز كتابی ديگر از زندگی استاد فرزانه باز می‌شود كه صفحه آغازين آن با اين جمله شروع می‌گردد.

علم نبود غير «علم عاشقی»

مابقی تلبيس ابليس شقی


مفسر فرزانه مدت يازده سال در كنار مرقد نورآفرين اميرالمومنين (ع) كسب علم كرده وی خوشه چين زبردست بود كه بيشترين استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. فقه، اصول، فلسفه، رياضيات، رجال را از محضر اساتيدی والا مقام فرا گرفت. بزرگانی چون: آيه الله نائينی، سيد ابوالحسن اصفهانی، سيد حسين بادكوبه ای، سيد ابوالقاسم خوانساری، حجت، حاج ميرزا علی ايروانی و ميرزا علی اصغر ملكی.

سر سلسله اساتيد ايشان مرحوم قاضی است. شخصيتی كه «سيد محمد حسين» را «علامه» كرد و جام وجود اين انسان پاک را جرعه های حيات ابدی و معنويت جاودانه بخشيد. مرحوم علامه، پيرامون استاد خود مرحوم قاضی چنين می‌فرمايد:

«ما هر چه داريم ............ از مرحوم قاضی داريم. چه آنچه را كه در حال حياتش از او تعليم گرفتيم و از محضرش استفاده كرديم و چه طريقی كه خودمان داريم و از مرحوم قاضی گرفته ايم.»

بازگشت به تبريز دست تقدير، رجعت فرزانه انديشمند را رقم زد. پس از سالها اندوختن معارف ناب، در سال 1314 ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خويش گرديد. دوران تلخ كامی و غربت از مهد علم و دانش از اين زمان شروع شد اما مدتی نگذشت كه لطف خفی الهی خود را از سراپرده حكمت خداوندی نشان داد. كار تدريس و تحقيق شروع شد و اولين غنچه های «الميزان» با نمودی در «بحارالانوار» بر شاخسار علامه روييد.

دوران ده ساله اقامت علامه در تبريز همراه با تدريس و تأليف سپری شد و فصلی جديد از حيات وی را فراهم كرد. تا اينكه «فيض روح القدس» بار ديگر مدد فرمود و با آمدن چنين آيه ای در استخاره، علامه راهی قم گرديد:

«هُنالِكَ الوَلايَهُ للهِ الحَقُّ هُوَ خَيرٌ ثَواباً وَ خَيرٌ عُقباً»

(در آنجا ياری به خدای حق تعلق دارد. اوست بهترين پاداش و بهترين فرجام)

و آن روز حوزه علميه قم از ضربات سهمگين رضاخان، رهايي يافته بود و با حضور آيات و مراجع بزرگواري چون آيت ا... بروجردي انسجام بيشتري پيدا كرده بود، فرصتي فراهم آمده بود تا علامه طباطبائي، نيازهاي جامعه را سنجيده و بر طبق آنها، برنامه اي منظم و كارآمد تنظيم كند. تفسير و فلسفه درسهايي بود كه ـ براساس احساس وظيفه علامه ـ شروع شد و تعجب بسياري را برانگيخت چرا كه تدريس تفسير دانشي به دور از تحقيق تلقي مي شد اما پشتكار و اخلاص علامه كار را بدانجا رساند كه «الميزان» حاصل سالهاي تلاش و تدريس گرديد.

درس فلسفه نيز در آن عصر خوشنام نبود. از اينرو تلاشهای بسياری در تعطيل اين درس انجام مي شد اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانه آيت الله العظمی بروجردی ابرهای تيره سوء تفاهم را كنار زد و سعايت ها را بی اثر نمود.

به هر روی تشكيل جلسات عمومی و خصوصی اين عالم فرهيخته و حضور شاگردان انديشمندی چون آيت الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه های غربی ـ مخصوصاً ماترياليسم ديالكتيک ـ گرديد و آثار و بركات جاودانه ای در تدوين كتب فلسفی به همراه خود آورد.

...... هر روز كه سپری می‌شد ابعاد علمی و چهره چشمگير علامه بيشتر از گذشته نمايان می‌شد. شعاع شخصيت اين استاد فرزانه به داخل كشور محدود نگرديد، بلكه انديشمندان بسياری را به سوی خويش كشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. اين عظمت بدانجا انجاميد كه دولت آمريكا توسط شاه ايران از علامه دعوت رسمی كرد تا در دانشگاههای آن كشور «فلسفه شرق» را تدريس نمايد! روح بلند و بينش كم نظير علامه دست رد به آنهمه اصرار زد. او زندگی محقرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربيت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فريبا ترجيح مي داد.


بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین