زندگی عشایری و ییلاق و قشلاق، به حرف ساده است، اما در عمل با زحمتی عجین شده که نتیجهاش رشد مردمانی سختکوش، معتقد و مهربان است. تصور همراه شدن با آدمهایی که ساده و سازمان دهی شده سفر میکنند تا سیاهچادرشان را در دشت و صحرا برپاکنند، تصوری شیرین و هیجانانگیز است.
در این میان عشایرزاده جوانی از ایل قشقایی طایفه کشکولی بزرگ به نام «بهمن مردانلو» موفق شده است تا این سبک زندگی را به ایران و دنیا معرفی کند. او در کنار دامداری، کارشناس مدیریت جهانگردی است، اما در حوزه گردشگری عشایر ۱۳ سال فعالیت بینالمللی دارد و با جذب گردشگر به ایلشان با ۳۰ خانوار، توانسته توجه رسانههای معتبری همچون «نشنال جئوگرافیک» و معروفترین شبکههای مستندسازی و کتابهای جامع گردشگری دنیا را به خود جلب کند تا با او مصاحبه کنند.
در این پرونده «مردانلو» اطلاعات جذابی را از این نوع سبک زندگی و عادات و رسوم این مردم خودکفا در اختیار ما قرار داده است که خواندنش خالی از لطف نیست و باعث میشود عشایر بیش از پیش در دلمان جای بگیرند، اما قبل از هر چیز باید با این جوان آشنا شوید.
به دنبال گنج رفتم، اما تورگردان شدم!
«بهمن مردانلو» ماجرای جالب فعالیتش بهعنوان راهنمای تور عشایر را اینطور تعریف میکند: «یک روز گرم تابستان، بیل به دست با وجود مخالفت پدر به امید یافتن گنج به ارتفاعات زاگرس رفتم، اما اتفاقی غیرقابل پیشبینی مسیر زندگیام را تغییر داد. هنوز دست بهکار نشده بودم که چهار نفر به سمتم آمدند. مضطرب شدم و دیدم گردشگران فرانسوی هستند که راه را گم کرده بودند. نخستینبار بود که گردشگر خارجی میدیدم، آنها را به چادر عشایریمان بردم و از مهماننوازی ما شگفتزده شدند. یک شب ماندند و موقع خداحافظی ۳۰ هزار تومان به من دادند. مجذوب این کار شدم، به شهر رفتم و دوره تخصصی تورگردانی و زبان انگلیسی را گذراندم. از همان موقع بهصورت حرفهای وارد این حوزه شدم. تلاشم این است که زندگی عشایری را همانطور که هست نشان دهم. روزی که گردشگر داریم، روز خوشحالی ماست، چون آنها هستند که باید غذا بپزند، شیر بدوشند، دامداری کنند، قالی ببافند و حس خوبشان بابت تجربه این کارها را با ما در میان بگذارند».
مسیر ییلاق و قشلاق حدود ۴۰۰ کیلومتر است
کوچ یعنی حرکت بین قلمرو ییلاق و قشلاق در مسیری به نام «ایلراه» برای دستیابی به علوفه تازه، تعلیف دام و حفاظت از احشام در برابر سرما و گرمای شدید. در این اتفاق، نه تنها خانواده که همه احشام و اسباب زندگی هم جابهجا میشوند. «مردانلو» در این باره توضیح میدهد: «عشایر کوچنده نیمی از سال را در منطقه سردسیر ییلاق و نیمی دیگر را در منطقه گرمسیری قشلاق میگذرانند یعنی با سردی هوا آنها در جنوب و با گرمی هوا در شمال هستند. کوچ ییلاق تقریبا اواسط فروردین ماه و کوچ قشلاق اوایل مهرماه انجام میشود. مسیر ییلاق و قشلاق حدود ۴۰۰ کیلومتر است که با ماشین و پیاده طی میشود. گوسفندان را با کامیونهای بزرگ و اسباب خانه را با نیسان و خاور جابهجا میکنند. پیادهها بین دوهفته تا یک ماه مسیر را طی میکنند.» کرونا روی کوچ عشایر هم تاثیرگذاشته است. مردانلو میگوید: «کوچ دیرتر انجام میشود، فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت میکنیم به شهرها نزدیک نمیشویم، گروهی کوچ نمیکنیم و به این شکل به قوانین احترام میگذاریم.»
زندگی بدون یخچال، کابینت، کمد و ...
توضیحات مردانلو از سبک زندگیشان شنیدنی است: «آب آشامیدنی در ییلاق همان آب چشمههاست که از کوهستانها و مناطق برفخیز جاری میشود. در منطقه گرمسیری آب با تانکرهای دولت و امور عشایر به ایل میرسد. یخچالمان مشکهایی از پوست بز است که برای نگهداری آب، روغن و لبنیات استفاده میشود. مشکها که پرآب باشند، مواد خوراکی را برای خنک ماندن در کنارشان میگذارند. آب را میجوشانیم و در چادری حمام میکنیم و چادر کوچک کرباسی به دور سه پایه هم ویژه آبریزگاه است. کابینت و کمدی نداریم و سبزیجات خشک، خواربار و خشکبار در اوکاش یا خورجین نگهداری میشود. با استقبال گردشگران، به نفت بیشتری برای روشنایی، آتش و هیزم بیشتر برای پختوپز و حمام نیاز داشتیم و از طرفی آلودگی فاضلابی هم بیشتر شد؛ بنابراین انرژی خورشیدی را برای روشنایی، شارژ وسایل الکتریکی، گرمکردن آب سرویس بهداشتی و حمام و حتی پخت غذا راهاندازی کردیم. یکی از ابداعاتم برای کمک به محیطزیست و طبیعت، کیسههای حمامی است که با نور خورشید گرم میشوند. در مهمانیها هم از همسایهها لیوان و بشقاب میگیریم تا از ظروف یکبار مصرف استفاده نکنیم.»
هر سیاهچادر، یک چاه نفت است
«درآمد عشایر از دامداری است که بخشی مربوط به فروش تولیدات لبنی دام و بخشی دیگر از پشم میش و موی بز است که از آن انواع صنایع دستی مثل گلیم، گبه، جاجیم، بافتنیهای سوزنی و سیاهچادر تولید میکنند. برخی به زنبورداری، تولیدعسل و کشاورزی هم مشغول اند»، مردانلو با این مقدمه و اینکه به استقبال خارجیها از گردشگری عشایر خوش بین است مشروط بر اینکه از این ظرفیت بهتر استفاده شود، میافزاید: «گردشگری عشایر به درآمد آنها و طبیعت کمک بسیاری کرده است. گردشگر برای تجربه واقعی سبک زندگی عشایر، نزدشان مدتی اقامت و بابتش هزینهای پرداخت و درنهایت از صنایعدستی و محصولات خوراکی خرید میکند، به اینترتیب عشایر درآمدزایی جدیدی پیدا کردهاند؛ بنابراین به نظرم این ادعا به جا باشد که هر سیاهچادر یک چاه نفت است و میتواند به همان اندازه، درآمدزا باشد.»
یک صبح تا شب عشایر چطور میگذرد؟
شاید برای شما هم این سوال پیش بیاید که یک صبح تا شب عشایر چطور میگذرد؟ مردانلو درباره کارهای روزانه عشایر میگوید: «کارها تقسیمبندی شده است، عشایر با صدای خروس پیش از طلوع آفتاب از خواب بیدار میشوند. مرد بهدنبال گوسفندان راه قلههای بلند را در پیش میگیرد، ظهر برای شیردوشی و استراحت به خانه برمیگردد، دوباره گوسفندها را تا غروب به کوه میبرد. گاهی برای خرید ضروریات به شهر میرود و پشمچینی و موچینی میکند. آنچه در زندگی عشایری انکارناپذیر است حضور و تلاش زنان دوشادوش مردان در وظایف کوچ نشینی است از تولید و بافت سیاهچادر، چیت، قالی، گلیم، گبه، جاجیم و نخریسی گرفته تا فراوری لبنیات، پخت نان و در نهایت بچهداری و مدیریت دارایی خانواده. شبها بعد از یک دورهمی دور آتش با آوازخوانی، قصهگویی و گپ شبانه خیلی زود آماده خواب میشوند البته برخی تا صبح برای مواظبت از دام بیدار میمانند.»
سیاهچادر عشایر در ندارد
سیاهچادر یا همان خانه عشایری، ویژگیهایی دارد که کمتر دربارهاش صحبت شده است. مردانلو در این باره میگوید: «سیاه چادر یا به ترکی «قرهچادر» را از موی بز میبافند که ضدآب، ضدصدا، ضدرطوبت، در تابستان خنک و در زمستان گرم است. این چادرها در اندازههای ۴ تا ۱۲متری و همه مصالحش دستساز و از دل طبیعت است. از بخشهای سقف، «گرمن» اطراف چادر، تیرکها، میخهای بلند چوبی، میخهای کوچک چوبی به نام «شیش» و «چیق» در اطراف پایین چادر برای محدودیت دید بیرونی و محافظت از باران و سرماست. در بهار و تابستان تیرکها را در اطراف چادر قرار میدهند تا سقف صاف و بهشکل مستطیل باشد و در زمستان پایهها در وسط بهحالت شیروانی است تا آب داخل چادر نشود. لوازم زندگی را در جوالها و خورجینها میچینند. چادرها بدون در هستند به این معنی که آنها همیشه پذیرای مهمان آشنا و رهگذر غریبه و خسته هستند.»
رنگها در لباس عشایر دلبری میکنند
مردانلو درباره پوشش عشایر که تنوع رنگی قابلتوجهی دارد، اینطور شرح میدهد: «پوشاک زنان از کلاهک، آرخالق، پاپوش، روسری، چند لایه دامن چیندار رنگی و شاد است که آن را تنبان یا زیرجامه مینامند. تنبانهای زیرین از پارچههای ارزان و رویی از پارچههای مرغوبتر مثل مخمل است. لباس رسمی مردها «چقا» نام دارد و «کلاه دوگوشی قشقایی» از جنس نمد و به رنگ پشمهای موجود سفید، نخودی، سیاه و ... برسر میگذارند. این کلاه تا بالای گوش است و دو لبه نیمدایره در دو طرف برای مواقع سرما و آفتاب دارد. این کلاه وجه تمایز ترکان عشایر و ایل قشقایی از سایر ترکان ایران است. «کپنک» هم لباس نمدی و زمستانی قشقاییهاست.»
املت دمبل و دمپخت، خوشمزهترین غذای عشایر
ایل قشقایی در هر فصل، غذای مخصوصی میخورند که بیشتر از سبزیجات است. املت دمبل یا قارچ محلی که عشایر «قزل دمالاخ» میگویند یکی از خوشمزهترین صبحانههاست. قشقاییها غذاهای گوشتی مثل «لایپلو» و «بزقرمه» را در روزهای خاص مثل عیدها یا برای مهمان ویژه میپزند. به این روش که گوشت لطیف کهره یا همان بزغاله را در روغن حیوانی سرخ و با ادویههایی، لای پلویی که با عدس و سبزیجات کوهی آماده شده دم میکنند. بعضی خوراکیها مثل آش دوغ، شیربرنج و آش کشک هم ماده اصلیشان شیر و دیگر لبنیات است، اما غذای روتین عشایر «دم پخت» است.»
تماشای کارهای والدین، سرگرمی کودکان عشایر
مردانلو درباره اوقات فراغت کودکان عشایر میگوید: «آنها اغلب با خانوادهاند. گاه با همراهی و همیاری پدر در چرا و گاه با تماشای نان پختن و قالیبافی مادران سرخوش اند. اگر وقتی برایشان بماند با دیگر بچهها با آنچه در طبیعت است، سرگرم میشوند. تلفن همراه فقط در دسترس بزرگترها برای امور ضروری است. برای آموزش، بسته به تعداد بچهها، دبستانهای عشایری تا پایان مقطع ابتدایی در «آق چادر» یا سفیدچادر با آموزگاری که خود از جوانان تحصیل کرده ایل است، برقرار است، اما برای ادامه تحصیل به مدارس شبانهروزی شهرهای مجاور میروند که البته ممکن است برای همیشه بمانند.»
مهاجرت معکوس عشایر در بحران کرونا
عشایر در سالهای اخیر بیشتر شاهد مهاجرت جوانها برای ادامه تحصیل و کار بودهاند. مردانلو در این باره توضیح میدهد: «بحران کرونا تهدیدی بود که به فرصت تبدیل و باعث شد آنهایی که عشایر را ترک کرده و به شهرها پناه برده بودند، دوباره به دامان طبیعت برگردند. با اینهمه درصد زیادی از عشایر با تصور راحتی و امکانات شهری به آنجا مهاجرت کردند که البته عکس و فیلمها از زندگی شهری بیتاثیر نبودهاست. بچهها هم برای ادامه تحصیل به شهر میروند، همانجا مشغول کار میشوند، ازدواج میکنند و گاه خانوادههای خود را هم به شهر میکشانند. برخی برای درمان دردشان به شهر میروند و برای همیشه ماندگار میشوند، بیشک اگر به خدمات درمانی عشایر توجه شود، انگیزه بیشتری برای ماندن دارند.» نکته جالب اینکه متوجه میشویم این طایفه با برنامهریزی «مردانلو» قصد دارد بعد از بحران کرونا به پاس قدردانی از کادر پزشکی، پذیرای تعداد زیادی از این افراد زحمتکش باشد.
شور محرم در عشایر
با شروع ماه محرم، سبکزندگی مردم عشایر هم مثل تمام اقوام دیگر کشورمان، تغییر میکند و رنگ و بوی حسینی به خودش میگیرد. مردانلو درباره آداب و رسوم عشایر در این زمانها میگوید: در محرم مردم ایل برخی کارهای روزانهشان را به حرمت این ماه کنار میگذارند. حمامکردن، اصلاح، نان پختن، برپایی دار قالی و رنگی پوشیدن را در روزهای تاسوعا و عاشورا بر خود منع میکنند. در ۱۰ روز اول محرم کوچ نمیکنند. عشایر شبها در خانه یکی از اهالی جمع میشوند، سینه میزنند، نوحهخوانی میکنند و پذیرایی چای هم بهراه است. روزهای تاسوعا وعاشورا اغلب سفره دارند و نذری توزیع میکنند. همچنین قسم معروفی در بین مردم این ایل وجود دارد که نمایانگر اعتقاد قلبی مردم ایل به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) است.