دکتر فریبرز درتاج اظهار کرد: کاملاً مستند است، که سلامت روان انسان، از یک تعاملِ پیچیدة بین عوامل ژنتیکی، روانشناختی، سبک زندگی به وجود میآید. علاوه بر این، افراد در معرض محیطهای بیشمار و مختلفی نیز قرار دارند و سلامت روان چیزی فراتر از نبود بیماری روانی است و مشکلات بهداشت روان میتواند دلایل گستردهای داشته باشد.
این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، با بیان اینکه مهارتهای اساسی شناختی و اجتماعی؛ با توجه به تأثیرشان بر تمام جنبههای زندگی روزمره، به عنوان یک جزء مهم در سلامت روان قلمداد می شوند، اظهار کرد: مهارتهای شناختی شامل توانایی توجه، یادآوری و سازماندهی اطلاعات، حل مشکلات و تصمیم گیری است و مهارتهای اجتماعی شامل توانایی استفاده از مجموعه توانایی های کلامی و غیرکلامی، برای برقراری ارتباط و تعامل با دیگران است و همه این تواناییها به یکدیگر وابسته هستند و به افراد امکان می دهد در محیط خود فعالیت و تعامل داشته باشند.
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران ادامه داد: مهارتهایِ عاطفی؛ به معنیِ توانایی شناختن، بیان و تعدیل احساسات خود؛ نیز به عنوان یکی دیگر از مؤلفه های مهم سلامت روان محسوب می شود. این مؤلفه به عنوان واسطه ای برای تنظیم استرس نیز پیشنهاد شده است. همچنین در مطالعات تصویربرداری بالینی و عصبی، ارتباط معناداری بین تنظیم عاطفی نامناسب یا ناکارآمد و افسردگی مشاهده شده است. همدلی، نیز به عنوانِ بخشی از این مؤلفه، یعنی توانایی تجربه و درک بدونِ سردرگمیِ احساس خود و دیگران است. این توانایی افراد را قادر می سازد تا از طریق روشهای مؤثر با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و تعامل کنند و اقدامات، اهداف و احساسات دیگران را پیش بینی کنند.
درتاج گفت: عدم انعطاف پذیری می تواند برای شخصی که دچار تغییرات ناگهانی و یا مهم زندگی می شود، پریشانی بزرگی ایجاد کند و علائم و رگه هایی از چندین اختلال روانپزشکی مانند شخصیت وسواسی یا اختلال هذیانی را به دنبال داشته باشد. توانایی اساسی در عملکرد در نقشهای اجتماعی و مشارکت در تعاملات اجتماعی معنی دار، جنبه مهمی از سلامت روان است و به ویژه به مقاومت در برابر پریشانی کمک می کند. محرومیت اجتماعی، اغلب با مختل شدنِ مشارکت اجتماعی همراه است. وجودِ یک رابطه هماهنگ بین بدن و ذهن نیز بر اساس این مفهوم است که ذهن، مغز، اُرگانیسم و محیط به شدت به هم پیوسته اند و نمی توان تجربه کلیِ بودن در جهان را از وضعیتی که بدن فرد در محیط خود احساس می کند، جدا کرد. اختلالات این تعامل ممکن است منجر به تجارب روان پریشی، اختلالات خوردن، خودزنی، اختلال بدشکلی بدن یا سلامت جسمی ضعیف شود.
سابقه خانوادگی و ژنتیکی عاملی موثر در ایجاد اختلال روانی
وی به عوامل بیولوژیکی و ژنتیکی به عنوان یکی از عواملی که میتواند در ایجاد اختلال روان نقش داشته باشد نام برد و افزود: سابقه خانوادگی و ژنتیکی می تواند احتمالِ عدم سلامتِ روانی را افزایش دهد، زیرا برخی از ژنها، فرد را در معرض خطر بیشتری قرار می دهند. تحقیقات نشان می دهد برخی از مشکلات بهداشت روانی ممکن است در خانواده ها بروز کند. به عنوان مثال، اگر پدر یا مادری مبتلا به اسکیزوفرنی باشند، احتمال اینکه فرزندشان به اسکیزوفرنی مبتلا شود، بسیار زیاد است.
این هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: هنوز دلایل قطعی وجود ندارد، که آیا این اختلالات به خاطر ژنها است یا به دلیل عوامل دیگر، مانند محیطی که در آن بزرگ می شویم، یا روشهای تفکر، مقابله و رفتارهایی که ممکن است از والدین خود یاد بگیریم. اگرچه ایجاد برخی از مشکلات بهداشت روان ممکن است تحت تأثیر ژنهای ما باشد، اما داشتن ژنی مرتبط با یک اختلال روانی، تضمینی برای ایجاد آن اختلال نیست و بسیاری از افرادی که مشکلاتِ بهداشت روانی را تجربه می کنند، هیچ ژن مرتبط یا سابقه خانوادگی ندارند.
درتاج به تعادل شیمیایی مغز اشاره کرد و گفت: مغز انسان بسیار پیچیده است. برخی تحقیقات نشان می دهد که ممکن است مشکلات سلامت روان با تغییر در برخی مواد شیمیایی مغز (مانند سروتونین و دوپامین) مرتبط باشد، اما هنوز استدلالهایی که نشان می دهد عدم تعادلِ شیمیاییِ مغز فردی، به تنهایی می تواند دلیل مشکلات روانی باشد، بسیار ضعیف است.
سبک زندگی عاملی موثر در ایجاد اختلالات روان
به گفته این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور،عامل سوم اختلال در روان، عوامل محیطی هستند که خود به سه دسته عواملِ محیط فیزیکی، عواملِ محیط اجتماعی و عواملِ محیط اقتصادی تقسیم می شوند که عوامل محیطی فیزیکی مؤثر در بیماریهای روانی عواملی هستند که قدرت تأثیر در سیستم بیولوژیکی یا شیمی- عصبی فرد را دارند و بدین ترتیب شانس ابتلا به اختلال را افزایش می دهند.
کمبود حمایت اجتماعی میتواند ایجاد کننده اختلال روان باشد؟
وی ادامه داد: عوامل محیط اجتماعی به شرایط اجتماعی، نژادی و قومی و رابطه ای اشاره دارد، که ممکن است توانایی فرد برای کنار آمدن با استرس را تحت تأثیر قرار دهد. یک مثال خوب؛ نداشتن یک سیستم حمایتِ اجتماعی قوی است. مثلاً فردی شغل خود را از دست می دهد یا طلاق می گیرد. داشتن دوستان و خانواده حمایتگر، در این مدت برای توانایی او در کنار آمدن با استرس امری حیاتی است. کمبود حمایت اجتماعی فقط یکی از انواع عوامل محیط اجتماعی است. مواردی مثل؛ اَنگ اجتماعی، سابقه سوء استفاده، اختلافات خانوادگی در دوران کودکی، کودک آزاری، ضربه یا بی توجهی در کودکی، انزوای اجتماعی یا تنهایی، تجربه تبعیض، آسیبهایِ اجتماعی، خشونت خانگی یا سایر آزارها در بزرگسالی، درگیر شدن در یک حادثه جدی، یا قربانی شدن در یک جنایت خشن، از دست دادن زود هنگام پدر یا مادر، فقدان معنویت یا وابستگی دینی، کمبود کار یا سرگرمی های معنی دار، روابط سمی و......همه در دسته عوامل مربوط به محیط اجتماعیِ تأثیرگذار بر سلامت روان قرار می گیرند.
معیارهای سنجش سلامت روان
درتاج در پاسخ به این سوال که سلامت روان از چه طریقی و با توجه به چه معیارهایی سنجیده میشود؟ اظهار کرد: اندازهگیری سلامت روان اغلب دشوارتر از اندازهگیری انواع دیگر سلامت است. این امر تا حدی به دلیل محدودیتِ دسترسی به آزمونهای بیولوژیکیِ عینی و رهنمودهای تشخیصیِ متغیر، در کنار تفاوتهای بین فرهنگی در تجربه سلامت روان و عوامل پیچیده اجتماعی و روانی است. تشخیص وضعیت سلامتِ روانی ممکن است توسط یک روانپزشک، روانشناس، مددکار اجتماعی یا بالینی یا سایر متخصصان بهداشت روان انجام شود. پزشک مراقبتهای اولیه نیز ممکن است در ارزیابی تشخیصی شرکت کند یا به یک متخصص بهداشت روان ارجاع کند.
وی به بیان معیارهای ثابتی که در سنجش اولیه اندازه گیری سلامت روان مورد استفاده قرار می گیرد پرداخت و گفت: یکی از این معیارها دادههای موجود است، بسیاری از نتایج در تحقیقات بهداشت روان لزوماً به ابزار ارزیابی نیاز ندارند. به طور فزاینده در سطح کلان داده های مرتبط با سوابق بیمارستانی، جزئیات جمعیت شناختی، سابقه سلامت، اطلاعات دفترچه بیمه و نسخه، تعداد ارجاعات به روانشناس یا روانپزشک، سوابق پلیسی و ... می تواند مفید باشد و در سطح خُرد، گزارش خودِ مراجع در مورد هر نوع تشخیص روانپزشکی- روانشناسی یا داروهای روانپزشکی، به طور منظم به جای ابزار ارزیابی خاص استفاده می شود. اینکه آیا اطلاعاتی که به آن نیاز داریم از قبل وجود دارد یا اینکه تلاش برای جمع آوری داده های تازه ضروری است؛ باید ابتدا ارزیابی شود.
درتاج در ادامه با اشاره به اندازه گیریهای بیولوژیکی گفت: برخی از آزمایشات بیولوژیکی مثل اندازه گیری امواج مغزی (EEG)، نیز در دسترس هستند و اغلب در تحقیقات روانپزشکی مورد استفاده قرار می گیرند، اما به طور معمول برای مطالعه و سنجش شرایط بهداشت روان مفید نیستند.
به گفته این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، ابزار طلاییِ تشخیصی و ارزیابی قطعیِ وضعیت سلامت روانی افراد از مصاحبه دقیق روانپزشکی توسط روانپزشکان و روانشناسانِ آموزش دیده (در بیشتر کشورها روانشناس بالینی) حاصل می شود. همچنین تکمیل این مصاحبه های تشخیصی ممکن است چند ساعت طول بکشد و شامل چندین سطحِ پرسش و آزمایش برای علائم گسترده سلامت روان باشد. البته احتمالاً غیرممکن است که هر مطالعه بتواند روانپزشکان یا روانشناسانی را استخدام کند تا بسیاری از افراد را با این روش ارزیابی کند.
علائم عمومی عدم سلامت روان
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران درباره علائم هشداردهنده و نشانههای عمومیِ عدم سلامت روان گفت: هر بیماری بهداشت روانی علائم و نشانههای ویژه و مخصوص به خود را دارد. اما به طور کلی، علائمی مثل؛ تغییرات مشخص در شخصیت، الگوی غذا خوردن یا خوابیدن، ناتوانی در کنار آمدن با مشکلات یا فعالیتهای روزمره، احساس قطع ارتباط یا کناره گیری از فعالیت های عادی، تفکر غیرمعمول یا جادویی، اضطراب بیش از حد، غم و اندوه طولانی مدت، افسردگی یا بی علاقگی به امور، افکار یا اظهارات مربوط به خودکشی یا آسیب رساندن به دیگران، سوء مصرف مواد، تغییرات شدید خلقی، خشم، خصومت یا رفتار خشن بیش از حد و ... جزء ریسک فاکتورها و علائم هشداردهنده عمومیِ به خطر افتادن سلامت روان هستند، که باید مورد توجه خودِ افراد و اطرافیانشان قرار گیرد.
به گفته درتاج، دانستن این نکنه ضروری است، بسیاری از افرادی که دارای اختلالات بهداشت روان هستند، علائم و نشانههای خود را بخش طبیعی از زندگی می دانند و یا به دلیل شرم و ترس از درمان خودداری می کنند.