در معماری واژگان و پیوند هنری کلام، حافظ سرآمد سخنسرایان زبان فارسی است. یکی از آشکارترین ویژگیهای سخن حافظ، تراکم معانی گوناگون در کمترین واژههاست که معمولا از رهگذر شناختهشدهترین آرایه سخن او، یعنی ایهام پدید میآید، گونهای از ابهام هنری است که از سخنی دوپهلو با معانی ناساز پدید میآید که در کتابهای بلاغی گذشته "محتملالضدّین"، "توجیه" یا "ذووجهین" نامیدهاند.
کاووس حسنلی، رئیس مرکز حافظشناسی، دارای کرسی پژوهشی حافظ و استاد ادبیات دانشگاه شیراز در گفتوگویی با تکیه بر ایهام در شعر این شاعر شیرازی به تبیین "ریا و ریاکاری در دیوان حافظ" پرداخته است.
مقصود از این گفتوگو واکاوی واژههای ایهامی با معانی چندگانه نیست، بلکه بازنمایی آن ویژگی از سخن حافظ است که در آن، کلام بهگونهای سامان یافته که میتوان دو معنای کاملا متضاد را از آن دریافت.
به باور این حافظپژوه رویآوری به این شیوه از بیان، میتواند برآمده از کارکردهای جامعهای استبدادزده باشد. سخنور با این شیوە بیانی تلاش میکند از بستن گریزگاههای خود در چنین جامعهای پیشگیری کند تا شاید راهی به رهایی یابد. اگر اینگونه از بیان با انگیزە اجتماعی هم تولید شده باشد، در ذهن و زبان حافظ کمکم به عادتی فراگیر تبدیل شده است؛ همچنین حافظ هرچند خود همواره با ریا میستیزد و پنهانکاری را مینکوهد، زیر فشارهای اجتماعی ناگزیر میشود پنهانکاری کند و ریا ورزد.
در ادامه مشروح گفتوگوی رئیس مرکز حافظشناسی را با ایرنا میخوانید:
پیش از هر چیز، ریا چیست و چه کس را در عرصه دینی و اجتماعی ریاکار مینامند؟
ـ ریا از پلشتترین رذیلتهای اخلاقی است که در نکوهش آن در منابع گوناگون دینی و اخلاقی بسیار سخن رفته است و از آن جمله حدیثی است که از قول پیامبر اکرم (ص) آورده شده است که میفرماید: خطرناکترین چیزی که از آن بر شما میترسم ریاکاری و شهوت پنهانی است.
ریاکاری بیماری بسیار بدخیم و خطرناک است. این توده سرطانی در هر جامعهای پدید آید، بهسرعت رشد میکند، ریشه میدواند و آن جامعه را دچار پریشانی و اختلال خواهد کرد؛ به بیان دیگر ریا همچون موریانهای مرموز است که بیش از هر چیز ریشههای اعتماد را میجود و پایههای اعتقاد را سست میکند.
در جامعهای که بازار ریاکاری گرم باشد و فرآوردههای تقلبی ریا به سادگی خریداری شود، مردم کمکم به آن خویگر میشوند و زشتی آن را از یاد میبرند. حتی کسانی که کمر به مبارزه با این بیماری بستهاند، چه بسا خود نیز خواسته یا ناخواسته دچار همان بیماری شوند و رسالت خود را از یاد ببرند.
در جوامع استبدادی هرچه فشار دستگاههای قدرت بیشتر باشد، این دو رویی و ریاکاری هم پیچیدهتر عمل میکند و هم توجیهپذیرتر میشود؛ مثلا در برخی جوامع از گذشتههای دور، دیوارهای بلندی میان اندرون خانه و بیرون خانه بوده و این فاصلهگذاری، پذیرشی فراگیر مییافته است؛ از همینرو بسیاری از رفتارهایی که در کوچه و خیابان ناپسند بوده، در خانه ناپسند شمرده نمیشده است و بر این اساس، نه تنها لباس و پوشش اندرونی با پوشش بیرونی متفاوت بوده که اخلاق و رفتار بسیاری از مردم، داخل خانه و بیرون از خانه متفاوت بوده است. این رفتارهای دوگانه اندرونی و بیرونی متاسفانه آرام آرام به گونهای از دوگانگی ظاهر و باطن و بیماری دو رویگی تبدیل میشده و این پدیده ناشایست وقتی به عادتی عمومی تبدیل شود، بسیار گزندهتر و تلختر خود را نشان میدهد.
با این تفاسیر و با مراجعه به اشعار صریح و دوپهلوی حافظ، دوره زندگی این شاعر را باید زمانه سلطنت ریا دانست، وضعیت سیاسی و اجتماعی در این دوران چگونه است که شاعری چون حافظ را چنین به واکنش واداشته است؟
ـ یکی از دورههایی که فشار برخی از نهادهای اجتماعی سیاسی، جامعه را بیش از همیشه دچار بداخلاقیِ ریا و نفاق کرده بود، دوره حافظ یعنی سدهی هشتم هجری است؛ تا جایی که شاید در شعر هیچیک از سخنسرایان زبان فارسی به اندازه حافظ، ریا و نفاق و تزویر نکوهیده نشده باشد.
حافظ شیرازی در جایگاه یک هنرمند حساس و هوشیار، هرگز از رخدادهای رنگارنگ زمانِ خویش غافل نبوده و این رویدادها به شیوههای گوناگون، در سرودههای او بازتابیده است. از دید حافظ "آتش زرق و ریا خرمن دین خواهد سوخت" و واعظ شهر "تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود" و حتی آشکارا میگوید: "می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب / بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند "
با وجود نقدی که حافظ به ریاورزی دارد، به نظر میرسد در دیوان او نمونههایی هم دیده میشود که نشانگر نوعی ریاکاری است، آیا این نکته را تایید میکنید؟
ـ بله و اتفاقا برخی از آنها چنان فریبا پرداخته شدهاند که وجه زیباشناسانه آن، بر وجوه اجتماعی پرده انداخته یا سایه افکنده است. فراموش نکنیم که همه نیرنگها و فریبها همواره از رذایل اخلاقی شمرده نمیشوند؛ درست برعکس، گاهی رفتاری پسندیده و ستودنی به شمار میآیند. برای نمونه بخش اعظم زیبایی بازی فوتبال در نیرنگسازی و فریبکاری است و روشنترین نمونه آن «دریبل» است که هرچه فریبندهتر باشد، زیباتر و ستودنیتر است یا در آرایههای ادبی، ایهام یا ایهام تناسب خود نوعی فریبکاری است و سخنور با ترفندی هنری، خوانندهاش را میفریبد، تقیه نیز که اصطلاحی فقهی است در پنهانکاری با نفاق شباهت دارد؛ اما تفاوت اصلی این دو در آن است که در تقیه، بر خلاف نفاق، شخص، برای پیشگیری از زیان به خویش یا دیگری ایمانش را پنهان میکند، در صورتی که در ریا و نفاق تظاهر به ایمان میشود.
حافظ چگونه از "رندی" برای بیان دو معنای ناساز به صورت همزمان بهره میگیرد؟
ـ رندی ستودهترین و عالیترین صفت اخلاقی است که به گستردگی، بیش از ۸۰ بار در دیوان حافظ بر آن پای فشرده شده است. او در بلندی جایگاه و توانایی معنوی این رندان میگوید: "بر در میکده رندان قلندر باشند / که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی"؛ از سوی دیگر در همین دیوان حافظ "محتسب" از شخصیتهای منفوری است که حافظ بارها او را نکوهیده و در حق او گفته: "مست ریاست محتسب باده بنوش و لاتخف"؛ اما شگفت این جاست که حافظ پنهانکاری و نفاقِ پیچیده محتسب را در جایی، نوعی رندی میخواند و توصیه میکند "طریق رندی" را از او بیاموزند: "ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز / مست است و در حق او کس این گمان ندارد". محتسب ریاکار است؛ زیرا اهل شراب و مستیست؛ اما آنگونه پنهانکاری میکند که هیچکس نمیتواند آن را بفهمد. حافظ این رفتار ریاکارانه محتسب را نوعی رندی خوانده این رفتار بیانی برآیندِ اخلاق اجتماعی در همان جامعه استبدادزده و ریاکارشده است.
هنر حافظ در همین موضوعی است که بیان کردید، با این تفاسیر، او چگونه توانسته چنین معانی و مفاهیم ضد و نقیضی را در کنار هم بنشاند؟
ـ باید چهار موضوع مهم را در یک باهمنگری درکانون توجه قرار داد و به یاد داشت: نخست، توانایی شگفت و شگرف حافظ؛ دوم، معنویت مسوولیتآور حافظ و هوشیاری و دردمندی اجتماعی او؛ سوم، چگونگی زمانهی حافظ و چهارم، ویژگیهای ریا و کارکرد ریاکاری.
او در آفرینش سخنان لایهلایه و تودرتو و نیز در متراکم کردن معانی گوناگون در واژههای اندک، سرآمد سخنسرایان زبان فارسی است. حافظ به ایهام، ابهام و سخنان دوپهلو و چندپهلو بیش از شگردهای دیگر بیانی علاقه نشان داده است؛ همچنین نام او همواره با ریاستیزی گره خورده است. ستیز با دروغ، نفاق، تزویر و ریا در سرتاسر دیوان حافظ گسترده شده است؛ از سوی دیگر ریاکاری مستبدانه از فراگیرترین رذیلتهای اخلاقی در دوره پرآشوب حافظ است. از همینروست که به دلیل اعتراضات آشکار حافظ، میتوان او را نمایندهای شایسته برای بیان دردها و رنجهای فراگیر مردم خود دانست.
این موضوع که حافظ هم با ریا مبارزه میکند و هم در قالبی هنرمندانه ریا میورزد را چگونه میتوان با اصول و چارچوبهای مبارزه سیاسی و انتقاد اجتماعی توجیه کرد؟
ـ شعر حافظ اثری ادبی است. نمیتوان آن را در چارچوب گفتمانهای منطقی به بند کشید. شعر البته منطق ویژه خود را دارد؛ اما میتوان از لابهلای همین متنهای هنری و با درنگ شایسته در اجزای ساختمان آن به دریافتهای جامعهشناسانه نیز دست یافت. شعر ابزار دستِ شاعر است. در دورهای که تزویر و ریا همهی ارکان جامعه را آلوده است، حافظ با همین ابزارِ بیانی با آن به ستیز میپردازد؛ اما حاکمیت گسترده ریا و تظاهر، راههای پنهانکاری را به همگان میآموزد. حافظ نیز با آن که همواره خود را در صف مبارزان ریاورزی و پنهانکاری قرار داده است، گاهی بهناگزیر خود دچار پنهانکاری میشود و ریا میورزد. او بهروشنی در جایی گفته است: "به صدق کوش که خورشید زاید از نفست / که از دروغ سیهروی گشت صبح نخست". در جایی دیگر میگوید: "خرقهپوشی من از غایت دینداری نیست / پردهای بر سر صد عیب نهان میپوشم" یا گفته است: "نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ / طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد"، زمانه خونریز او را وامیدارد تا نه تنها خود پنهانکاری کند، دیگران را هم هشدار دهد و به پنهانکاری فرابخواند: "در آستین مرقع پیاله پنهان کن / که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است." از یک سو میگوید: "عاشق و رند و نظر بازم و میگویم فاش / تا بدانی که به چندین هنر آراستهام" و از سوی دیگر میگوید: "دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند؟ / پنهان خورید باده که تعزیر میکنند". آشکارترین گونه پنهانکاری وقتی است که بهروشنی میگوید: "داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید / خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند" و البته تفاوتی نمیکند که گوینده این سخن، حافظِ شاعر باشد یا واعظِ ریاکار. حافظ نمیتواند از این رفتار ریاکارانه خود خشنود باشد و در شگفت میماند که آتش این زرق و نفاق دفترش را نمیسوزاند: "صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند / عجب گر آتش این زرق در دفتر نمیگیرد" و نیز فریاد برمیآورد که: "حافظ به حق قرآن کز شید و زرق بازآی / باشدکه گوی عیشی در این جهان توان زد".
آیا زمانه حافظ را واداشته است که چنین به سخنگفتن دو پهلو رو آورد یا باید این نوع سخن گفتن را ناشی از حالات درونی شاعر دانست؟
ـ بخشی از این تفاوتهای آشکار مربوط به حالات مختلف شاعر و شرایط متفاوت روحی او است و برخی دیگر مربوط به دگرگونیهای اجتماعی سده هشتم هجری و نوع ارتباط حافظ با حاکمان زمان. او این سرودهها را در زمانهای مختلف آفریده است. شرایط استبدادی دوره امیرمبارزالدین با دوره شیخ ابواسحاق و شاه شجاع بسیار متفاوت بوده است.
یکی از شگردهای مبارزان هوشمند در درازنای تاریخ استفاده از سخنان دوپهلو است. سخنان دوپهلو گاهی در تنگناهای دشوار اجتماعی میتواند گریزگاهی برای رهایی باشد؛ اما همین ترفند اجتماعی گاهی کمکم به عادتی اخلاقی پیکرگردانی میکند و با سرشت آدمی درمیآمیزد. در دیوان حافظ نمونههایی از سخن دوپهلو دیده میشود که میتوان آنها را نمودی از برآیند استبداد حاکم بر زمانهی او دانست؛ اما برخی از همین نمونهها نشان میدهد که آفرینش سخنی دوپهلو با معانی متضاد در دیوان حافظ، نمیتواند تنها، انگیزه اجتماعی داشته باشد؛ بلکه این ترفند در ذهن و زبان حافظ به شگردی زیباشناسانه برای آفرینش سخنی دیگرگونه، تبدیل شده است؛ زیرا حافظ تنها در گفتوگو با زاهدان و صوفیان ریایی از این شگرد بیانی بهره نمیجوید بلکه با دیگران، از جمله معشوق خود که باید با او یکرنگ باشد، نیز گاهی به این نحو سخن میگوید.
۲۰مهرماه به نام و یاد حافظ (شاعر قرن هشتم هجری قمری) در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است.
ساقیا دریاب حال مِی پرستان، غم مخور
مطربا آواز دِه با ساز وُ دستان، غم مخور
وصل یابی عاقبت یعقوبِ گریان، غم مخور
یُوسفِ گُم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کُلبه اَحزان شود روزی گلستان غم مخور
*******
ای صبا، این پند را پُر کُن به گوشِ روزگار
گرچه ما از دست دادیم آبرو در این دیار
من به گوش خود شنیدم مژده از لبهای یار
حافظا در کُنجِ فقر وُ خلوتِ شبهای تار
تا بُوَد وِردَت دعا وُ درس قرآن غم مخور
اگر معنی ریا را میفهمی عنوان را (تیتر) اصلاح کن. خوب دقت کن ببین برای طرح خودت به چه کسی میخواهی صفت ریاکاری را منتسب کنی.