دکتر رابرت کلیتزمان، پروفسور روانشناختی در مطلبی برای پایگاه هیل نوشت: «بابت پاندمی کووید-۱۹، به تازگی به چند منطقه روستایی در پنسیلوانیا رفته بودم که اطرافشان مملو از مزارع ذرت بود. آنجا خبر چندانی از کووید-۱۹ نبود و بیشتر نشانههایی از ترامپ دیده میشد تا بایدن.
چند روز پیش از انتخابات، از دو آشنایی که میخواستند رای بدهند، سوال پرسیدم. آنها میدانستند من طرفدار بایدن هستم. با هر کدام از آنها جدگانه صحبت کردم و میگفتند که "مردد" هستند، اما تا حدی ناآرام به نظر میرسیدند. آن دو در نهایت به ترامپ رای دادند. شوکه شدم چون هیچکدام از آنها از همان اول اذعان نکردند که واقعا چه فکری میکنند.
در شب انتخابات متوجه شدم که فقط آنها نیستند. تقریبا تمام نظرسنجیهای اصلی دچار اشتباه شدند چون پیشبینی میکردند که حمایت بیشتری از بایدن نسبت به ترامپ باشد، در حقیقت در فلوریدا، پنسیلوانیا و دیگر ایالتهای کلیدی. چرا نظرسنجیها تا این حد گمراه شدند؟
دوستانم پاسخی برای آن دارند. روانشناسان به آن "سوگیری مطلوبیت اجتماعی" یا اسدیبی میگویند. این جانبداری زمانی رخ میدهد که شرکتکنندگان در افکارسنجی، پاسخهایی را میدهند که با رویکردهای واقعی آنها متفاوت است و علت این است که آنها میخواهند در چشم دیگران بهتر به نظر برسند یا احساس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند. بنابراین پاسخدهندگان اطلاعات کمتری از رویکردهای نژادی، استفاده از مواد و سقط جنین ارائه دادند.
وقتی اینجا از یکی از دوستانم پرسیدم که چرا به ترامپ رای داده است، خیلی کلافه سر جایش چرخید و گفت "خب با همه حرفهای او موافق نیستم اما مزایای بازنشستگی من افزایش یافته است!" پرسیدم که آیا نگران این همه فساد و دروغهای او نیست؟ او هم گفت "همه سیاستمداران دروغ میگویند. بایدن هم فاسد است." تعجب کردم و از او پرسیدم که آیا اخبار فاکس را نگاه میکند؟ گرچه پاسخ او منفی بود اما من هم متقاعد نشده بودم. او به سرعت ادامه داد که "من حرف دو طرف را شنیدم. هر دو طرف جانبدارانه عمل میکنند!"
از دوست دیگری پرسیدم که چرا به ترامپ رای داده است. گفت "میدانم که ترامپ احمق است اما مقابل چین ایستاده است! خب چرا مالیاتهای من باید صرف حفاظت از دیگر کشورها شود؟ بگذارید آنها از خودمان دفاع کنند!" او هم سر جایش معذب نشسته بود. او این طور به حرفهایش خاتمه داد: اما من نمیخواهم درباره سیاستهای او حرفی بزنم.
برخی از ناظران به حامیان "شرمگین" ترامپ اشاره کرده بودند اما این دو مرد و کسان دیگر اصلا احساس خجالت نداشتند. آنها به دقت روی پاسخی که فکر میکنند با آنها برخورد میشود، فکر میکنند. همگی این افرادی که من دیدم، پاسخهایی دادند که فکر میکردند به لحاظ اجتماعی پذیرفته شده است، پاسخهای منطقی، حتی اگر صحت نداشتند.
روانشناسان مقیاسهایی برای شناسایی این جانبداریها دارند، مثلا از پاسخدهندگان میپرسند که با این جملات تا چه موافق یا مخالف هستند؛ "وقتی قولی میدهم، به آن عمل میکنم، اما و اگر نمیآورم"، "در مکالمات، همواره با دقت گوش میکنم و اجازه میدهم تا دیگران جملاتشان را تمام کنند" و "حین بحث، همواره عینی و واقعبین باقی میمانم."
شک دارم کسی صادقانه تمام این گفتهها را تایید کند. هر فردی که قویا با این گفتهها موافق است، نشانههای "سوگیری مطلوبیت اجتماعی" یا اسدیبی دارد. با این حال در ۹۹ درصد از مطالعات روانشناختی از این مقیاس استفاده نمیشود، کسانی هم که از استفاده میکنند متوجه میشوند که این سوگیری بر نتایج تقریبا نیمی از موارد اثر میگذارد.
در این انتخابات هم مراکز نظرسنجی معدودی تلاش کردن تا این نوع رویکرد را شناسایی کنند. در سال ۲۰۱۶ که موسسات افکارسنجی میزان حمایت از ترامپ مقابل هیلاری کلینتون را دستکم گرفتند، «انجمن آمریکایی تحقیقات افکار عمومی» گزارشی درباره این ناکامی منتشر کرد و آن را مورد بررسی قرار داد اما اسدیبی را به عنوان یک فاکتور رد کرد.
این سازمان استدلال کرد که پاسخدهندگان در نظرسنجیهای آنلاین رویکردهای واقعی خودشان را فاش میکنند و از آنجایی که اینها هم از پیشتازی کلینتون حکایت دارند پس عامل اسدیبی دخالت ندارد. اما اسدیبی در نظرسنجیهای آنلاین هم دیده میشود.
امسال شماری از مراکز نظرسنجی این پدیده را رصد کردند. یک اقتصاددان از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی که بر نظرنسجیهای یواسسی – لسآنجلستایمز نظارت میکرد، اعلام کرد که پرسششوندگانی که بایدن را به ترامپ ترجیح میدهند ۱۰ درصد هستند.
اما وقتی از آنها پرسیده شد که "به اعتقاد شما دوستان یا همسایگانتان به چه کسی رای میدهند؟" محبوبیت بایدن به ۵ یا ۶ درصد کاهش یافت. این سوال به افشای اسدیبی کمک میکند. در مورد دو آشنای من هم، آنها نه تنها نگران این بودند که در چشم دیگران چگونه به نظر میرسند، بلکه تا حدی نسبت به انتخاب خودشان هم ناخرسند به نظر میرسیدند. شاید بهتر باشد بگوییم مردد بودند. سنجش این کشمکش داخلی آسان نیست اما روانشناسان، مراکز افکارسنجی و دیگر محققان باید بیشتر روی آن زمان بگذارند.»